حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

دختران و مسئله حجاب

یکى از مسایل مهمى که هر دخترى در دوران زندگى خود باید آن را مدّ نظر قرار دهد، مسئله «حجاب» است .

قرآن کریم که بعنوان یکى از مهمترین سندهاى زنده الهی، در میان مردم به امانت گذاشته شده است، مسئله حجاب و حفظ دختران از دید نامحرمان را مورد تأکید قرار داده و مى ‎ فرماید :

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها . [1]
(و به زنان مؤمن بگو تا چشمهاى خود را (از نامحرم) و دامن و اندامشان (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت خود را جز آنچه ظاهر مى ‎ شود، بر بیگانگان آشکار نسازند . )

گروهى از زنان و دختران جوان، حجاب و پوشش اسلامى را مغایر با آزادى اجتماعى مى ‎ دانند، اما باید متوجه باشند که حفظ خود و دورى از نامحرم، هرگز دلیل بر سلب آزادى نیست، چه اینکه با رعایت حجاب و موازین شرعی، خود را از ملعبه‌ انسانهاى فاسد و مردان پست دور نگهداشته و در کمال آسایش و راحتى به زندگى شرافتمندانه ‎ اى ادامه مى ‎ دهند .

استاد مطهرى (ره) در کتاب ارزشمند «مسئله حجاب» به طور تفصیل به فلسفه حجاب پرداخته و به نکته فوق اشاره نموده است ایشان در قسمتى از این کتاب مى ‎ نویسد :

در اسلام زندان کردن زنها وجود ندارد حجاب در اسلام یک وظیفه است و وظیفه را نمى ‎ توان به عنوان محدودیت و بردگى و زندانى کردن نامید .
پوشیدگى زن تا حدّى که اسلام تجویز کرده است موجب کرامت و احترام بیشتر اوست؛ زیرا او را از تعرض افراد فاسد و دور از اخلاق بر حذر مى ‎ دارد ..... [2]

دختران جوان باید این حقیقت را درک کنند که، افراد جامعه یکسان نیستند، خواه نا خواه گروهى پست و بى مایه، که هرگز طعم خوش تربیت اسلامى را نچشیده ‎ اند و در حاشیه اجتماع قرار دارند براى رسیدن به امیال حیوانى و ارضاء خواهشهاى نفسانى خود از هیچ جنایتى دریغ نمى ‎ کنند .

حال سؤال این است که اگر دخترى خود را با ظاهرى آراسته و بدون حجاب در معرض دید افراد جامعه قرار داد و سرانجام در دام خفت بار بى عفتى و تجاوز سقوط کرد چه کسى را باید ملامت کند؟
چه بسیار دخترانى که بر اثر عدم رعایت این اصل اصولى اسلام، در جامعه حاضر شدند و زمینه سقوط و انحطاط و بدبختى خود را فراهم نمودند، تا جایى که رسانه ‎ هاى گروهى از قبیل روزنامه ‎ ها و مجله ‎ هاى معروف، هزاران مورد آن را متذکر مى ‎ شوند و فریاد بى صدایشان به جایى نمى ‎ رسد .

گروهى از دختران جوان فکر مى ‎ کنند که زندانهاى موجود در جامعه ویژه پسران و مردان است؛ در حالى که اینها سخت در اشتباهند، چه بسیار افرادى که بر اثر بى ‎ عفتى و ترک حجاب از راه به در شدند و با وضع خفت بارى پشت میله ‎ هاى زندان جاى گرفتند .
عواقب خطرناک بى بند و بارى و عدم رعایت پوشش اسلامى آنقدر زیاد است که از حد گفتار و مقال گذشته است. یکى از مهمترین نتیجه ‎ هاى بى عفتى و تن ندادن به فرامین الهى در مورد مسئله حجاب، ایجاد اجتماعى فاسد و هرج و مرج اخلاقى است که دامنگیر افراد صالح و جوانان پاکدامن مى ‎ شود .
چه بسیار پسران جوانى که بر اثر محیط فاسد و مسموم از جهت اخلاقى دچار وساوس شیطانى شدند که بى حجابى زنان و دختران جامعه بعنوان سر سلسله علل آن محسوب مى ‎ شود .
اى کاش دختران جوان جامعه ما به این نکته توجه داشتند که اگر بخواهند با فردایى بهتر و آینده ‎ اى روشن به زندگى سعادتمند خود ادامه داده و راههاى موفقیت را یکى پس از دیگرى بپیمایند، نباید از حدّ و مرزهاى الهى و دستورات شرع سرپیچى کنند .
هزار و چهار صد سال قبل، دخت نبى اکرم حضرت زهرا سلام الله علیها به این حقیقت اشاره نموده است که: مصلحت زنان در این است که مردان آنان را ندیده و آنان نیز مردان را نبینند . [3]

امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ نیز ضمن سفارشى به فرزند بزرگوارش امام حسن ـ علیه السّلام ـ مى ‎ فرماید :

به وسیله حجاب چشمان زنانتان را بپوشانید، زیرا حجاب و پرده نشینى هر چه بیشتر باشد، آنان از تبهکارى و فساد محفوظ مى ‎ مانند . [4]

در روایت دیگرى آمده است: مردى خدمت رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ رسید و عرض کرد :

مادرم از معاشرت با نامحرمان ابایى ندارد چه کنم؟
حضرت فرمود: از خارج شدن او ممانعت کن. گفت این کار را کرده ‎ ام .
حضرت فرمود مادرت را زنجیر کن؛ زیرا هیچ احسانى براى او بهتر از این نیست که او را از ارتکاب به حرام بازدارى . [5]

با توجه به آنچه گذشت، دختران جوان مى ‎ توانند با رعایت حجاب و اهمیت دادن به آن، جامعه ‎ اى سالم و محیطى به دور از مفاسد اخلاقى را فراهم آورند و در کنار مصونیّت اجتماعى خود، زمینه ‎ های، شکوفایى استعدادهاى نهفته خود را ایجاد کنند .

هر عاقلى تصدیق مى ‎ کند که حفظ اموال و اشیاء قیمتى از دستبرد دزدهاى پست امرى است ضرورى و تحسن برانگیز. به سخن دیگر هیچ عاقلی، شخصى را که از اموال و اشیاء‌ قیمتى خود محافظت مى ‎ کند، مورد مذمت و ملامت قرار نمى ‎ دهد. دختران جوان نیز باید همانگونه که در حفظ زر و زیور مادى خود مى ‎ کوشند، جمال و زیبایى خدا دادى خود را نیز از معرض دستبرد افراد فاسد و پلید حفظ نموده، و با توسل به معنویات و پیمودن راههاى صحیح اسلامى در زندگى خود، امکان موفقیت خویش را دو چندان کنند .

با مطالعه تاریخ زندگانى اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ، مى ‎ توان به این حقیقت دست یافت که آن بزرگواران در سیره و راه و روش زندگى خود نسبت به مسئله حجاب و دور نگه داشتن ناموس خود از دید نامحرمان بسیار حساس بودند .
و از آنجا که آنان بعنوان بزرگترین مربیان اخلاقى و الگوهاى تربیتى مى ‎ توانند زندگى سعادتمندى را براى تمام بشر به ارمغان آورند، بر ماست که با پیروى و اطاعت از سیره و فرامین الهى معصومان ـ علیهم السّلام ـ خود را متخلق به اخلاق اسلامى نموده و در جمع بندگان خاص خداوند و شیفتگان آن بزرگواران قرار دهیم .

پی نوشتها:
========
[1] . سوره نور، آیه 31 .
[2] . مسئله حجاب، شهید مطهری، ص 101 .
[3] . وسایل، ج 14، س 43، حدیث 7 .
[4] . سفینه البحار، ج 2، ص 587 .
[5] . وسایل، ج 18، ص 414، حدیث 1 ، باب 48 .

حکمت و انگیزه های پوشش چیست؟

خواهرم پرسیده ای من چه انگیزه ای پوشش داشته باشم و چرا از انواع لباسهای باب روز و آرایشها استفاده نکنم.

من معتقدم اگر خودت دقایقی را به این کار موضوع بیندیشی انگیزه های ارزشمندی پیدا می کنی در واقع ارزشش را دارد آدم برای گزینش یک شیوه زندگی صحیح وقت صرف کند چرا که زندگی به منزله ی جاده ایست که در آن روان هستیم هر روز , هرهفته و هر ماه مقداری از این مسیر طی می شود و راه بازگشتی هم نداریم تاکنون از چند مرحله عبور کرده ایم نوزادی کودکی نوجوانی و همین طور در حال گذر و حرکت هستیم آیا سزاوار نیست ساعتی فکر کنیم و جهتی را انتخاب کنیم که به ترکستان نباشد؟
به نظر من هر بانوی ایرانی مسلمان می تواند با انگیزه هایی که برایت می نویسم پوشش مناسب داشته و حضورش در جامعه حضوری سالم و مفید باشد.
ابراز صداقت در دوستی با خداوند:
لابد تو هم بارها شاهد بوده ای که افرادی به خودت یا دیگران اظهار دوستی و علاقه و ارادت کرده و گاهی از الفاظی نظیر چاکرم مخلصم فدایت شوم و... استفاده کرده اند اما فرض کن روزی به یکی از این افراد بگویی من مبلغی پول لازم دارم در جواب بگوید شرمنده ام اتفاقا من می خواستم همین در خواست را از شما بکنم .
روز دیگر به او بگویی اگر ممکن است فلان کتاب را به من امانت بده بخوانم بگوید: اتفاقا خودم تصمیم گرفته ام آن را مطالعه کنم . بار دیگر و بار دیگر هر بار از انجام خواسته ات سر باز زند و تنها به همان چاکرم و فذایت شوم اکتفا کند.
قضاوت تو درباره او چیست؟
آیا در دل نمی گویی این چه دوستی است که از زبان فراتر نمی رود و هیچ نمودی در خارج ندارد؟
اکنون درباره ی رابطه خود با خدا بیندیش ما به خدای مهربان مان اظهار بندگی و اطاعت و دوستی می کنیم اما نشانه صداقت در این دوستی انجام کاری است که از او می پسندند.
بهترین انگیزه برای پوشش تو همین است که بخواهی به پروردگار خودت خالق و رازق و فریادرس و بهترین دوست خودت اظهار محبت کنی و صداقت خود را با گردن نهادن به خواسته ی او ثابت کنی.
شکر نعمت سلامتی و زیبایی
وقتی انسان سری به بیمارستان می زند و بیمارانی را می بیند که از نعمت سلامتی محرومند جوان هایی را می بیند که چگونه روی تخت ها افتاده و در ارزوی روزی هستند که بتوانند با پای خود به محیط خانواده و جامعه باز گردند آنگاه متوجه نعمت سلامتی می شود.
این سلامتی و زیبایی که از بزرگترین نعمتهای خداوند است تشکر لازم دارد و حداقل تشکر و سپاسگزاری این است که بوسیله همان نعمت با بخشنده ی نعمت مخالفت و معصیت نکند.
خواهرم این بار که در آینه نگاه می کنی لحظاتی با خود بیندیش چه کسی این چشمهای زیبا را به من داده است این همه ظرافت دقت راستی اگر این چشمها نباشند زندگی من چقدر متفاوت می شود؟
آیا انصاف است با همین نعمت ها با دشمن خدا همکاری کنم و خواسته ی بخشنده ی این نعمتها را نادیده بگیرم؟
خواهرم تقاضا دارم با حوصله بیشتر به این عبارات دقت کنی اگر روزی همراه فرزندت از راهی عبور کنی چند کودک را ببینی که مشغول بازی هستند از سبد سیبی که همراه داری به هر کدام سیبی بدهی ولی آنها نه تنها از تو تشکر نکنند بلکه کمی از سیبها را خورده و باقیمانده آن را به سر و صورت فرزندت بزنند و او را مجروح کنند قضاوت تو در مورد آنها چیست؟
خداوند سبحان که فرزند ندارد اما مردم بندگان خدا و خانواده ی او هستند اگر خانمی به جای شکر نعمت زیبایی و سلامتی سبب بیماری روحی و آسیب دیدن باطن و روان بندگان خدا شود و آنان را از راه سعادت و شهوترانی بکشاند چنین فردی چه تفاوتی با آن کودکان ناسپاس دارد؟
آری شکر نعمت زیبایی و سلامتی انگیزه مهم دیگری برای رعایت پوشش خداپسندانه است.
خلع سلاح شیطان:
شیطان که دشمن قسم خورده ما انسانهاست همواره درصدد فریبکاری و ضربه زدن به ماست. او در پی زمینه هایی می گردد که بهتر بتواند انسانه را فریب دهد . برای همین است که می بینی وقتی پای پول مقام شهرت و منافع در میان است انسانها بیشتر فریب شیطان را می خورند و می لغزند در این گونه موقعیت ها شیطان فعالیت و وسوسه گری خود را افزایش می دهد و می کوشد ایمان انسان را برباید. حال اگر ما سبب شویم شیطان در کار خود موفق شود به جای اینکه یاور خدا و دین خدا باشیم خواسته یا نا خواسته یاور شیطان شده ایم.
و شکی نیست که نداشتن پوشش مناسب و آرایش و خودنمایی زنان از بهترین دامها و وسائل وسوسه شیطان فریبکاری اوست. چه بسیار پاکانی که تسلیم زر و زور نشده اند ولی شیطان آنان را از طریق زنانی بی توجه و خام زمین زده و از بهشت برین به جهنم کشانده است.
آری بی جهت نیست که پیامبر عزیزمان فرمودند"النظر سهم مسموم من سهام ابلیس" نگاه حرام تیر زهرآلود شیطان است.
یعنی همانگونه که یک شکارچی اگر نتواند آهوی تیزپایی را شکار کند با پرتاب تیری او را ضعیف و حرکت او را کند می کند و آنگاه بسرعت خود را به او می رساند و او را می گیرد.
همین طور وقتی شیطان می خواهد دختر یا پسری با ایمان و متعهد را اسیر خود کند ولی مقاومت او را می بیند ابتدا او را وسوسه می کند تا با چشمش خیانت کند و با ترغیب او به نگاه حرام نیروی ایمان او را تضعیف می کند و کم کم او را به دام خود می اندازد.
می خواهم نتیجه بگیرم یکی از انگیزه های قوی حفظ پوشش و عفاف و وقار این است که هر بانوی مسلمان و معتقد این سلاح را از شیطان می گیرد و او را از خود ناامید می کند و اجازه نمی دهد شیطان از او سوء استفاده کند و او را در دام گرفتار نماید.
تحصیل امنیت فردی و اجتماعی:
خانمی که پوشش صحیح ندارد و خودآرایی می کند افراد مریض و مغرض را متوجه خود می کند و طبیعی است که چنین افرادی مزاحمت هایی برای او ایجاد می کنند و کم کم با شیوع این برخوردها ناامنی در جامعه گسترش می یابد . همانگونه که قبلا اشاره کردم اغلب اسیدپاشی ها آدم ربایی ها تعرض ها و بی حرمتی ها نسبت به خانم هایی صورت گرفته و می گیرد که از پوشش خوب و وقار لازم برخوردار نبوده اند . پس می شود ادعا کرد حفظ امنیت فردی و اجتماعی هم از جمله انگیزه های قوی حفظ پوشش است.
شریک نشدن در جرم و تقصیر دیگران:
برخی از خانم هایی که با پوشش مهیج و آرایش های توجه برانگیز در کوچه و خیابان ظاهر می شوند می گویند:
ما نه خود اهل هرزگی و خیانت به همسران مان هستیم و نه به افراد فاسد اجازه می دهیم که معترض ما شوند و حتی با ما صحبت کنند پس ما در عین حال که پوشش لازم را نداریم هرگز اجازه نمی دهیم از ما سوء استفاده شود و یا به دام افراد شیاد و فرصت طلب بیفتیم.
باید به چنین بانوانی گفت وقار و متانت شما در مقابل نامحرمان ستودنی و ارزشمند است اما از دو نکته نباید غافل شد.
پیش از هر چیز وقتی فهمیدیم پوشش بانوان خواست خداوند و فرمان اوست در هر حال باید مطیع او باشیم خواه زمینه سوء استفاده ی شیاطین فراهم باشد خواه نباشد. دوم اینکه گاهی اتفاق می افتد مثلا جوانی با دیدن یک خانم که پوشش مناسب ندارد و با سر و وضعی برانگیزاننده در خیابان حاضر شده تحت تاثیر وسوسه های شیطانی قرار می گیرد و بخواهد مزاحمتی برای آن خانم ایجاد کند اما با برخورد تند او مواجه شود و برگردد. ولی این طوفان درونی او را به حال خود نمی گذارد و باعث می شود او به سراغ دیگری برود و برای بقیه مزاحمت ایجاد کند. فریب خوردن دختری جوان و جدا شدن او از خانواده درگیری و ضرب و شتم و گاهی فجایع دیگر همه و همه پیامدهای این وضعیت اند. عامل اصلی این خطاها و خسارت ها اولین خانمی است که با وضع نادرست خود زمینه ساز این وسوسه ها و اشتباهات شده است. گاهی این اشتباهات به خطاهای بزرگتر و بزرگتر منجر می شود و جرمی بسیار سنگین پدید می آید و صد البته مسءولیت عمده این وضعیت بر دوش مسبب اصلی و عامل اول است.
بگذار خاطره تلخی را برایت بازگو کنم که هرگز آن را فراموش نمی کنم : جوانی پس از درددل های مفصل بامن می گفت: هر گناهی که شما تصور کنید از من سر زده و آغاز همه ی این انحرافات دیدن یک منظره مهیج و محرک بود.
خواهرم خوب بیندیش اگر ان منظره ظاهر خانمی بی احتیاط باشد که با لباس و آرایش خاص خود این جوان را در معرض سیل وسوسه های شیطانی قرار داده چقدر جرم او سنگین است و در چه گناهان بزرگی شریک شده در حالی که خود از همه جا بی خبر در دل می گوید من که به کار کسی کار ندارم و به راه خودم می روم.
 پس گاهی رعایت نکردن پوشش و نداشتن وقار لازم انسان را شریک جرم دیگران قرار می دهد.
آثار دیگر:
علاوه بر آنچه برایت نوشتم رعایت پوشش مناسب برای هر بانوی مسلمان آثار و برکات جانبی دیگری هم دارد مانند تشویق دیگران به بندگی خدا و رعایت خواست او زیرا در هر جامعه ای می توان میدم را به سه دسته تقسیم کرد دسته ی اول کسانی هستند که خوبند و در خوبی خود محکم و پابرجا هستند.دسته دوم بدان و افراد که در خطاکاری خود پابرجا و ثابت قدم اند و این دو دسته همیشه در اقلیت هستند.
اما اکثریت افراد هر جامعه که دسته سوم را تشکیل می دهند تابع وضع موجود و شرایط حاکم هستند . اگر خوبی ها رواج یابد ایشان هم تبعیت می کنند و اگر رسم ها و قواعد نادرستی در جامعه عرضه شود از همان پیروی می کنند.
بنابراین کسانی که راه و رسمی را در جامعه نشر می دهند در چگونگی رفتار سایر افراد دخیل هستند چه آن راه و رسم خوب باشد چه بد.
پیامبر عزیزمان می فرماید : هر کس سنت و روش حسنه ای را رواج دهد که پس از او دیگران از آن تبعیت کنند با عمل خوب هر نفر ثوابی هم به آغاز گر آن سنت حسنه داده می شود بدون اینکه از پاداش انجام دهنده ی عمل کم شود و هر کس سنت و روش نادرستی را در جامعه رواج دهد و دیگران از او تبعیت نمایند با عمل هر کس یک گناه هم در نامه ی عمل آغازگر آن خطا و خلاف نوشته می شود بدون آنکه از گناه انجام دهنده ی آن چیزی کم شود.
در مورد بحث ما هم باید اذعان کرد رعایت کننده ی پوشش مناسب از پاداش تشویق دیگران به این عمل خداپسند بهره مند است.
بگذار اضافه کنم از آثار این عمل ارزشمند تقویت اراده و مبارزه با نفس است.
می دانی یکی از حالات نفس انسان نفس اماره نامیده می شود که همواره انسان را به بدی ها وا می دارد . برخی گفته اند کسی که به خواست نفس خود عمل کند و به فرمان او از فرمان خداوند سر پیچی کن مانند شخصی است که بچه گرگی را از بیابان گرفته و چون نوزاد هر حیوانی دوست داشتنی است به او غذا می دهد و با او بازی می کند غافل از آنکه هر لقمه ای که به او می دهد دشمن خطناکی را می پروراند که وقتی قوی شد اول خود را از بین می برد خانمی که گرچه میل باطنی و خواست نفسانی او خودنمایی و آراستگی در مقابل نامحرمان است اما برای خدا و جلب رضای او با خواست نفس خود مبارزه و پوشش لازم را رعایت می کند بتدریج از اراده ای قوی برخوردار می شود و در سایر امور هم می تواند براساس عقل و طبق فرمانهای خدای مهربان عمل نماید. چنین انسانی راحت تر می تواند سایر غرایز مانند ریاست طلبی و حرص و طمع را در وجود خود مهار کند.

گستره عفاف به گستردگی زندگی

گرایش به زیبایی از قبیل: زیبا پوشیدن، زیبا سخن گفتن، خود را آراستن، معطر کردن و تمایلات جنسی، همه و همه اموری است که از فطرت انسان بر می خیزد.
آنچه مهم است، نگهداشتن حریم و خارج نشدن از حد اعتدال در این موارد می باشد؛ نه سرکوب کردن خواهشها و تمایلات فطری و درونی و نه تندروی و افراط در آنها، اساساً معنای عفت همین است. یعنی شخصی عفیف و پاکدامن است که بتواند شهوات و غرایز خود را تحت کنترل در آورد، به طوری که از حد اعتدال خارج نگردد.
پافشاری بر منزلت عفاف در دین اسلام تا جایی است که امام المتقین، امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابیطالب(ع)، مقام و جایگاه عفیف را با مقام شهید در راه خدا مقایسه می کند. «ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف لکاد العفیف ان یکون ملکاً من الملئکة. پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست». [3]
اما با کمال تأسف، همزمان با گام نهادن بشر به سکوی آسمان و حکمفرمایی فن آوری بر مغز و ارادة بشر، فرشتة عفت و اخلاق نیز از بسیاری جوامع رخت بربست. زن که مظهر عفاف، حیا و عشق ورزی به قداست و پاکی مام بشریت محسوب می شد و تداعی صفات فرشتگان در روی زمین و کانون گرم خانواده می نمود؛ به عنوان ابزاری بی مقدار در کوی و برزن چون کالایی در دست طماعان و گردانندگان بازار هوی و هوس در آمد و در معرض هجوم همه جانبة جریانهای سوء سیاسی و تبلیغاتی و سراشیبی سقوط قرار گرفت و کرامت ذاتی اش زیر غباری از غفلت و فراموشی مدفون شد.
از آن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت و همه به دور آتش شهوت رقصیدند و نظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای اداره و بقای خانواده وضع شده بود و نیز روحانی ترین روابط انسانی میان زن و مرد، یکباره فرو ریخت و از ارزش و اعتبار زن، در نظر مردانی که برای وصول به کعبة وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه از بدی، گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی و تجاوز به زن و مقام شامخ او بود، در حق او روا داشتند.
شکی نیست که حفظ سلطة اقتصادی، سیاسی و نظامی کشورهای سرمایه داری استعمارگری بر سایر کشورها و مناطق عقب نگاه داشته شدة استعمار زده، بدون سلطة‌ فرهنگی و تنیده بر افکار و عقاید و فرهنگ مردم این مناطق، ممکن نبوده و نخواهد بود؛ که استعمار برای رسیدن به این هدف شوم از کتب درسی مدارس گرفته تا مقالات علمی، برنامه های سینمایی،‌ رادیویی، تلویزیونی، ویدئویی، ماهواره و غیره به صورت گوناگون بهره برداری می کند و همواره در صدد است که مردم،‌بویژه روشنفکران جوان، بخصوص امت اسلامی را از تاریخ جامعة‌ خود جدا سازد و طرز تفکر استعماری را رواج دهدو هرچه افزونتر، از خود بیگانگی و بیگانه پرستی را توسعه بخشد.
آنچه می تواند جامعه ای را از این تفکرات شوم و اضمحلال و سقوط به ورطة نابودی مصون  داشته و حفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف و تبیین ابعاد مختلف آن در جامعه است. این نوشتار به همین منظور انتخاب و تنظیم یافته است.
 
مفهوم و تعریف عفاف
در تعالیم اسلامی، مفهوم واژة عفت، بر کنترل شهوات و جلوگیری آن در خروج از مرز اعتدال دلالت می کند.
این واژه از ریشة «عف» به معنی «خودداری از آنچه حلال نیست و خودداری از سخن یا عمل ناپسند»[4] گرفته شده است. کاربردهای گوناگون از این ریشه، همگی همین معنا را در بردارد.
عفاف و تعفف یعنی: خودداری نفس از محرمات و تقاضا داشتن از مردم است.[5]
«راغب اصفهانی» می نویسد: عفت، حصول حالتی برای نفس است که در سایه آن غلبة شهوت نیست و یا آن حالت مانع غلبة شهوت است.[6]
العفة : ترک الشهوات من کل شیءٍ و غلب فی حفظ الفرج مما لایحل.[7]
در قرآن کریم نیز همین معنا، یعنی «حالت نفسانی که از غلبة شهوت باز دارد» آمده است. به بیان قرآن کریم عفیف به شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار و با مناعت باشد.[8]
این تعبیر در افراد  و موارد مختلف، شرایط خاص خود را دارد. به عنوان مثال عفت در فقر عبارتست از: قناعت ورزی و حفظ نفس از تمایلات شهوانی تا گناهی از وی صادر نشود.
 «للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیمهم لایسئلون الناس الحافاً».[9](این صدقات) برای بینوایانی است که خود را در طاعت حق محصور کرده اند و در طلب قوت، ناتوانند و آنچنان در پردة عفاف اند که هر کسی حال ایشان نداند، پندارد که از توانگرانند. آنان را از سیمایشان می شناسی، که به اصرار از کسی چیزی نخواهند.
 عفت در غنی عبارتست از: نگهداری و حفظ نفس از شهواتی که بواسطه وسعت مال و بودن امکانات مالی برای توانگر وجود دارد. «و من کان غنیاً فلیستعفف».[10]
عفت در افرادی که توانایی بر انجام نکاح ندارند، خودداری نفس از شهوات و حفظ پاکدامنی از آلودگی به گناه از طریق:‌ روزه گرفتن، انجام عبادات، همواره به یاد خدا بودن و ذکر او را در دل داشتن و فکر را در جلب رضایت پروردگار صرف کردن. «و لیستعفف الذین لایجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله من فضله».[11]آنان که استطاعت زناشویی ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند، تا خداوند از کرم خویش توانگرشان سازد.
«عفت در زنان سالخورده به نگهداری حفظ خویشتن است از آنچه نفس بدان میل می کند، از قبیل: ظاهر کردن زینت و خودآرایی».[12]«و القواعد من  النساء التی لایرجون نکاحاً فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة و ان یستعففن خیرلهن».[13] زنان سالمند که دیگر امید شوهر کردنشان نیست، بی آنکه زینت های خود را آشکار کنند، اگر چادر خویش بنهند، مرتکب گناهی نشده اند ولی خودداری کردن برای ایشان بهتر است.
ـ در علم اخلاق عفت مقابل قوة شهویه است. چنانچه «هر گاه حرکت نفس بهیمی یعنی قوای شهوی معتدل گردید و از حد خود تجاوز ننمود و مطیع عقل شد و غرق در شهوات نگردید و در مخالفت با دستورات قوه عاقله ننمود و در آنچه راجع به قوای شهوانی است از زیر پرچم سلطنت عقل خارج نشد، آن وقت متصف می گردد به صفت حمیدة عفت، یعنی چنین کسی را عفیف گویند».[14]
ملا احمد نراقی صاحب کتاب معراج السعادة در تعریف عفت آورده است: «عفت عبارتست از مطیع و منقاد شدن قوة شهویه از برای قوة عاقله، تا آنچه امر فرماید در خصوص اکل، شرب، نکاح و جماع متابعت کند و از آنچه نهی فرماید: اجتناب نماید».[15]
 
عفاف، ریشه در فطرت
آدمی، حقیقت واحدی است که حیاتش از دو بعد مادی و معنوی تشکیل یافته است که هر کدام از این دوبعد، قابلیت رشد و تکامل دارند. تکامل و یا نقص هر یک نیز بر دیگری اثر مستقیم می گذارد. هر چند این دو بعد از یکدیگر جدا هستند، اما اثر کمال و نقص آنها بر یکدیگر قابل تفکیک نیست.
آنچه فراتر از این دو بعد (مادی و معنوی) بر حیات انسانی مؤثر است، نوع نگرش هر فرد نسبت به خود و جهان پیرامونش می باشد. این نگرش ها و دگرگونی بر قبض و بسط دامنة حیات مادی و معنوی انسان اثر می گذارد. از این روست که زندگی انسانها و اهداف آنها در گذشته و حال با یکدیگر تفاوت چشمگیری دارد.
با این وجود، نباید چنین تلقی کرد که با تغییر و دگرگونی نگرشها همه چیز متحول می شود و هیچ نقطة اشتراکی باقی نمی ماند. بلکه می توان موارد اشتراک زیادی را نام برد که در همة دوره ها ثابت و ارزشمند بوده است. حس عدالت خواهی، نوع دوستی، ظلم ستیزی، صداقت خواهی، تجلیل از مصلحان اجتماعی و . . . . اینها همه نشان دهندة این مطلب است که یکسری از باورهای کلی و واحد در میان انسانها و در همة ادوار حاکم می باشد؛ گرچه مصادیق و نمونه های آنها متفاوت است. از این باورها در ادیان الهی با عنوان فطرت یاد می شود.
فطرت، امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار داده و انسان بدون اکتساب، به آن میل و رغبت دارد. عفاف نیز یکی از این باورهاست. روح عفت و پرواپیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون بر انسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه و کیفیت بروز آن در دوره های مختلف متفاوت باشد، اما این خصلت همیشه بروز و ظهور داشته است. قرآن کریم در داستان آفرینش آدم و حوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند: «فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتمها و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة»[16] (شیطان) آن دو را فریفت و به پستی افکند. چون از آن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد و به پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند.
در ادیان الهی نیز توصیه به عفاف و حیا شده است.
در رسالة پولس در عهد جدید می خوانیم: «زنان، خویشتن را به لباس مزین به حیا و پرهیزکاری بیارایند، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها».[17]
برخی بر اساس مجسمه های برجا مانده، کتیبه و نقش برجسته های تاریخی چنین استنتاج کرده اند که سرما و گرما، علت اصلی اختیار پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا و پوشاندن شرمگاه بوده است[18]و
زنان ایرانی در دوره های مختلف از مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان نیز دارای پوشش بوده اند.[19]
«فریدوجدی» در این باره می نویسد: حجاب زنان قدمتی طولانی دارد، آنگاه به نقل از دائرةالمعارف لاروس چنین ادامه می دهد، زنان یونانی در دوره های گذشته صورتها و اندامشان را تا روی پا می پوشاندند. سخن در مورد حجاب، در لابلای کلمات قدیمی ترین مؤلفین یونانی نیز به چشم می خورد، حتی «بنیلوب» همسر پادشاه «عولیس» نیز با حجاب بوده است و زنان شهر «تیب» نیز دارای حجاب خاصی بودند بدین صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو سوراخ بود که مقابل دو چشمان قرار می گرفت تا بتوانند به خوبی ببینند. در «اسبرطاء» از موقع ازدواج حجاب را رعایت می کردند. نقشهائیکه بر جای مانده حکایت می کند که زنان سر را پوشانده ولی صورتهایشان باز بوده است و هنگامی که به بازار می رفتند، صورت هایشان را نیز می پوشانده اند. حجاب در زنان سیبری و ساکنان آسیای صغیر وجود داشته و زنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده اند.[20]
همة‌این موارد نشان می دهد که حیا و عفت، خصلتی انسانی است و آدمیان به حکم نهاد و آفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی بر لزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تأکید دارند، اگر چه رعایت آن در همه جا یکسان نیست و میزان به فعلیت رسیدن آن در افراد مختلف است.
 
شکل گیری عفاف در سایه وراثت و تربیت
دو عامل وراثت و تربیت، نقش مهم و مؤثری در پرورش سجایای اخلاقی، پاکدامنی، سعادت و خوشبختی انسان دارند. با شناخت دقیق وتوجه کافی به دو موضوع وراثت و تربیت و بکارگیری دستورات صحیح و مناسب در این زمینه می توان صاحب نسلی پاک، سالم و سعادتمند بود.
«وراثت عبارت است از نیروی طبیعی در موجود زنده که به وسیلة آن، صفات از اصل به نسل منتقل می شود، خواه این صفات مخصوص این نسل باشد،خواه مشترک میان تمام افراد این نوع یا بخشی از آنها باشد».[21]
به تعبیر دیگر: «انتقال صفات و خصوصیات جسمانی، روانی و حالات و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری از پدر و مادر و یا اجداد به نسلهای بعدی».[22]
این خصوصیات و ویژگیها در جهت مثبت یا منفی در افراد تأثیر می گذارند، «سلامت یا بیماری والدین، اختلالات روانی و عاطفی، عفت و یا آلودگی، سطح درک و فرهنگ، ایمان و اعتقاد، خوی و اخلاق والدین، همه و همه در زندگی انسان مؤثرند.
علم روانشناسی ژنتیک ثابت کرده است که حتی حال و هوای زن و شوهر در حین انتقال نطفه در فرزندان اثر می گذارد، اضطراب و تشویش، امنیت خاطر، حتی احساس گناه و فریب، در سرنوشت کودک مؤثر است».[23]
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در بیان این امر مهم می فرمایند: «اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه و محضره»[24] وقتی اصل و ریشة انسان، خوب و شریف باشد، نهان و آشکارش خوب و شریف است و در جای دیگر می فرمایند: «حسن الاخلاق برهان کرم الأعراق»[25] نیکویی اخلاق، دلیل پاکی و فضیلت ریشه خانوادگی است. چنانکه از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «الشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه»[26] بر این اساس مراقبت ها و خودسازی جسمی و روحی پدر و مادر، تقوی، عفاف و پیراستن خود از محرمات و معاصی نقش بسیار مؤثر و مهمی در سعادت فرزند دارد.
مرحوم شیخ مرتضی انصاری (ره) پیشرفت های علمی و معنوی خود را نتیجه زحمات و رعایتهای مادرشان می دانند و دانشمندانی همچون آیت الله مطهری و بهشتی که نقش مهمی در تبیین فرهنگ اسلام داشتند از مادرانی پاکدامن، شجاع، مؤمن و عفیف برخوردار بودند[27]و به همین خاطر است که در حدیث نبوی(ص) اینگونه آمده است «طوبی لمن کانت امه عفیفة».[28] 
محیط تربیتی کودک، یعنی محیطی که شخص در آن متولد می شود و در آنجا رشد می یابد نیز، در سعادت و شقاوت او بسیار مؤثر است. پدران و مادرانی که محیط مساعدی برای تربیت صحیح فرزندانشان به وجود می آورند و در معاشرت با آنان گفتاری پاک و رفتاری پسندیده دارند و قدم به قدم، برنامه های تربیتی و فضائل اخلاقی را در پرورش فرزندان خود، مد نظر قرار می دهند، می توانند جوانانی از هر جهت شایسته تربیت کنند و از این طریق اوامر الهی را اجرا و وظیفه خود را نسبت به فرزند و جامعه انجام دهند.
بسیاری از بدبختی های اجتماعی و آلودگی های اخلاقی و بی عفتی جوانان از محیط خانواده سرچشمه گرفته و معلول تربیت های نادرست و یا عدم نظارت والدین بر فرزندان است.
«کل مولودٍ یولد علی الفطرة، فابواه یُهَوِّدانه و یُنصِّرانه و یُمجّسانه»[29] هر نوزادی بر فطرت الهی بدنیا می آید، پس پدر و مادر او را به دین یهود و نصرانی و زرتشتی گرایش می دهند. بنابراین وراثت و تربیت خانوادگی، اساس شخصیت فرد را تشکیل می دهد و می تواند او را به انسانی عفیف با اخلاق و موفق، یا انسانی فاسد، منحرف و مضر تبدیل کند.
 
دامنه عفاف
بررسی ابعاد مختلف عفاف و گسترة آن در شئونات فردی و اجتماعی دامنة وسیعی دارد که با استفاده از قرآن وسنت به چند مورد آن اشاره می کنیم:
 
1 – عفت در فکر
 گرانبها ترین سرمایه ای که خداوند به نوع بشر ارزانی داشته، گوهر فروزان عقل است. همة اعمال، احساسات، رفتار و حتی توانائیهایمان بر اساس اندیشه و فکر حالت می گیرد. هر عمل و رفتاری چه خوب و چه بد، چه اینکه نتیجة آن خیر یا شر باشد، از فکر و اندیشه سرچشمه می گیرد. به عبارت ساده تر، آنگونه  که می اندیشیم، عمل می کنیم.
هرچه تفکر انسان متعالی تر و با فطرت کمال جوی او(که خالی از هرگونه زشتی و پلیدی است) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تکامل را می پیماید. چنانچه، مولای متقیان، حضرت علی (ع)می فرمایند: «من عقل عف»[30] هر آنکس که عقل دارد عفت می ورزد و در جای دیگر می فرماید: «عقل انسان، به میزان عفت و قناعتش سنجیده می شود». [31]
از این رو، عقل یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رام کردن غرائز بشری است. عقل بر اساس محاسبة صحیح، آزادی انسان را محدود می کند و در مسیر زندگی، راه را از بیراهه و روا را از ناروا تمییز می دهد. عقل می تواند شهوات و تمایلات بشر را اندازه گیری کند و موجبات تعدیل خواهشها را فراهم آورد و همچنین قادر است غرایز آدمی را به خیر و صلاح هدایت کند و از تندروی و طغیان باز دارد و خلاصه عقل، راهنمایی است که پیروی از آن مایة فلاح و رستگاری بشر است.  حضرت علی(ع) در این باره می فرمایند: «فکرک یهدیک الی الرشاد» افکار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدایت واقعی راهنمایی می کند.[32]
انسانی با شرف است که افکار او شریف و بالعکس انسانی آلوده و گنهکار است که اندیشه و فکر او آلوده باشد. جان کلام این است: برای رسیدن به زندگی حقیقی و سعادتمندانه محتاج اندیشه و فکری عفیف، صادق و قابل اعتماد هستیم.
 
2) عفت در نگاه
ارزش و اهمیت این موضوع از این بابت است که چشم، دروازة دل است. آنچه از این دریچه  وارد وجود شخص می شود، گاهی او را به سر منزل سعادت و گاه به ورطة سقوط و ذلت می کشاند. دل، آنچه را که از طریق چشم می بیند و حس می کند، مورد تحلیل قرار داده و زمینه را برای انفعال در برابر شرایط موجود و در پی آن حرکت برای کسب و تصرف آن شرایط و اقناع آن فراهم می نماید. و این سخن درستی است که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» حال فرق نمی کند که آن نگاه به صواب بوده و مجاز و یا ناصواب بوده و غیر مجاز.
از آنجا که خداوند، خالق انسان است و نسبت به تمام صفات و اخلاقیات او آگاهی کامل دارد، مصلحت، خیر و صلاح او را بهتر از هر کسی می داند، لذا به عفت در نگاه توصیه فرموده و انسان را از نگاه های آلوده برحذر می دارد. «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم. . .  و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن»[33] بیان صریح این آیات مبنی بر حرمت نگاه کردن مرد و زن نامحرم به یکدیگر است. «یغضوا» از مادة «غض» است و در تفاسیر، معانی مختلفی برای آن آورده اند:
1) غضّ بصر: به معنی چشم بستن، نگاه نکردن، روی هم نهادن پلک های چشم است.[34]
2) برخی آن را به معنای کم کردن نگاه، سستی در نگاه، خیره نشدن به یک چیز، می دانند.[35]
شایان ذکر است که، در این آیه، متعلق فعل آورده نشده است، یعنی خداوند نمی گوید از چه چیز چشمان خود را فرو گیرید، اما با توجه به سیاق آیات، مخصوصاً آیه(31، نور) که سخن از مسئله حجاب به میان آورده، به خوبی روشن می شود که منظور، نگاه نکردن به زنان نامحرم است.
حدود و مشخصات نگاه در آن آیه دقیقاً مشخص نیست، بر این اساس برخی عقیده دارند چون نگاه به نحو مطلق ممنوع شده و قید و شرطی ندارد، هر نوع نگاهی را شامل می شود. برخی دیگر می گویند: با توجه به قرینه (من) که ظاهراً در اینجا به معنی تبعیض است و هم به قرینه «الا ما ظهر منها» که عدم وجوب ستر وجه و کفین را می رساند، نگاه کردن به نحو مطلق، ممنوع نیست و موارد استثنایی دارد. این استثنائات عبارتند از:
 
1) نگاه کردن به دختر یا زنی که شخص، قصد دارد با او ازدواج کند، مشروط بر اینکه:
الف- قصد تلذذ نداشته باشد؛
ب – احتمال توافق ازدواج برود؛
ج – تزویج با آن زن، بلامانع باشد، مثلاً در عدة کسی نباشد؛
د – نگاه، به منظور شناخت کاملتر باشد نه اینکه چیزی بر اطلاعات او نیفزاید؛
و- به آن مقدار نگاه که هدف او را در شناخت تأمین می کند، اکتفا نماید؛
هـ – مرد نمی تواند به منظور همسریابی، به این و آن نگاه کند.
 
2) نگاه به زنان اهل کتاب، اقلیت های مذهبی و زنان کفار جایز است، مشروط بر اینکه:
الف-   قصد لذت و شهوت، در کار نباشد؛
ب‌ - ترس افتادن به گناه و حرام وجود نداشته باشد؛
ج – تنها به مواضعی نگاه جایز است که عادت آن زنان، به آشکار ساختن آن است.
 
3) طبیب یا پرستار، در معالجه بیماران، می تواند به قدر ضرورت به نامحرم نظر کند، یا بدن او را لمس نماید. مشروط بر اینکه:
الف ـ طبابت، منحصر به مرد باشد؛
ب – نظر یا لمس برای تشخیص بیماری ضروری باشد؛
ج – در موارد جواز به مقدار ضرورت اکتفا شود.
 
4) در موارد نجات از غرق شدن یا سوختن و سوانح دیگر نیز، حکم چنین است.
 
 5) نگاه به کودکان نابالغ، در حد معمول اگر از روی هوا و هوس نباشد، جایز است. [36]
دومین دستور در این آیات، حفظ فروج است « . . . . و یحفظوا فروجهم . . . .» «. . . . و یحفظن فروجهن . . . .» و مراد پوشاندن آن از نظر نامحرمان است نه حفظ آن از زنا و لواط.
همچنین امام صادق(ع) با الهام از کلام خداوند می فرمایند: «کل آیة فی القرآن فیها ذکر الفروج نهی من الزنا الا هذه الایة فانها من النظر» هر آیه ای که در قرآن از حفظ فروج سخن می گوید، منظور حفظ کردن از زناست، جز این آیه که مراد، حفظ کردن از نگاه دیگران است. عبارت «ذلک ازکی لهم» در این آیه، اشاره دارد که توصیه به عفاف و لزوم پرهیز از چشم چرانی و یا خودنمایی زن، به منظور پاکسازی جان و روان انسانها و تطهیر آنان از پلیدی، آلودگی، نابسامانی های اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی است و این امری است که با سعادت مرد و زن و نسل انسانی مرتبط است.
آری نگاه، جرقه ای است که غریزه را شعله ور می سازد. «النظرة بعد النظره تزرع فی القلب شهوة و کفی بها لصاحبها فتنة»[37] نگاه پس از نگاه، همچون تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است که چه بسا مدت آن کوتاه ولی مورث حسرت و افسوسی دراز و طولانی است. «و النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویلة»[38]افراد چشم چران بیش از هر کس جان و روان خود را به تعب می اندازند و پس آن دچار اضطراب، نگرانی و به جوش آمدن هیجانات خود می شوند و به دنبال آن طعمة هوس آلود، باعث رسوایی برای خود و دیگران می گردند. از این روست که امامان ما به انذار و تبشیر پیروان خود پرداخته و احادیثی در مدح و تشویق کسانی که در نگاه خود عفت داشته و عقاب سخت و دردناک افرادی که خود را به ورطة چشم چرانی و نگاه آلوده انداخته اند، بیان فرموده اند. امام صادق (ع) در این باره تصریح می فرمایند: وقتی انسان نگاهش به سیمای زنی می افتد چشمش را ببندد و به آسمان متوجه گردد خدای متعال بلافاصله یکی از حوریه های بهشتی را به عقد او در می آورد.[39]و حضرت رسول اکرم(ص) می فرمایند: هر مسلمانی که یکبار به زنی بنگرد، آنگاه چشم از او باز دارد، خدای متعال او را با عبادتی انس دهد که لذت آن را در قلب خویش احساس کند.[40] در جای دیگر امام صادق (ع) می فرماید: هر کس چشم خود را از گناه پر کند، روز قیامت خدا چشم او را از آتش پر خواهد ساخت مگر توبه و بازگشت نماید. [41]
 
3- عفت در معاشرت
واضح است که فعالیتهای اجتماعی زنان و حضور آنان در عرصه های مختلف، زمینة تعامل و ارتباط بین زن و مرد را بیشتر کرده است. در پرتو حضور اجتماعی، بسیاری از استعدادها و قابلیتها به فعلیت می رسد، تعلیم و تعلم، توسعه، تکنولوژی و بالا رفتن فهم سیاسی و آگاهی از زمان محقق می شود و همچنین در سایه فعالیت اجتماعی، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عملی می گردد. از این رو یکی از انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالا رفتن شخصیت علمی، معنوی و اجتماعی آنان است، که بدون این حضور، انجام این مهم دست یافتنی نیست و یا با دشواری و مشقت همراه است. از طرف دیگر اساس شریعت اسلام و سنت نبوی بر آسان گیری است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: «یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر»[42]اگر قرار باشد زنان در خانه بمانند و به امور خانه داری، بچه زایی، شیردادن و بزرگ کردن آنها بپردازند و مسائل و تکالیف خود را تنها از طریق مردان محرم جویا شده و به انجام برسانند؛ زندگی و حیاتشان خالی از حرج و صعوبت نخواهد بود.
در زمان رسول خدا(ص) زنان پرسشهای خود را از پیامبر(ص) می پرسیدند و هیچ گاه رسول خدا آنها را منع نمی کرد. آنچه مسلم است و از قرآن و سیرة پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) دریافت می شود، این است که زنان با رسول اکرم(ص) و امامان بزرگوار معاشرت و گفتگو داشته و این یک امر طبیعی و عادی بوده است. حتی قرآن، بیعت با زنان را که یکی از بارزترین نمونه های مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان است، پذیرفته[43] و پیامبر اکرم(ص) چندین مرحله با زنان (هم در زمینة پذیرفتن اسلام و هم پیشوایی ایشان به عنوان رئیس حکومت اسلامی) بیعت کرده اند.
در آیة دیگر به صراحت مالکیت زنان و مردان را بر آنچه کسب می کنند تأیید می نماید[44] و این نشان دهندة‌ آن است که خداوند، مالکیت، کسب و تلاش اقتصادی را مختص مردان ندانسته است. این تعامل و ارتباط در سورة قصص، آنجا که از شبانی دختران شعیب سخن به میان آمده است، به وضوح مشاهده می شود. همچنین مشارکت زنان در جنگهای صدر اسلام و پس از آن بر کسی پوشیده نیست. تهیة غذا، یاری مجروحان و حتی در برخی صحنه ها رویارویی با دشمن و برگرفتن سلاح دلیل بر حضور مؤثر زنان است.
این امر به حدی واضح و روشن است که در کتب حدیث و سیره، باب هایی بدان اختصاص داده شده است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز بابی به عنوان «غزوة‌ النساء مع الرجال» به چشم می خورد.
بنابراین از دیدگاه اسلام، مشارکت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباطاتی که در این زمینه پیش می آید تجویز شده، اما این روابط، همواره دارای آداب و شرایطی است که آن را عفت در روابط اجتماعی نامیده ایم. از جملة این آداب:
 الف ـ  پرهیز از محادثه که آن عبارت است از: گفتگویی که هزل و لهو را به همراه داشته و با نوعی فتنه انگیزی آمیخته است. حضرت رسول(ص) می فرمایند: «و من فاکه امراة لایملکها حبسه الله بکل کلمة کلمتها فی الدنیا الف عام»[45] هر کس با زن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال زندانی می گردد.
ب ـ  پرهیز از خلوت، امام موسی بن جعفر به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگز در جایی که نفس زن نامحرمی را می شنود، توقف نکند. [46]همچنین رسول اکرم می فرمایند: آگاه باشید هرگز مرد و زنی با هم خلوت نمی کنند مگر آنکه سومی آنان شیطان است. [47] 
ج ـ پرهیز از مصافحه، حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: «و من صافح امرأة تحرم علیه فقد باء بسخط من الله عزوجل».[48] هر کس با زنی که محرم او نیست مصافحه کند غضب حق تعالی را برای خود خریده است.
در جای دیگر می فرمایند: هر کس به طور حرام با زنی مصافحه کند، یعنی با او دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر بسته و به آتش انداخته می شود.
 
د ـ پرهیز از استعمال عطر و بوی خوش، رسول خدا فرمودند: هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود مورد لعنت قرار می گیرد تا زمانی که به خانه مراجعت کند.[49]
در جای دیگر می فرمایند: «اذا تطیبت المرأة لغیر زوجها فانما هو نار و شنار»[50] زنی که خود را برای دیگران خوشبو کند، خود آتش است و ننگ محسوب می شود.
 
4 - عفت در زینت
تمایل آدمی به زیبایی و جمال، یکی از خواهشهای فطری بشر است و احساس لذت از مناظر زیبا، با سرشت انسان آمیخته است.
«قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده»[51] علامة طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید: «خدای متعال در این آیه زینت هایی را معرفی می کند که برای بندگان ایجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زینت ها و استعمال و استفاده از آنها ملهم نموده است و روشن است که فطرت الهام نمی کند مگر به چیزهایی که وجود و بقای انسان منوط و محتاج به آن است».[52]
این نکته واضح است که برای شناسایی همة زیباییها و درک جمال طبیعی و هنری، تنها حس فطری جمال دوستی کافی نیست، بلکه باید این نیروی طبیعی، تربیت و در پرتو پرورشهای صحیح بسط و توسعه یابد. پرورش صحیح می تواند استعدادها را آشکار سازد و از قوه به فعلیت درآورد. به هر نسبتی که سطح دانش و فرهنگ یک کشور ترقی کند و به هر نسبتی که عواطف مردم شکفته تر شود، زیبائیها بهتر درک و احساس می گردد. چنانچه در دنیای امروز و بین ملل و اقوام پیشرفته، مسئله زیبایی مورد کمال توجه قرار گرفته و تمام طبقات مردم، به زیبایی ابراز علاقه شدید می کنند و این حس پیوسته رو به فزونی است و روز به روز تشدید می شود.
آیین مقدس اسلام نیز که برنامة جامع سعادت و کامیابی بشر است به این موضوع توجه مخصوص دارد و در ضمن تربیت و پرورش قوه جمال دوستی، استفاده از آن را نیز به پیروان خود توصیه می کند و با حمایت از این قوه، یکی از خواهشهای طبیعی بشر را ارضاء می نماید و حتی در کتب اسلامی، روایات بسیاری در بارة ارزش زیبایی و جمال انسان آمده است. رسول خدا (ص) فرمودند:«علیکم بالوجوه الملاح و الحدق السود»[53] بر شما باد که با خوب رویان نمکین صورت و مشکین چشم معاشرت کنید. حضرت علی (ع) در این باره فرمودند: «حسن وجه المؤمن حسن عنایة الله به»[54] روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند به آنان است.
بدین سان جامة زیبا پوشیدن، مسواک زدن، شانه و روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن، و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با مردم در مسجد یا محیط خانواده و اجتماع، از مستحبات مؤکد و جزء برنامه روزانة مسلمانان است و این مطلب، از آیات قرآنی به خوبی استفاده می شود. «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» و «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من رزق» در اینکه مراد از «زینتکم» چیست و چه مواردی را شامل می شود، مطالب بسیاری در کتب تفسیر آمده است. برخی معتقدند چون این کلمه به صورت مطلق آمده است تمام زینت های جسمی و معنوی را شامل می شود.[55]
علامه طباطبایی در اباحة این زینت ها می فرمایند: «ذکر طیبات رزق و عطف آن بر زینت و قرار دادن این عطف در سیاق استفهام انکاری، دلیل بر این است که زینت و رزق طیب را شرع و عقل و فطرت مباح کرده است».[56]
حضرت امام حسن مجتبی(ع) بهترین جامه های خود را در نماز می پوشیدند و در جواب کسانی که سبب این کار را جویا شدند، فرمودند: «ان الله جمیل و یحب الجمال فاتجمل لربی»[57] خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم. 
همچنین «عباد بن کثیر» که فردی زاهدنما بود، به امام صادق(ع) که لباس آراسته پوشیده بودند، اعتراض کرد و گفت: «یا ابا عبدالله تو از خاندان نبوتی و پدرت علی(ع) همیشه کرباس می پوشید؛ این لباس های فاخر چیست که به تن کرده ای؟چرا به لباس ساده تری اکتفا ننمودی؟ حضرت در جواب فرمودند:‌ وای بر تو عباد! این چه اعتراضی است که می کنی، خدا وقتی به بنده اش نعمتی داد، دوست دارد آن نعمت را ببیند.[58]
بنابراین، خداوند نهی از زینت نمی کند، بلکه آنچه مذموم است و مورد نهی واقع شده، نهی از تبرج «و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی»[59] و آشکار کردن زینت در محافل اجتماعی که محل کار و تلاش زن و مرد مسلمان است، می باشد. «و لایبدین زینتهن».[60] بر این اساس نه تنها استفاده از زینت ها از نظر شرع اشکال ندارد، بلکه ارضاء تمایل خود آرائی و زینت که یکی از خواهشهای فطری است، به تکامل ذوق و هنر و شکفتن احساسات کمک می کند و انسان را به راه تعالی روحی و پیشرفت های عاطفی سوق می دهد.
اما باید توجه داشت که این کار به زیاده روی و افراط نگراید و از حد شایسته و اعتدال خود تجاوز نکند. تجمل پرستی، زیاده روی و بی عفتی در زینت و خودآرائی، عوارض نامطلوبی دارد. اگر این غریزه از حد و مرز شرعی خود خارج شود، آدمی را می فریبد و کام او را تلخ و زندگی را بر وی تنگ می کند و او را در دام شیطان اسیر می سازد.
علامه طباطبایی در این باره می گوید: «کمتر فسادی در عالم ظاهر می شود و کمتر جنگ خونینی است که نسل ها را قطع و آبادی ها را ویران سازد و منشأ آن اسراف و افراط در استفاده از زینت ها و رزق نبوده باشد، زیرا انسان طبعاً اینطور است که وقتی از جادة اعتدال بیرون شد و پا از مرز خود بیرون گذاشت، مشکل می تواند خود را کنترل کند».[61]
امام صادق(ع) می فرمایند: «پیامبر (ص) زن را از اینکه برای فرد اجنبی زینت کند، نهی فرمود و اگر چنین کرد، حق است که خداوند او را در آتش بسوزاند». «نهی ان تتزین المرئة لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی الله أن یحرقها بالنار».[62]
 
عفت در کلام
گستردة فعالیت های زنان در جامعة کنونی، اهمیت بحث در این موضوع را روشن می کند و احکامی که ما از منابع اسلامی در این باره بدست می آوریم، همه و همه بیانگر توجه دقیق و موشکافانه اسلام نسبت به سلامت جامعه و فرد می باشد، قرآن به انسان دستور داده که به گونه ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند، «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا»[63](جملة «فلا تخضعن بالقول» اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد، یعنی به هنگام سخن گفتن جدی، خشک و بطور معمولی سخن بگوئید.
جملة «قلن قولاً معروفا» اشاره به محتوای سخن گفتن دارد، یعنی باید به صورت شایسته که مورد رضای خدای متعال و پیامبر (ص) و توأم با حق و عدالت است، سخن گفت، البته (قول معروف) معنی وسیعی دارد و هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفی می کند.[64]
بنابراین از نظر قرآن هر گونه ناز و غمزه در کلام، با ادا و اطوار سخن گفتن، تغییر صدا که افراد شهوت ران را به فکر گناه می افکند و هر گونه سخن باطل و غیر حقی مردود است.
 
عفت در ستر(حجاب)
یکی از پر دامنه ترین موضوعاتی که در دنیای امروز راجع به زن و حیات اجتماعی او مطرح است، موضوع ستر یا حجاب زنان می باشد و این مسئله ای است که بحث های موافق و مخالف بسیاری را در جوامع غرب و شرق برانگیخته است. مخالفان پوشش برای اینکه طرفداران و مبلغان مذهب را به انزوا بکشانند و در نتیجه دست خود را در تجاوز به حریم عفت زنان باز گذارند، وسوسه ها و شبهاتی را از قبیل: حجاب مانع آزادی، کار و نشانة عقب ماندگی و . . .  است را در ذهن زنان القاء کرده و خواستار آن می باشند که خود زنان علیه شرایط موجود، احکام فقهی و الهی دین به قیام برخیزند.
مسئله پوشش و حفظ عفاف خاص دنیای اسلام و حتی دنیای ادیان نیست. بر اساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه و به دور از تمدن و مذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند، نوشته اند: «زنهای تاتار از لحاظ عصمت، وقار و وظیفه شناسی در برابر شوهران نظیر ندارند. پاکدامنی و حجب و حیای آنها قابل تحسین است. بی احترامی به عفت عمومی و هتک ناموس گناهی بزرگ است، در قانون نامه یاسای مغول، هتک ناموس، زنا و ازالة بکارت کیفر اعدام داشت».[65]ویل دورانت می نویسد: «در بریتانیای قدیم والدین ثروتمند در مدت پنج سال بحران جوانی، دختران خود را در کلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گمارند، دختران حق خروج از این کلبه ها را نداشتند و تنها اقارب و نزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی از قبائل جزیره برنئو نیز عمل مشابهی داشته اند». [66]داستان آدم و حوا و بهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلاً ذکر شد نیز دلیل همین مدعاست. بنابر این، مسئلة پوشش و عفاف در همة جوامع و ملل به صورتهای گوناگون، کم و بیش وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی و ضروری برای زنان تعیین گردید. خداوند در چند آیة قرآن کریم موضوع لباس و پوشش را مطرح کرده است و اهمیت، ارزش، هدف و فایده آن را بیان می کند.
قرآن کریم گاهی هدف از لباس را پوشاندن اعضا،‌ ستر عورت و حفظ بدن و گاه آن را وسیله زینت و گاه وسیله حرمت و شخصیت زن و باز دارنده از دستبرد آزار مزاحمان و افراد فاسد معرفی می کند.
«یا بنی آدم! قد انزلنا علیکم لباساً یواری سواتکم و ریشاً. . . .»[67]«جمله «یواری سواتکم» وصف لباس است و دلالت دارد بر اینکه لباس پوشش واجب و لازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست و آن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت و مایة رسوایی آدمی است».[68] «کلمه «ریش» در اصل واژه عربی به معنی پرهای پرندگان است و چون پرهای پرندگان غالباً به رنگهای مختلف و زیباست، یک نوع مفهوم زینت در معنی کلمه ریش نهفته است».[69]
بنابر این مراد از لباس در این آیه تنها پوشانیدن تن و مستور ساختن زشتیهای آن نیست، بلکه لباس تجمل و زینت که اندام را زیباتر از آنچه هست نشان می دهد نیز مدنظر است. «یا ایها النبی قل لأزواجک و بناتک»[70] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو روپوش های خود را در بر کنند این کار برای اینکه شناخته و مورد اذیت قرار نگیرند بهتر است.
هنگامیکه زن پوشیده با وقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند، افراد فاسد و مزاحم، جرأت نخواهند کرد متعرض وی شوند و بیماردلان که دنبال شکار می گردند از آن چشم پوشیده و فکر بهره کشی از او را، در مخیلة شان خطور نمی دهند. از نظر اصول کلی انسانی زن و مرد یکسانند، اما زنان از جهت خصلت طبیعی که همان جنبة خاص زنانگی، ظرافت، لطافت و جاذبیت است با مردان، تفاوت محسوس و انکار ناپذیر دارند.
در روایات آمده است: «المرئة‌ ریحانة»[71] زن همچون ریحانه یا شاخه گلی، ظریف است، اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین، مصون نمی ماند.
قرآن، زنان ایده آل  را که در بهشت جای دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه می کند،«کأمثال اللؤلؤ ‌المکنون»[72] و یا آنها را به جواهرات اصلی مانند یاقوت و مرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی در دسترس این و آن قرار نگیرند و از قدر و ارزش آنها کاسته نشود. قانون آفرینش با مقرر داشتن حکم پوشش، این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته و محدودة مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.
 
 


پی نوشتها:

--------------------------------------------------------------------------------
[1] - صحیفة فاطمیه، ص 96، دعاؤها(علیها سلام)، فی یوم الخمیس، از دعاهای حضرت زهرا (س).
[2] - روم،30.
[3] - نهج البلاغه، حکمت 474.
[4] - لسان العرب، ج 9، ص 290، اقرب الموارد، ج 2، ص 803، معجم الوسیط، ص 611؛ «کف عما لایحل و لاتجمل من قول او فعل».
[5] - مجمع البحرین، فخرالدین بن محمد الطریحی، ج 2، ص 208.
[6] - معجم مفردات الفاظ القرآن.
[7] - معجم الوسیط، ص 611.
[8] - قاموس قرآن، ج 5، صص 19-18.
[9] - بقره، 273.
[10] - نساء، 6.
[11] - نور،33.
[12] - مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ص181-180.
[13] - نور، 60.
[14] ـ طهارة الاعراق، ابن مسکویه، ترجمة بانو مجتهده امین، ص 33.
[15] - معراج السعادة، نراقی، ملااحمد، ص 190.
[16] - اعراف، 22.
[17] - عهد جدید، ص 336.
[18] - مجله پیام زن، مقاله انسان، پوشش و ریشه های تاریخی، ج 19، ص 69.
[19] - زن به ظن تاریخ، ص 71، ص141، ص115.
[20] - دائرة المعارف فریدوجدی، ج 3، ص 336.
[21] - التربیة و طرق التدریس، صالح عبدالعزیز، ج 1، ص 124.
[22] - اسلام و تعلیم و تربیت، حجتی، سید محمد باقر، ج 1، ص 79.
[23] - خانواده و کودکان گرفتار، علی قائمی، صص12- 10.
[24] - غرر الحکم، ج 1، ص 327.
[25] - همان، ص 379.
[26] - جامع الصغیر، سیوطی، ج 2، ص 36.
[27] - فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش 10، ص 46.
[28] - المستدرک، ج 14، ص 159.
[29] - مسند احمد بن حنبل، ج 2، 275.
[30] -  غرر الحکم، ج2، ص 611.
[31] - همان، ص 863،«یستدل علی عقل الرجل بالعفة و القناعة».
[32] - جوان، محمد تقی فلسفی، ص 365.
[33] - نور، 30 و 31.
[34] - المیزان، ج 15، ص 10، روض الجنان، ج 14، ص 122.
[35] - مجمع البحرین، ج 4، ص 218؛ نمونه، ج 14، ص 436.
[36] - تحریر الوسیله، ج 2، ص 243 تا 245.
[37] - وسائل الشیعه، ج 7، ص 139.
[38] - همان، ص 138.
[39] - همان، 139،«من نظر الی امراة فرفع بصره الی السماء أو غضّ بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحور العین».
[40] -  نهج الفصاحه، ص 551،«ما من مسلم ینظر إلی المراة اول رمقة ثم یغض بصره الا أحدث الله تعالی له عبادة یجد حلاوتها فی قلبه».
[41] -  وسائل الشیعه، ج 7، ص 142،«من ملأعینه حراماً ملأ الله عینه یوم القیامة من النار الا ان یتوب و یرجع».
[42] - بقره، 185.
[43] - ممتحنه، 12.
[44] - نساء، 32.
[45] - وسائل الشیعه، ج 14، ص 133.
[46] - همان، ص 134، عن موسی بن جعفر و آبائه (ع) عن رسول الله(ص): «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلایبت فی موضع یسمع نفس إمرأة لیست له بمحرمٍ».
[47] - کلمه الرسول، ص 413، قال رسول الله(ص): «الا لایخلون رجل بامرأة الا کان ثالثهما الشیطان».
[48] - وسائل الشیعه، ج 14، ص 142.
[49] - بحار الانوار، ج 103، ص 247،«ای امرأة تطیبت و خرجت من بیتها فهی تلعن حتی ترجع الی بیتها ما رجعت».
[50] - نهج الفصاحه، ص 36.
[51] - اعراف، 32.
[52] - المیزان، ج 8، ص 81.
[53] - سفینة البحار، ص 546.
[54] - غرر الحکم، ص 379.
[55] - تفسیر نمونه، ج 6، ص 148.
[56] - المیزان، ج 8، ص 82.
[57] - مجمع البیان، ج 2،ص 412.
[58] - وسائل الشیعه، ج 3، ابواب اللابس، باب7.
[59] - احزاب، 34.
[60] - نور،32.
[61] - المیزان، ج 8، ص 82.
[62] - وسائل الشیعه، ج 7، ص 154، بحارالانوار، ج 103، ص 243.
[63] - احزاب، 33.
[64] - تفسیر نمونه، ج 17، ص 289.
[65] - زن در عصر مغول.
[66] - تاریخ تمدن، ج 1، ص 72.
[67] - اعراف، 26.
[68] - المیزان، ج 8، ص 69.
[69] - نمونه، ج 6، ص 131.
[70] - احزاب، 59.
[71] - وسائل الشیعه، ج 20، ص 168.
[72] - واقعه،‌23.

 

منبع: www.whc.ir

ریشه یابى جامعه شناختى بى حجابى

چکیده: یکى از آسیب هاى اجتماعى کم و بیش رایج در جامعه ما, مسئله بى حجابى و بدحجابى است. پدیده اى که ظهور هر چند ضعیف آن نیز با توجه به پیشینه فرهنگى, الگوى آموزشى و تربیتى غالب, حساسیت هاى وجدان جمعى, مراقبت و کنترل افکار عمومى, سیاست هاى فرهنگى نظام و … بسیار غیر منتظره و مستبعد مى نماید. بى شک, این پدیده نیز هم چون سایر پدیده هاى فرهنگى ـ اجتماعى از علل و عوامل آشکار و پنهان متعددى ناشى شده است.
این نوشتار, از منظرى عام و با روى کردى بیشتر جامعه شناختى به شناسایى و تحلیل علل مؤثر در شکل گیرى و بقاى این پدیده پرداخته است. در پایان نیز مجموعه اى از سیاست ها و راهکارهاى بایسته که اجراى دقیق آنها در کنار سایر تمهیدات بالقوه مى تواند از رشد روزافزون این معضل جلوگیرى کند و همگان را در خصوص مبارزه ریشه اى با آن حساس سازد; و پژوهشگران را در دست یابى به حقیقت و زوایاى بحث یارى رساند; به دست داده شده است.
واژگان کلیدى: الگوى پوشش, هنجار, بى حجابى, کج روى, جامعه پذیرى, اشاعه فرهنگى, مدگرایى, کنترل اجتماعى, کارکرد.


مقدمه
یکى از هنجارهاى کهن و سنت هاى ملى و دینى دیر پاى جامعه ایران اسلامى, سنت حجاب و پوشش کامل زنان هنگام حضور در اجتماع است. این هنجار در منطق دین, طیف گسترده اى از رفتارهاى مختلف از پوشش کامل اندام به استثناى مواضع خاص گرفته تا شیوه گفتار, نگاه, راه رفتن, استفاده از زیورآلات, آرایش کردن و کاربرد مواد خوش بوکننده را دربرمى گیرد. افزون بر آن, به برخى امور حاشیه اى هم چون نوع دوخت, جنس لباس, رنگ و تناسب لباس با سن فرد نیز ارتباط مى یابد. از این رو, حجاب کامل به معناى رعایت دقیق این مجموعه, متناسب با عرف اجتماعى و نقض کامل آن نشانه بى حجابى است. رفتار فرد باحجاب به دلیل رعایت معیارها و ضوابط و هم سویى با ارزش هاى اجتماعى با واکنش هاى مثبت و رفتار بدحجابان و بى حجابان با واکنش هاى منفى اجتماعى روبه رو مى شود.
پدیده (بى حجابى) که گونه اى انحراف و کج روى اجتماعى به شمار مى رود, پدیده اى است که جامعه ایران در سال هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى, در برخى شهرهاى بزرگ و به ویژه در میان برخى گروه هاى جامعه با آن روبه رو بوده است. با وجود رخ دادن دگرگونى هاى بنیادین در سطوح مختلف اجتماعى و فرهنگى و توفیق نسبى در زدودن برخى مظاهر فرهنگ بیگانه, حکومت تاکنون نتوانسته است این معضل اجتماعى را به شکلى معقول حل کند و به این ضرورت فرهنگى و خواست همگانى, پاسخى شایسته بدهد. چه عواملى در شکل گیرى این معضل مؤثر بوده و هستند و چرا تاکنون, با وجود حساسیت هاى شدید فرهنگى و اقدامات سازمانى, توفیق چندانى حاصل نشده است و چه موانعى براى درمان چنین معضلى وجود دارد. این نوشتار با هدف شناخت این معضل و تبیین چرایى و جست وجوى دلایل شکل گیرى و بقاى آن از دیدگاه جامعه شناختى, به صورت کتاب خانه اى و با تحلیل پژوهش هاى انجام شده و مشاهده هاى میدانى نگاشته شده است.

جایگاه اجتماعى پوشش
الگوى پوشش و کیفیت لباس در هر جامعه, بیش از آن که از شرایط اقلیمى, موقعیت تمدنى, اوضاع اقتصادى, نظام سیاسى, موقعیت سنى, جنسى و شغلى افراد, خواسته هاى شخصى و زیباشناختى افراد اثر بپذیرد, از ساختار باورها, ارزش ها, هنجارها, ایدئولوژى ها, الگوها, آداب و عادت ها و سلیقه هاى گروهى اثر مى پذیرد. لباس, نشان دهنده ناخودآگاه فرهنگى جامعه است. لباس پوشیدن, نشانه اجتماعى بودن انسان است و مانند دیگر جنبه هاى اجتماعى بودن انسان بر اساس ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و انتظارات جمعى, شکل مى یابد. ضرورت هم نوایى با اقتضاهاى فرهنگ غالب و رعایت انتظارات جمعى, کمترین هزینه اى است که زندگى اجتماعى در ساحت هاى مختلف بر افراد تحمیل مى کند. این هم نوایى برخلاف تصویر خام و ابتدایى آن, به معناى پذیرش قطعى اشکال متعین و تمکین بى چون و چرا در برابر الزامات انعطاف ناپذیر و تسلیم شدن در برابر اراده و خواست جمعى نیست, بلکه به معناى هم نوایى صورى, تشبه و هم آوایى ظاهرى و تخلف نکردن آشکار از حداقل هاى هنجارى جامعه است. در حوزه پوشش نیز جامعه, انتظار خویش را نه در چارچوب قالب هاى معین, بلکه در قالب گزینه هاى متنوعى مطرح ساخته است که امکان اعمال گزینش هاى فردى همواره وجود خواهد داشت.
در جامعه ما, به دلیل حساسیت هاى خاص درباره الگوى پوشش بانوان گزینه هاى محدودترى فراروى آنها قرار دارد و دخالت سلیقه کمتر است.
به دلیل الزامات ارزشى و هنجارى جامعه, پوشش, اجبارى و گریزناپذیر است و افراد در هر شرایطى باید از آن برخوردار باشند. رعایت این حداقل, نیازمند حضور و مشارکت اجتماعى است و رعایت نکردن آن, به عنوان تخلف اجتماعى, واکنش هایى را برخواهد انگیخت. درجه این واکنش را میزان حساسیت و آستانه صبر جامعه تعیین خواهد کرد. هر جامعه به طور متوسط, از میزانى از تخلف و ناهم سویى, با نگاه به سطح انتظار, در همه عرصه هاى رفتارى از جمله پوشش, چشم پوشى و آن را تحمل مى کند یا واکنش به آن را بنا به ملاحظاتى به تأخیر مى اندازد. باید دانست اعضاى جامعه میان ارزش هاى مسلط و ارزش هاى ثانوى یا مدل هاى پذیرفته شده و تحمیل شده, حق انتخاب اجمالى دارند. پیوستگى با هنجارها و ارزش هاى جمعى اجبارى نیست, بلکه موجب ایجاد محدودیت در مسیر انتخاب و تصمیم اعضاى اجتماع خواهد شد. هم نوایى نسبى با محیطى معین, همواره با امکان استفاده از حاشیه آزادى و برخوردارى از خودمختارى همراه خواهد بود. از این رو, رخ دادن رفتارهاى ناهم خوان و ناهم سو با انتظارات جامعه و ظرفیت هاى هنجارى آن, چندان خلاف انتظار نیست.

هنجار پوشش
نابهنجار دانستن یک رفتار هنگامى عقلانى است که از قبل, شکل قاعده مند آن متناسب با معیارهاى مشخص, معلوم شده باشد. از این رو, معرفى قلمرو حجاب مقدم بر تعیین حدود نقیض آن; یعنى بى حجابى است. حجاب از رفتارهاى بهنجار و ارزشى و از ضروریات و مسلّمات اسلام است. بر اساس آن چه در رساله هاى عملیه مراجع تقلید بیان شده و قوانین موجود کم و بیش با ارجاع به آن تنظیم و تصویب شده و عرف عام جامعه بر اساس آن رقم خورده, حجاب در قالب هنجارى زیر صورت بندى شده است:
زن باید بدن خود را از نامحرم بپوشاند, بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موى خود را از پسرى هم که بالغ نشده, ولى خوب و بد را مى فهمد (و به حدى رسیده که مورد نظر شهوانى است) بپوشاند.1
البته گردى صورت و دست ها تا مچ از این قاعده مستثنا است.

تعریف بى حجابى
با توجه به مباحث یادشده, بى حجابى به معناى نداشتن پوشش متناسب با استانداردهاى متعارف عرف عام و الگوى برگرفته از فقه اسلامى است. از این رو, پوشیدن لباس هاى تنگ, بدن نما, تحریک کننده و بدشکل, پوشیده نبودن برخى مواضع نیازمند پوشش, آرایش نامناسب و نداشتن وقار لازم در اجتماع را مى توان در مقوله بدحجابى گنجاند. در این میان, برجسته ترین مصداق بى حجابى که همگان تلقى مشترکى از آن دارند, به پوشش برمى گردد و همان نداشتن پوشش مناسب است. به عبارت دیگر, اگر بى حجابى را پدیده اى داراى جلوه هاى متنوع بدانیم, آن چه پیش از هر چیز از این واژه به ذهن مى رسد, نداشتن پوشش مناسب است.


آسیب شناسى حجاب
از منظر آسیب شناختى, بى حجابى از مصداق هاى انحراف و کج روى است. بى حجابى, رفتارى ناسازگار با هنجارها و انتظارات جامعه,2 خلاف فرهنگ جارى وقانون مندى ها و انتظارات مطلوب جامعه3 و موجب تنش ها و تضادهایى است که به نگرش هاى سرزنش آمیز مى انجامد و واکنش هایى نظیر مجازات, طرد و انزوا را به همراه دارد.4 به تعبیر دیگر, هرگاه (رفتار افراد جامعه با هنجارها, ارزش ها و عقاید اجتماعى جامعه در تعارض و تضاد باشد, رفتار اجتماعى, رفتارى نابهنجار خواهد بود; زیرا بین خواسته ها, نیازها و آرمان هاى اجتماعى سیستم موجود و افراد جامعه هم آهنگى دیده نمى شود و در این حالت, روابط اجتماعى, تنش زا و ستیزآمیز است).5
از دید جامعه شناختى, عمل انحرافى و کج روانه را صرف نظر از شدت و ضعف آن مى توان با ویژگى هایى هم چون مخالفت با ارزش ها و هنجارها, نقض عرف و رسوم پذیرفته شده, ناهم گونى با انتظارات جامعه و فرهنگ غالب, نامتعارف بودن, حساسیت برانگیزى و واکنش زایى, ارزش منفى داشتن, اخلال گرى در نظم آیینى و آماج نیروهاى نظارتى و کنترلى جامعه قرار گرفتن, مى توان تشخیص داد.
از منظر حقوقى نیز ناهم سویى یا مخالفت با هنجارهاى قانونى معتبر جامعه, جرم و سزاوار مجازات هاى متناسب خواهد بود. از این رو, نقض قانون مملکتى در اثر عمل خارجى, در صورتى که انجام وظیفه و یا اعمال حقى, آن را تجویز نکند و مستوجب مجازات هم باشد, جرم نامیده مى شود.
قانون مجازات اسلامى, در تبصره ماده 638 در بیان جرایم ضد عفت و اخلاق عمومى, بى حجابى را جرم سزاوار مجازات شمرده است و مى نویسد:
زنانى که بدون حجاب شرعى در معابر و انظار عمومى, ظاهر شوند, به حبس از ده روز تا دو ماه یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزاى نقدى محکوم خواهند شد.
در قانون رسیدگى به تخلفات استفاده کنندگان البسه خلاف شرع (مصوب 28/12/1365) مجلس شوراى اسلامى و نیز ماده 4 قانون البسه مبتذل در بیانى مشابه آمده است:
کسانى که در انظار عمومى, وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و هتک عفت عمومى باشد, توقیف و خارج از نوبت در دادگاه صالح, محاکمه و حسب مورد به یکى از مجازات ها محکوم مى گردند. مجازات این اشخاص, حبس از سه ماه تا یک سال و جزاى نقدى از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال و یا 74 ضربه شلاق با یک یا دو مجازات مذکور مى باشد).
قانون تعزیرات اسلامى نیز بى حجابى را در کنار برخى رفتارهاى هم سنخ از جمله انحراف ها, سزاوار برخورد قضایى دانسته است که آن رفتارها عبارتند از: رعایت نکردن حجاب در معابر عمومى (ماده 638), انجام فعل حرام (ماده 638), تشویق یا انجام فساد و فحشا (ماده 639), استفاده از وسایلى که عفت عمومى را جریحه دار مى کند (ماده 640) و هرگونه عملى که عفت عمومى را جریحه دار مى سازد. (ماده 640)
از این رو, بى حجابى به اعتبار نقض هنجارهاى اجتماعى, کج روى و انحراف و به اعتبار ناهم سویى و تخلف از قوانین نظام, جرم شمرده مى شود.

ریشه هاى بى حجابى
براى بى حجابى, دلایل بسیارى را مى توان برشمرد. این عوامل را در یک تقسیم بندى کلى مى توان به بیولوژیکى یا روانى, فرهنگى, اجتماعى و سیاسى تقسیم کرد. به عبارت دیگر, این پدیده را با ارجاع به چهار دسته عامل یاد شده به پنج صورت مى توان تبیین کرد. از آن جا که ملاک تبیین, بیان ارتباط علّى و معلولى (تعلیل) میان پدیده هاست, نوع تبیین تابع نوع علت خواهد بود. براى مثال, اگر علت از سنخ امور فرهنگى باشد, تبیین نیز فرهنگى خواهد بود. اکنون این موارد را برمى شماریم:

1. بیولوژیکى یا روانى
عوامل بیولوژیکى یا روانى, به زمینه هاى زیستى و خواسته هاى طبیعى فرد گفته مى شود که معمولاً میان افراد مشترک است. از جمله زمینه هاى بیولوژیکى مرتبط با مقوله پوشش مى توان از میل به خودنمایى, تبرّج, تزیین, تجمل, خودآرایى, تمایل شدید به جلب توجه دیگران به ویژه در دوره جوانى, به رخ کشیدن زیبایى ها, میل به برانگیختن احساسات مثبت دیگران, کسب آرامش و امنیت در پرتو تحسین و تمجید دیگران, لذت جویى, میل به تظاهرات جنسى و جلب جنس مخالف, نیاز به ابراز وجود و متمایز نشان دادن خود و امیال مشابه نام برد. بدیهى است این سنخ تمایل ها هم چون دیگر تمایل هاى طبیعى, در پرتو فرهنگ و نظام ارزشى جامعه, شکل و جهت مى یابند و در مجارى و قالب هاى خاصى جلوه گر مى شوند. به عبارت دیگر, این تمایل ها در پرتو ترکیب طبیعت و فرهنگ, سامان خواهند یافت.
استاد مرتضى مطهرى در توضیح این گونه تمایلات مى نویسد:
… زن همیشه مى خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوه گرى ها, دل برى ها و خودنمایى هاى زن همه براى جلب نظر مرد است. زن آن قدر که مى خواهد مرد را عاشق دل خسته خویش کند, طالب وصال و لذت جنسى نیست… زن, مظهر جمال و مرد, مظهر شیفتگى است… تمایل مرد به نگاه کردن و چشم چرانى است, نه به خودنمایى و برعکس, تمایل زن بیشتر به خودنمایى است, نه به چشم چرانی… و به همین جهت, تبرج از مختصات زنان است.6
بى گمان یکى از گونه هاى جلوه نمایى در نوع پوشش است. عوامل بیولوژیکى و روانى بى حجابى را مى توان چنین برشمرد:

الف) احساسگرایى خام
برخى نظریه هاى روان شناختى انحراف, انحراف ها و کج روى هاى افراد به ویژه جوانان را ناشى از اراده و تصمیم آگاهانه به هنجارشکنى, میل به برانگیختن واکنش هاى جمعى, پشت پا زدن به سنت هاى اجتماعى یا تلاش براى جاى گزینى ارزش هاى فرهنگى نمى دانند, بلکه بیشتر نشانه احساس گرایى خام, هواخواهى, خودنمایى, لذت جویى و امثال آن مى دانند. (نمى توان تصور کرد که انسان همیشه به شکل عقلانى, اعمالى را انتخاب کرده و انجام مى دهد. مى توان موارد زیادى از انحراف را در نظر گرفت که محاسبه و انتخاب سود و زیان در آن مطرح نیست. افراد ممکن است تحت تأثیر احساسات لحظه اى یا عوامل غیر عقلانى مرتکب جرم و جنایت شوند. به طور قطع مى توان گفت که رفتار انسان از پیچیدگى زیادى برخوردار است.)7

ب) اختلال شخصیت نمایشى
ییکى از نظریه هاى روان شناختى انحراف, نظریه موسوم به (اختلال شخصیت نمایشى) است. افراد مبتلا به این بیمارى خواهان جلب توجه دیگران نسبت به خود هستند. آنان معمولاً مبتکر, نمایش گر, سرزنده و اغواگرند. مهم ترین ویژگى مبتلایان به این اختلال, تمایل شدید به خودنمایى و جلب توجه است و براى تأمین این هدف, به کارهاى غیر عادى از جمله پوشیدن لباس هاى عجیب و جذاب, آرایش هاى تند و نامتعارف و ژست هاى نمایشى خاص دست مى زنند. عواطف این افراد به شدت نمایشى و اغراق آمیز است. آنها شیفته مدهاى جدید بوده و علاقه مندند تغییرهاى جدید را تجربه کنند, بى آن که واقعاً به این تغییرها نیازى داشته باشند. این نوع اختلال شخصیتى, هر چند با جلوه نمایى هاى متفاوت, میان زنان و مردان مشترک است و معمولاً در پایان دوره نوجوانى و اوایل دوره جوانى نمود و تظاهر بیشترى مى یابد.8 بر اساس این نظریه, دوشیزگان و بانوان جوانى که پیاپى و در راستاى ارضاى تمایل سیرى ناپذیر خود به نوگرایى و تنوع خواهى, به استقبال الگوهاى نورس مى روند و مایلند همواره خود را در قالب فرم ها و نقاب هاى جدید عرضه کنند, دچار اختلال شخصیتى هستند.

2. فرهنگى
تبیین (بى حجابى) هنگامى فرهنگى خواهد بود که (علل) (متغیرهاى مستقل) یا فرآیند (زنجیره متغیرهاى مستقل به علاوه متغیرهاى میانجى و واسطه اى) این پدیده همگى از سنخ فرهنگ (معانى نمادین هم چون باورها, ارزش ها, هنجارها, نمادها, نگرش ها, ایدئولوژى ها و… ). باشند. به عبارت دیگر, تبیین فرهنگى به ایده ها و انگیزه هاى کنش گران و مفاد معنوى یا فرهنگى آنها (مثل مذهب و ایدئولوژى) و در یک کلام, با ذهنیت کنش گران اجتماعى کار دارند. امور فرهنگى هر چند ذهنى اند, شخصى و فردى نیستند و نقش آفرینى نمادین آنها که لازمه ارتباط و تعامل میان افراد است, بر اجتماعى بودنشان دلالت دارد.

الف) جامعه پذیرى ضعیف یا ناهم گون
اساس جامعه پذیرى بر این واقعیت استوار است که انسان به صورت کانونى از استعدادها و سرمایه هاى وجودى بالقوه به دنیاى اجتماعى پا مى گذارد و از راه تعامل مستمر با محیط و درون ریزى مجموعه اى از باورها, نگرش ها, ارزش ها, خواسته ها, آرمان ها, هدف ها, رسوم, قواعد و هنجارها از طریق کارگزاران ویژه هم چون خانواده, گروه هاى دوستى, محیط هاى آموزشى, وسایل ارتباط جمعى, محیط هاى کارى, مطبوعات, کانون هاى مذهبى و مانند آن, به تدریج به انسانى بالفعل تبدیل مى شود. این فرآیند تعطیل ناپذیر, از اولین مراحل زندگى آغاز مى شود و تا پایان عمر ادامه خواهد داشت. جامعه پذیرى, دو فرآیند مکمّل یعنى انتقال میراث فرهنگى اجتماعى و رشد و تکامل شخصیت فردى را دربرمى گیرد. جامعه شناسان, بسیارى از انحراف هاى اجتماعى را به کاستى ها و ضعف این فرآیند مهم شخصیت ساز مستند مى دانند. بدون شک, بدحجابى دختران و زنان در سن بالا نیز در نارسایى هاى این فرآیند و القاهاى محیط خانواده, دوستان, محیط هاى آموزشى, رسانه جمعى و محیط عمومى ریشه دارد.
رسوبات فرهنگى به جا مانده از اعمال سیاست هاى دستورى ناسنجیده گذشته هم چون قضیه کشف حجاب و سیاست هاى ژریم طاغوت براى گسترش و نهادینه کردن آن در ذهنیت فرهنگى و اصرار برخى علاقه مندان به پاس داشت و استمرار آن از طریق پیوست هاى میان نسلى نیز در این زمینه نقش داشته است. اجراى این سیاست تخریبى در یک دوره چهل ساله آن هم با انگیزه هاى کینه توزانه, موقعیت حجاب را به شدت تضعیف کرده است.
محمود جم, وزیر کشور کابینه محمدعلى فروغى در خاطرات خود به نقل از رضاشاه پهلوى مى نویسد:
این چادر و چاقچورها را چه طور مى شود از بین برد؟ دو سال است که این موضوع, فکر مرا به خود مشغول داشته. از وقتى که به ترکیه رفتم و زن هاى آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار مى کنند, دیگر از هر چه زن چادرى بود, بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور, دشمن ترقى و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط با آن نشتر زد و از بینش برد. من مدتى است به این فکر هستم که زن ایرانى در قفس سیاه دست و پایش بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چى از مرد کمتر دارد. او باید پابه پاى مرد وارد زندگى شود….9
ب) القاهاى فرهنگى مسموم دشمنان
(ترسیم تصویر یک مسلمان محجبه, یکى از رایج ترین شیوه هاى رسانه هاى غربى براى مشکل دار معرفى کردن اسلام است… با نگاهى اجمالى به سخنان غربى ها در مورد حجاب مى توان دریافت که آنها معتقدند حجاب, نشانه ظلم اسلام به زنان است… با نگاهى گذرا به نوشته هاى غربى ها مى بینیم که آنها براى توصیف حجاب زنان مسلمان از واژه هایى چون (کفن), (لباس مزور) و (حجب و حیاى سیاه) استفاده مى کنند. به طور کلى, واکنش هاى غرب نسبت به حجاب در یکى از دو دسته زیر قرار مى گیرد; دسته اول, تفسیرى کینه توزانه از حجاب [است] که آن را نشانه آشکار ظلم اسلام به زنان مى داند و دسته دوم, دیدگاهى خیال پردازانه است که حجاب را جزئى از سنن بیگانه شرقى مى داند که خواهان فروکش کردن لذت جنسى است.)10

ج) کم رنگى تعلق به فرهنگ خودى و توجه بیشتر به دیگر فرهنگ ها
(تغییر لباس همواره پى آمد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند, نمى تواند با لباس خود وداع کند [و] تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد, لباس آنان را به تن نمى کند. درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که (من تشبَّه بقومٍ فهو منهم; هر که خود را به گروهى شبیه سازد, هم از آن گروه است). لباس هر انسان, پرچم کشور وجود اوست. پرچمى است که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام مى کند که از کدام فرهنگ تبعیت مى کند, هم چنان که هر ملتى با وفادارى و احترام به پرچم خود, اعتقاد خود را به هویت ملى و سیاسى خود ابراز مى کند. هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها, معتقد و دل بسته باشد, لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد.)11

د) ضعف اعتقاد یا باورنداشتن به اعتبار معیارهاى متعارف
تردیدى نیست که افراد در مورد اعتقاد به ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و رعایت قوانین و مقررات معمول, موقعیت متفاوتى دارند. به طور طبیعى, درجه التزام و هم نوایى را میزان اعتقاد فرد تعیین مى کند. کسى که به هر دلیل, به یک نظام هنجارى اعتقادى نداشته باشد, در هم نوایى و پیروى از آن نیز تعهدى احساس نخواهد کرد. دیوید متزا همانند دیگر پدیدارشناسان بر این باور است که براى درک کج روى باید به ذهن فاعل و زندگى فلسفى درونى او مراجعه کرد. کج روى اصولاً کاربرد اعتقاد در عمل است. فرد کج رو از ارزش هایى پنهانى پیروى مى کند که هر چند با ارزش هاى مرسوم در جامعه رابطه دارند, ولى به شکل متفاوتى پذیرفته شده اند.12

هـ) بحران هاى هویتى
برخى تحلیل گران فرهنگى بر این باورند که جامعه ما مسخر سه جریان مختلط فرهنگ ایرانى, اسلامى و غربى است که در عرصه هاى مختلف با نسبت هاى ترکیبى متفاوت حضور دارند و خودنمایى مى کنند. در سال هاى اولیه پس از پیروزى انقلاب, هر چند بعد اسلامى فرهنگ, گسترش و چیرگى در خور توجهى یافت, به مرور زمان و تحت تأثیر برخى رخ دادها, دو لایه به حاشیه رانده شده دوباره به صحنه آمدند و در قالب هاى دیگرى بازتولید شدند. اولین نتیجه حاصل از زیستن در چنین فضاى مختلطى, هویت یابى چندگانه و پى آمدهاى شخصیتى رفتارى آن است. (جوان ایرانى دچار نامتعادلى و ناهم خوانى در آگاهى هاى خود شده و با ایجاد شدن تزلزل در شخصیت که ناشى از آگاهى هاى ناکافى یا متضاد است, دچار بحران هویت مى شود. برخى از نشانه هاى این بحران چنین است: کاسته شدن تمایلات دینى و مذهبى در جوانان که بارزترین این امر, در کم توجهى آنها به مسائل شرعى در اجتماع, … افزایش روى آوردن به موسیقى هاى غربى, زیادشدن فاصله آنها نسبت به تعهدات اجتماعى و خانوادگى, گسترش خانواده هاى هسته اى, روى آوردن به مدل ها و آرایش هاى ظاهرى غربی… همه اینها ناشى از گسستگى هویتى جوانان با هویتى پایا وپویاست.)13

و) چیرگى تلقى هاى ناهم گون
وجود برخى ذهنیت ها مانع درک دقیق فلسفه وجودى حجاب و التزام به رعایت آن شده است. این موارد را مى توان چنین برشمرد: حجاب, یادگار دوران گذشته و مقوله اى تاریخ مصرف گذشته; حجاب, محصول احساس حقارت ناشى از تبعیض هاى خانوادگى; حجاب, محصول اصول اخلاقى و انضباطى مردسالار سنتى; حجاب, نماد ضعف کنترل و خویشتن دارى مرد; حجاب, محصول علاقه مندى زن به ریاضت و رهبانیت; حجاب, وسیله اى براى سرکوب تمایلات طبیعى; الزام به حجاب, منافى حقوق اجتماعى و آزادى زن; حجاب, یادگار دوره نبود امنیت اجتماعى براى زن; بى حجابى را جرم نه که گناه پنداشتن; تقدّم جنبه آرایشى لباس بر جنبه پوششى آن (حال آن که الزام به حجاب, جنبه پوششى لباس را بر جنبه آرایشى آن مقدّم داشته است); حجاب, رسمى فرهنگى, عرفى, متغیر و تابع زمان و مکان; حجاب, از نمادهاى عفاف سفارش شده براى زن به عنوان یک مقوله روانى (آن هم نه تنها نماد ممکن و نه برترین آن); حجاب, الزامى صرفاً دینى و تکلیفى براى مؤمنان, نه عموم توده ها; حجاب, امرى فردى و معاف از الزامات اجتماعى و حکومتى; حجاب, محصور کردن زنان در چادر و چاقچور با رنگ هاى تیره که مایه سلب نشاط و شور حیات از آنان و نابودى غریزه خودآرایى و زینت طلبى زنان است که عامل رونق بخشیدن به زندگى آنهاست; حجاب, عامل افزایش حرص انسان ها و التهاب بیشتر جنسى است چون (الانسان حریص على ما منع).
پذیرش هر یک از چنین پندارهایى به تنهایى مى تواند پایه و بنیان حجاب را متزلزل سازد و انگیزه التزام به آن را تضعیف کند. در ادامه این بخش, ذکر نمونه اى از این برداشت هاى عصرى و تفسیرهاى عجیب و غریب بى مناسبت نخواهد بود:
اگر حجاب, پاسخ به تجاوز جنسى تعرض است, بازتابى از شرایط خشونت بار آن زمان نیز هست. بازتاب آن تفکر و شرایطى که بدن زن را به معناى دقیق کلمه, (عریان), بى دفاع و آسیب پذیر مى دانست. حجاب زنان آن طور که در مدینه در شرایط جنگ داخلى مطرح شد, نشان دهنده شرایط معابر عمومى است, یعنى جایى که در آن زنا آزاد بود. اصطلاح تعرض به معناى خشونت, فشار و محدودیت است… در گیرودار مبارزات, تنش ها و کشمکش هاى پیامبر میان این دو بینش, یعنى ایجاد جامعه اى که زنان بتوانند آزادانه در شهر حرکت کنند (زیرا در اسلام, کنترل اجتماعى همان ایمان است که امیال را مهار مى کند) و تفکر و شیوه منافقان که زنان را فقط وسیله (اعمال) خشونت و حسادت محسوب مى کردند, بینش دومى غالب شد. حجاب, نشان دهنده پیروزى منافقان بود.14

ز) برداشت محدودیت آفرین از حجاب
ییکى از برداشت هایى که شاید بیش از دیگر تلقى هاى یاد شده, مستند منتقدان قرار گرفته, جنبه محدودسازى و مانع تراشى حجاب در فرآیند فعالیت هاى اجتماعى است. تردیدى نیست که حجاب به ویژه شکل کامل آن; یعنى چادر, محدودیت هایى را براى انجام برخى فعالیت ها بر زن تحمیل مى کند, ولى این محدودیت چندان بازدارنده نیست و با توجه به آثار مهم مترتب بر حجاب, پذیرش این نوع محدودیت ها, توجیه پذیر خواهد بود. یونى ویکن در بیان دیدگاه برخى از اندیش مندان غرب نسبت به حجاب مى نویسد:
حجاب به خاطر محدودیت هایى که بر سر راه فعالیت ها و استقلال زنان ایجاد مى کند, ذاتاً سرکوب گر و در نتیجه, ظالمانه است.15
استاد مطهرى در پاسخ به این گونه شبهه ها مى نویسد:
اگر زن مرض نداشته باشد و نخواهد لخت بیرون بیاید, پوشیدن یک لباس ساده که تمام بدن و سر جز چهره و دو دست تا مچ را بپوشاند, مانع هیچ فعالیت بیرونى نخواهد بود, بلکه بر عکس, تبرّج و خودنمایى و پوشیدن لباس هاى تنگ و مدهاى رنگارنگ است که زن را به صورت موجودى مهمل و غیر فعال درمى آورد که باید تمام وقتش را مصروف حفظ پوزیسیون خود کند… .16

ح) چرخش هاى هنجارى جامعه
برخى جامعه شناسان, کاهش انگیزه التزام عملى به رعایت حجاب شرعى و افزایش آمار بدحجابان و بى حجابان را ناشى از روى دادن برخى تحولات اساسى در نظام هنجارى جامعه مى دانند. (86/2درصد از پاسخ گویان (15/5 «30/40«40/3) معتقد بودند که در سال 65, عدم رعایت حجاب از نظر مردم عیب داشت. یعنى خانم ها به علت این که احساس مى کردند مردم از بى حجابى خوششان نمى آید و احتمال دارد به آنها به گونه اى توهین (مجازات) شود, بیشتر حجاب را رعایت مى نمودند. این بدان معناست که در آن زمان, یک کنترل درونى در مورد ارزش هاى انقلابى مذهبى وجود داشت و قبح آن نریخته بود و مسئولان مجبور نبودند با فشار, اجبار و توبیخ, اکثریت خانم ها را به رعایت حجاب وادارند. براى سال 71, این ارزیابى به 41/5 درصد مى رسد. هم چنین 81/8 درصد از پاسخ گویان معتقد بودند که مردم جامعه در سال 65 به خانم هاى چادرى احترام مى گذاشتند, در حالى که این رقم براى سال 71 به 36/8 درصد مى رسد. در چنین وضعیتى, در شرایط بى مهرى, سرکوب اجتماعى و عکس العمل هاى پرخاش گرانه به دارندگان نمادهاى مذهبى, در واقع, نیاز به احترام و عزت نفس افراد خدشه دار مى شود و آنها در پى کسب احترام, خود را با فشار هنجارى تطبیق داده, حجاب و ریش و دیگر سمبل هاى مذهبى, نظیر رفتن به مسجد را کنار مى گذارند.)17

ط) بى توجهى به پى آمدهاى منفى بى حجابى
توجه نکردن به آثار و کارکردهاى فردى و اجتماعى حجاب و کارکردهاى منفى رعایت نکردن آن, نقش بسیار مهمى در سرپیچى از آن دارد. منتسکیو در تحلیلى کارکردگرایانه مى نویسد:
از دست رفتن عفت زنان به قدرى تأثیرات بد دارد و به اندازه اى نواقص و معایب تولید مى کند و طورى روح مردم را فاسد مى نماید که اگر کشورى دچار آن گردد و این اصل مهم از بین برود, بدبختى هاى زیادى از آن ناشى مى گردد, به خصوص در حکومت دموکراسى, از دست رفتن عفت, بزرگ ترین بدبختى ها و مفاسد را باعث مى شود تا جایى که اساس حکومت را از بین خواهد برد. به این جهت, قانون گذاران خوب, عفت را توصیه و از زنان توقع وقار در اخلاق را دارند.18
یى) وجود تفسیرهاى مضیق از ممنوعیت هاى شرعى
(واقعیت این است که مستندات فراوانى در منابع معتبر فقهى وجود دارد که بیشتر مصادیق آن چه را امروز با عنوان (بدحجابى) ممنوع شناخته مى شود, مباح و جایز دانسته است. از سوى دیگر, با وجود گسترش مصادیق ممنوعیت و محرومیت براى نحوه پوشش و آرایش زنان در قانون, عملاً در جامعه, هر روز شاهد فراتر رفتن مرزهاى حجاب از چارچوب هاى یاد شده هستیم.19


ک) غرب گرایى و هم سویى الگویى با فرهنگ غرب
خودباختگى و خود کم پندارى در برخورد با فرهنگ غرب, تأکید افراطى بر ارزش هاى مادى و ظاهرگرایانه, توجه به جنبه هاى بدنى و جسمى و غفلت از ابعاد روحانى و معنوى در این بخش مى گنجد.

ل) شکاف فرهنگى میان نسل ها
م) نبود الگوهاى پوششى متنوع متناسب با نیازها و ضرورت هاى عصرى و انتظارات انسان معاصر
ن) قرار گرفتن در معرض جریان هاى فرهنگى ناهم گون, زندگى در وضعیت برزخى میان سنت گرایى و مدرنیسم و ابتلاى قهرى به تشویش هنجارى و الگویى
س) توجه نکردن به مشاع بودن فضاى اجتماعى و حریم عمومى و ضرورت تامین انتظارات بین الاذهانى
ع) ضعف بنیادهاى فرهنگ دینى در حوزه باورها, ارزش ها, هنجارها و رفتارها و تربیت اخلاقى متناسب با حساسیت هاى دینى
ف) غلبه ذهنیت یا فرهنگ تشابه انگار و توجیه نکردن پذیرش تمایزات الگویى در حوزه پوشش
ص) مدگرایى و تنوع خواهى و بى توجهى به آیین هاى تک هنجار سنتى و غلبه استحسانات زمانه پسند
کاهش سلطه والدین بر فرزندان, نپذیرفتن فرهنگ سنتى خانواده, تمایل به تک روى و الگوگزینى خودمختارانه, نفرت از برخى فشارهاى ناسنجیده خانواده هاى مذهبى نیز یکى دیگر از عوامل فرهنگى بدحجابى است.

3. اجتماعى
عوامل اجتماعى بیشتر ناظر به عمل کرد محیط عمومى نهادها, سازمان ها, گروه ها و تعامل هاى اجتماعى است. بى شک, وجود کاستى ها, آشفته کارى ها و مشکلات خاص در روند فعالیت نهادهاى اجتماعى, در پیدایش بخشى از بى حجابى موجود مؤثر بوده است.

الف) نپذیرفتن وضعیت موجود
هنگامى که فرد به هر دلیل, از در ناسازگارى با گفتمان غالب بر جامعه خویش برآمده باشد, به راحتى به نقض قواعد و معیارهاى پذیرفته شده دست مى زند. (در بیشتر موارد, رفتارهاى پاتولوژیک مى تواند ناشى از سرخوردگى, اضطراب و احساس ناامنى باشد که نزد دیگران, میل به اصلاح اجتماعى یا نوآورى را سبب مى شوند. در پس رفتارهاى ضداجتماعى, نوعى عدم قبول جامعه موجود قرار دارد… )20 به عبارت دیگر, ضعف تعلق و تعهد فرد به جامعه, در قالب بى توجهى به تمایلات و انتظارات جمعى و نقض قواعد و هنجارهاى اجتماعى متعارف متبلور مى شود.

ب) وابستگى ذهنى به جامعه مرجع
مورد دیگرى که مکمل مورد قبل است, این است که فرد در مواردى و به دلایل مختلفى, عمل کردن بر اساس ارزش ها, هنجارها, الگوها و مدل هاى رفتارى جامعه آرمانى و ایده آل خویش که به هم نوایى و پذیرش جهان زیست آن تعلق خاطر عمیق دارد, بر قرینه هاى محیط خویش ترجیح مى دهد. این هم نوایى موضعى و فارغ از مساعدت هاى محیطى, تنش هاى روانى و فشارهاى اجتماعى سختى را متوجه فرد مى سازد, ولى مى تواند هرچند به طور مصنوعى, ارضاکننده و اشتیاق زا باشد. شواهد موجود نشان مى دهد که بیشتر افراد بدحجاب و بى حجاب, خواسته یا ناخواسته, به فرهنگ ها, نظام هاى بینشى و گرایشى و الگوهایى دل بسته اند که با فرهنگ و ارزش ها و قواعد مسلط و جامعه اسلامى, تعارض دارند.

ج) کم هزینه بودن انحراف
برخى صاحب نظران بر این باورند که افراد در جامعه به تدریج و به صورت مشروط در نهادهاى اجتماعى مرسوم شرکت مى کنند و به قواعد مربوط متعهد مى شودند. مطلوبیت این هم سویى از این روست که افراد از رهگذر آن, به منافع, نتایج, اعتبارات و امتیازات خاصى دست مى یابند که دست رسى به آن به هیچ صورت دیگرى, امکان ندارد. با این حال, تمایل بالقوه به انحراف و روگردانى از این تعهد همواره و در همه دوره ها وجود دارد. آن چه این تعهدمندى را معقول مى سازد و ادامه آن را تضمین مى کند, وجود تناسب منطقى میان مجموع هزینه ها و نتایج آن از یک سو و بالابودن هزینه هاى تخلف از سوى دیگر است. در صورتى که افراد, در منطق محاسباتى خویش, به نتایج و امتیازات این تعهدمندى توجه نکنند یا تحت تأثیر القاهاى اجتماعى, هم سویى و پیروى از ارزش ها و هنجارهاى جمعى را تحمیلى و توجیه ناپذیر بپندارند, رفته رفته تمایل به هم سویى کاهش مى یابد و تمایل به سرپیچى و طرح الگوهاى جاى گزین قوت مى گیرد. بر هم خوردن این توازن از یک سو و میل به تنوع طلبى و لذت جویى از سوى دیگر, به ویژه در شرایطى که هزینه انحراف و تخلف ناچیز باشد, کشیده شدن به انحراف را آسان مى سازد.

د) ضعف کنترل اجتماعى
کنترل اجتماعى به عنوان نظام مکمّل جامعه پذیرى و تربیت اجتماعى, مجموعه سازوکارهایى است که جامعه براى پاس دارى از ارزش ها و معیارهاى پذیرفته شده و واداشتن اعضا به سازگارى و نیز و درهم شکستن اراده هاى ناهم سو به شیوه هاى مختلف اعمال مى کند. بخشى از این سازوکار به صورت رسمى با وضع و اجراى قوانین به وسیله کارگزاران مسئول; تنبیه متخلفان به تناسب درجه انحراف و بر اساس معیارهاى مقرر و با نظارت ضابطه مند بر اوضاع فرهنگى و اجتماعى) و بخشى به صورت غیر رسمى (شامل تذکر, توصیه, تمسخر, طرد, تهدید موقعیت و اعتبار اجتماعى و مانند آن) اعمال مى شود. بر اساس این نظریه, جامعه هر قدر در فرآیند جامعه پذیرى و شکل گیرى شخصیت افراد دقت به خرج دهد و نصاب تربیتى و اخلاقى و انضباط اجتماعى بالایى را در نظر داشته باشد, از طراحى و اعمال ساختارهاى نظارتى و کنترلى دقیق اعم از رسمى و غیر رسمى گریزى نخواهد داشت; زیرا در هر جامعه همواره افراد ناسازگار و متخلفى وجود دارد که مى خواهند سرپیچى کنند. ضعف جامعه در این مورد مى تواند افراد متمایل به انحراف را جسور سازد و به وادى انحراف بکشاند. بى شک, بخشى از رفتار انحرافى بدحجابى و بى حجابى در جامعه ما در کاستى هاى موجود در سازوکارهاى نظارتى ریشه دارد.
هـ) احساس تبعیض و محرومیت
تبعیض و نابرابرى از مشکلات دیرآشناى زنان در همه جوامع انسانى از جمله ایران است. این مشکل در گذشته, به دلیل وضعیت خاص نظام اجتماعى و موقعیت فرودین زنان و تحت تأثیر غلبه هژمونیک برخى ایدئولوژى هاى توجیهى احساس نمى شد یا اگر احساس مى شد, به دلیل وجود نداشتن مجارى لازم براى طرح خواسته هاى دموکراتیک, امکان پى گیرى و اجرا نداشت و در هر حال, امیدى به رفع و زوال آن نمى رفت. در عصر و زمان حاضر و در پى ظهور برخى ایدئولوژى هاى تشابه انگار, به تناسب خودآگاهى زنان و وضعیت نظام هاى اجتماعى آنها, همه تمایزهاى تبعیض آمیز, به دست مایه اى براى اعتراض و دادخواهى و ابراز نفرت و انزجار تبدیل شده است. برخى فمینیست هاى رادیکال, کج روى زنان را ناشى از واکنش به استثمار و بهره کشى هاى ظالمانه از آنها در عرصه هاى مختلف اجتماعى از خانواده گرفته تا محیط هاى کارى و سازمان هاى هنرى و اقتصادى مى دانند. بعید نیست که بخشى از بى حجابى زنان در جامعه ایران نیز آگاهانه یا ناآگاهانه, پژواک تحمل محرومیت ها وتبعیض هاى توجیه ناپذیر متراکم در حافظه تاریخى آنها باشد.

و) تنوع گروه هاى مرجع
گروه مرجع به گروهى گفته مى شود که افراد در مقام مقایسه به آنها ارجاع مى دهند, از آنها الگو مى گیرند, آرزوهاى خویش را در آنها تحقق یافته مى بینند و مایلند برنامه زندگى خود را متناسب با تصویرى که از ایشان دارند, تنظیم کنند. تنوع گروه هاى مرجع در عصر و زمان ما با توجه به نقش الگویى آن ا, از جمله زمینه هاى پراکندگى و تنوع ارزش ها و هنجارهاى فرهنگى و لجام گسیختگى هاى رفتارى شده است. درباره اثرپذیرى توده ها از هنرپیشه هاى تلویزیونى در مقوله حجاب گفته شده است:
ییکى از مهم ترین سمبل هاى مذهبى که بر روى رفتار مردم و ارزش هاى آنها در شرایط بعد از انقلاب تأثیر داشته, حجاب و پوشش زنان است. این سمبل معرف میزان اعتقاد هنجارى (نه اعتقاد فردى) و میزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است. در فیلم هاى مورد بررسى [در یک پژوهش], سنجیده شد که هنرپیشه ها تا چه اندازه با پوشش خود, این سمبل را گسترش مى دهند یا برعکس کاهش آن را که به معنى تغییر ارزش هاى مذهبى است, تبلیغ مى نمایند. البته… میزان تأثیر و تبلیغ ارزش ها و سمبل هاى مذهبى به جذابیت پیام دهنده یا هنرپیشه بستگى دارد. اگر یک هنرپیشه بدقیافه و (دافعه برانگیز) چادر سرش کند و یک هنرپیشه زیبا و مقبول جوانان, بى حجاب یا کم حجاب باشد, هر دو در جهت تغییر و تضعیف سمبل هاى مذهبى در جامعه کار مى کنند. هنرپیشه بدقیافه با (حجاب) تداعى و متقارن مى شود و به حجاب بار ارزشى منفى مى دهد. هنرپیشه زیبا و مقبول به (کم حجابى) بار ارزشى مثبت مى بخشد و در بینندگان این نوع پوشش را یک پوشش (خوب) و (مجاز) یا (مشروع) (Legitim) جلوه مى دهد و از آن طریق در پى (همانندى) (Identification) و (تقلید) (Imitation) بینندگان از هنرپیشه ها, این نوع پوشش در جامعه رواج مى یابد. در نتیجه, سمبل هاى مذهبى کاهش مى یابند و همراه با آنها ارزشها و اعتقادات مذهبى نیز تغییر مى کنند.21
ز) دگرگونى هاى فرهنگى
نفوذ فرهنگ لیبرالیستى و سلطه جهان شمول جامعه سرمایه دارى و گسترش فرآیند جهانى شدن, بافت و ساختار سنتى جامعه ایران را به شدت متزلزل ساخته و در فضایى برزخى میان سنت و مدرنیسم در مدارى پاندولى رها کرده است. ملموس ترین نمود این آشفتگى فرهنگى را در تظاهر رفتارى جوان ها مى توان دید. برخى از این دگرگونى هاى فرهنگى که تحت تأثیر عناصر وارداتى رخ داده یا در حال رخ دادن است, عبارتند از: چیرگى فردگرایى و تقدم تمایلات فردى بر مصالح جمعى, میل به اباحى گرى و تساهل و تسامح, تکثرگرایى, لذت جویى, تنوع خواهى, مُدگرایى, تجربه حضور در محیط هاى مختلط, افزایش تحریکات جنسى, احساس نیاز شدید به برقرارى روابط جنسى تحت تأثیر افزایش تحریکات و التهاب هاى ناشى از رقیق شدن فاصله هاى جنسیتى, فاصله افتادن میان بلوغ طبیعى و بلوغ اجتماعى, محدود شدن امکان ازدواج در شرایط سنى مناسب, تحریک هیجان ها با وجود محدودیت در مسیر ارضاى درست آنها, آنومیک شدن فضاى هنجارى به دلیل گسترش جریان هاى فرهنگى و تجربه زیستن در فضاهاى میان فرهنگى. ابتذال در پوشش و آرایش از جمله نمودهایى است که تحت تأثیر این زمینه ها و شرایط و دیگر عوامل محیطى به ویژه در میان اقشارى که اثرپذیرى بیشترى دارند, جلوه گر شده است.

ح) اثرپذیرى از شبکه هاى ارتباطى
شبکه هاى ارتباطى و گروهایى که فرد درگیر تعامل پیوسته و مستقیم با آنهاست, نقش بسیارى در الگودهى و هنجارفرستى و تثبیت هنجارها ایفا مى کند, به ویژه اگر فرد براى این ارتباط, ارزش و اعتبار خاصى قائل بوده و آثار و نتایج قابل توجهى براى وى داشته باشد. از برخى پژوهش ها چنین برمى آید که هم بستگى بالایى میان نوع پوشش مادر و دوستان فرد با پوشش خود فرد وجود دارد. 90/7 درصد دختران مادرانى که داراى پوشش روسرى, مانتو و شلوار بودند چنین پوششى داشتند و 50/7 درصد فرزندان مادران چادرى نیز پوششى مشابه داشتند. هم چنین حدود 70 درصد از دخترانى که صمیمى ترین دوستانشان داراى چادر بودند, چنین پوششى را برگزیده بودند و 73 درصد از دخترانى که نزدیک ترین دوستانشان داراى روسرى و مانتو و شلوار بودند, خود همین گونه بودند. متغیر دیگر, میزان مذهبى بودن والدین است که بر شکل گیرى نگرش منفى یا مثبت فرزندان نسبت به حجاب کاملاً اثر دارد. براساس برخى پژوهش ها, هر قدر والدین مذهبى تر باشند, نگرش دختران آنها به حجاب اسلامى مثبت تر است. از سوى دیگر, هر قدر میزان رعایت حجاب در خانواده بیشتر باشد, وضع حجاب فرزند نیز به سوى الگوى مطلوب میل مى کند.22

4. سیاسى
زمینه هاى سیاسى بیشتر به عمل کرد نظام سیاسى کشور و سازمان هاى فعال در مورد حجاب و بازتاب آن در قلمروهاى رفتارهاى افراد و نوع تعامل میان فرد و نهاد سیاسى مربوط است. برخى کاستى ها در ایجاد زمینه و گسترش بى حجابى مؤثر بوده اند که از آن جمله به موارد زیر مى توان اشاره کرد:

الف) ضعف نگاه استراتژیک به موضوع هاى فرهنگى:
تبیین نکردن سیاست هاى فرهنگى به صورت مرحله اى و طراحى سازوکارهاى لازم براى اجرایى شدن آن در همین راستاست.
ب) تعدد و تنوع سازمان هاى مسئول با فعالیت هاى گاه متعارض
ناهم آهنگى میان مجموعه هاى مدیریتى نظام و عمل کرد برخى دستگاه هاى فرهنگى کشور در زمینه سازى براى ابتذال و دامن زدن به برخى سیاست هاى ضد فرهنگى با سیاست هاى دستگاه قضایى مبنى بر جرم تلقى کردن این سنخ تظاهرات, تباین آشکار دارد.
ج) ارایه نکردن تعریف مشخص از پوشش الزامى زنان متناسب با ضرورت هاى فرهنگى جامعه اسلامى در عصر جدید و نیاز شهروندان (ضعف در هنجارفرستى)
تلاش نکردن براى معرفى الگوهاى پوششى متناسب با سلیقه هاى مختلف و تأکید بیش از اندازه بر گونه خاصى از حجاب (چادر) در تمامى مراکز و مناطق بدون داشتن توجیه کافى.

د) نداشتن تلاش جدى و برنامه ریزى شده براى اقناع سازى فرهنگى
در سال هاى گذشته, شمارى از نهادهاى فرهنگى نظام تحت تأثیر برخى جریان هاى کور فرهنگى و سیاسى, به جاى تشریح فلسفه حجاب, پاسخ گویى مستقیم و غیرمستقیم به شبهه ها, انتقال فرهنگ حجاب از طریق مجارى و کانون هاى مختلف آموزشى و تربیتى, در مسیر تأیید و تقویت اباحى گرى و فرهنگ تساهل و تسامح به عنوان ویژگى جدایى ناپذیر جامعه مدنى و بى اعتنایى به ارزش هاى اختصاصى با عنوان تکثر گرایى فرهنگى گام برداشتند. بى اعتنایى به مفاسد اخلاقى و ابتذال در پوشش وآرایش در سازمان هاى دولتى, استفاده از زنان و دختران جوان در روابط عمومى ها و بخش هاى پر رفت وآمد ادارى, سوءاستفاده از جاذبیت هاى زنان در فعالیت هاى هنرى و اقتصادى, ترویج ضمنى فرهنگ تشابه محور و بى توجهى به تفاوت هاى زنانه و مردانه در سطوح مختلف, اعطاى مجوز چاپ و انتشار به رمان هاى جنسى و دیگر آثار تابوشکن و ابتذال آفرین, تولید و پخش فیلم هاى عشقى و آهنگ هاى محرک و مهیج, برگزارى مجالس لهو و لعب, ترویج هنر مبتذل, میدان دادن به حضور چهره هاى لاابالى در برخى کانون هاى اثرگذار, تولید و عرضه لباس هاى نامناسب, نظارت نداشتن بر گذرگاه هاى ورودى لباس خارجى, ترویج فرهنگ اختلاط به ویژه در رسانه هاى تصویرى, تجویز و توصیه روابط پیش از ازدواج, تزریق فرهنگ کلان شهرها و طبقات بالاى جامعه به سراسر جامعه و به طور کلى, میدان دادن به طرح استانداردهاى جدید و ایجاد تشویش در ذهنیت هنجارى جامعه, بخشى از نتایج این سهل انگارى هاست.

هـ) بى توجهى به جنبه هاى اخلاقى و تربیتى حجاب و پى آمدهاى منفى رعایت نکردن آن
نهادهاى مسئول نهادینه سازى حجاب با محدود ساختن وظایف خود به تنظیم قوانین و تعیین مجازات هاى قانونى بدون تلاش براى طراحى ساختارهاى تکمیلى, آنان را از جنبه هاى اساسى حجاب غافل ساخته است.
و) تلقى نکردن بدحجابى و بى حجابى به عنوان معضل اجتماعى و مؤلفه امنیتى و تلاش منسجم در برخورد اصولى با آن به ویژه از طریق تشدید فشارهاى محیطى و بالا بردن هزینه هاى رسمى مخالفت با هنجارهاى پذیرفته شده
ز) کم توجهى به الگو سازى و معرفى الگوها و اسوه هاى هم سو با ارزش ها و حساسیت هاى فرهنگى و متناسب با نیازها و تمایلات نسل جوان
براى زدودن انحصار از برخى چهره هاى ساختگى رسانه اى که بیشتر هم ناهم گون و غیر ارزشى هستند, تلاشى صورت نگرفته است. در برنامه ریزى همه جانبه براى مبارزه فعال با تهاجم فرهنگى غرب به ویژه در مقوله الگوها و سبک پوششى و آرایشى نیز جدیت چندان به چشم نمى خورد.
ح) توجه ناکافى به نقش و اهمیت ساختارهاى نظارتى و کنترلى غیر رسمى و برنامه ریزى مناسب براى بهره گیرى از مشارکت جمعى در حل معضل هاى اجتماعى هم چون امر به معروف و نهى از منکر
ط) برخورد نکردن با گروه هاى قارچ گونه, افراطى, خشن و ناآشنا با سیاست تربیتى اسلام
که با رفتارهاى شتاب زده و ایجاد حساسیت هاى مقطعى و سلیقه ورزى هاى ناسنجیده به بهانه احیاى سنت (نهى از منکر) در عرصه اجتماع, متعرض زنان و دختران داراى پوشش نامناسب مى شوند. به اعتقاد برخى جامعه شناسان, برخوردهاى ناسنجیده با انحراف ها و منحرفان, در دراز مدت به گردهم آمدن این افراد در قالب گروه هاى سازمان یافته مى انجامد. (تقابل مى تواند افراد هم فکر و هم عقیده را در گروه هاى با ثبات یا حتى کم ثبات گرد هم آورد تا بتوانند هنجارهاى مورد نظر خود را (و غالباً نیز ایدئولوژى خود را) استحکام بخشیده و توسعه دهند.)23
یى) ضعف برنامه ریزى در تأمین نیاز جنسى و ایجاد امکان ازدواج به هنگام جوانان: نهادهاى مسئول در زمینه حجاب در زمینه سازى براى تخلیه هیجان هاى طبیعى از طریق جهت دادن آنها به سوى فعالیت هاى مفید و سازنده, یک پارچه عمل نمى کنند.
ک) کم توجهى نهادها و سازمان هاى فرهنگى به توطئه هاى خاموش دشمنان در براندازى فرهنگ عفاف
توطئه هایى که بیش از چند دهه در این مملکت جریان داشته, هیچ گاه جدّى تلقى نشده است. مستر همفر, یکى از نمایندگان سیاسى انگلیس در ایران در ارزیابى حجاب زن ایرانى مى نویسد:
در مسئله بى حجابى زنان, باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بى حجابى و رها کردن چادر مشتاق شوند. باید به استفاده شواهد و دلایل تاریخى ثابت کنیم که پوشیدگى زن از دوران بنى عباس متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نیست. مردم, همسران پیامبر را بدون حجاب مى دیده اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگى, دوش به دوش مردان فعالیت داشته اند. پس از آن که حجاب زن با تبلیغات وسیعى از میان رفت, وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازى و روابط جنس نامشروع با زنان غیر مسلمان کاملا بدون حجاب ترغیب کنیم تا زنان مسلمان از آن تقلید کنند.24
ل) سوء استفاده بدخواهان از بى حجابى براى مخالفت با نظام سیاسى و ارزش هاى فرهنگى مورد حمایت آن:
دشمنان در سال هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى, از بى حجابى به عنوان شگردى تصنعى براى مبارزه با نمادهاى اجتماعى اسلام استفاده کرده اند; زیرا حجاب همواره یکى از نمادهاى آشکار هوادارى از ارزش هاى اسلامى و انقلابى مورد تأیید و تبلیغ نظام تلقّى شده است. برخى نیز بر این باورند که با توجه به حساسیت هاى موجود, بدحجابى و بى حجابى در ایران, راهى براى ابراز تمایلات پرخاش گرانه و معترضانه معطوف به نظام سیاسى و نیز سوپاپ اطمینانى براى تخلیه هیجان ها و عقده هاى سرکوفته و ناکامى هاى سیاسى است و جامعه را از برخى بحران هاى محتمل در امان نگه مى دارد.

تبیین جامعه شناختى بى حجابى
تردیدى نیست که بى حجابى نیز هم چون دیگر انحراف هاى اجتماعى, ریشه هاى مختلفى دارد. با بررسى ره یافت هاى نظرى متعدد, ارتباط میان این پدیده با عوامل مؤثر در شکل گیرى و استمرار آن را مى توان تبیین کرد. مهم ترین این نظریه ها عبارتند از:

1. ضعف جامعه پذیرى و تربیت اجتماعى
از توضیح دوباره این نظریه, به دلیل آن چه در بخش عوامل فرهنگى از آن سخن رفت, خوددارى مى شود. با نگاه به این نظریه. انتقال ندادن و درون ریزى ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى در ساختار شخصیت, نبود حساسیت متناسب نسبت به رعایت انتظارات جمعى, ضعف تعلق به فرهنگ خودى, بى قیدى و بى مسئولیتى در رعایت قواعد اجتماعى, ضعف انگیزه در انجام کنش هاى هم سو, بى مبالاتى در رعایت حریم ها, ارتکاب جرایم و انحراف که در دوره هاى سنى مختلف به صورت هاى گوناگونى رخ مى دهد, در مراحل مختلف رشد شخصیت فرد ریشه دارد. این موضوع به عنوان یک متغیر وابسته, بیش از آن که به شخص مربوط باشد, به عمل کرد کارگزاران جامعه پذیرى هم چون خانواده, شبکه هاى ارتباطى, محیط هاى آموزشى, کانون هاى فرهنگى و وسایل ارتباط جمعى مربوط مى شود که در تربیت و شکوفایى استعدادهاى اعضاى جدید و آماده سازى آنها براى ایفاى نقش هاى شهروندى نقش محورى دارند. عمل کرد ضعیف یا متعارض و ناهم خوان این کارگزاران, آثار جبران ناپذیرى در مراحل بعدى بر جاى مى گذارد و به دلیل نبود زیر ساخت هاى مناسب, بسیارى از سیاست ها و برنامه ها را بى اثر مى سازد. در صورتى که فرد در مراحل اولیه زندگى خود در معرض آموزه ها و تجربه هاى زیستى ناهم گون هم چون زندگى در دیگر فرهنگ ها و محیط ها قرار گرفته باشد, به از خودبیگانگى فرهنگى, هم سویى با ارزش ها و هنجارهاى غیر خودى, سرپیچى از هنجارهاى جامعه گرایش خواهد داشت. بى حجابى نیز به عنوان یک تخلف هنجارى, دست کم در مورد برخى کنش گران, در فرآیند جامعه پذیرى و کاستى هاى تربیتى ریشه دارد.

2. گزینش عقلانى (محاسبه سود و زیان)
بر اساس این نظریه, کج روى, ره آورد گزینش و انتخاب فرد است. افراد به کج روى دست مى زنند; چون خود چنین مى خواهند. انتخابى که امکان آن هر چند با نسبت هاى مختلف, براى همه افراد وجود دارد. این نظریه, هر چند اثرپذیرى رفتار از علل پیرامونى و عوامل محیطى را نفى نمى کند, ولى در نهایت, فاعل کنش را مسئول اصلى این انتخاب مى داند. وى با انجام محاسبه هاى خاص, از میان رفتار کج روانه و رفتار مقابل آن, اولى را بر دومى ترجیح مى دهد و به آن دست مى زند. به همین دلیل, در همه نظام هاى اخلاقى و حقوقى متعارف, فرد, مسئول رفتار خویش شناخته مى شود. او هنگام اراده کردن براى انجام رفتار کج روانه, ابتدا پى آمدهاى مثبت و منفى یا به تعبیرى, هزینه ها و پاداش هاى آن را هر چند با محاسبه هاى سطحى نگرانه و کوته بینانه ارزیابى مى کند و در صورتى که مزایاى چنین رفتارى بر پى آمدهاى منفى آن برترى یابد, انگیزه و اشتیاق انجام آن در ساحت نفس کنش گر افزایش خواهد یافت. در مراحل بعد, درصورتى که موانع محیطى, این اراده تحریک شده را تضعیف نکند, رفته رفته خود را در قالب رفتارهاى عینى به فعلیت خواهد رساند.
بر اساس این نظریه, هر جامعه براى بازداشتن افراد از ارتکاب محتمل کج روى یا کاهش آن, ناگزیر باید با ایجاد موانع مختلف, هزینه هاى انحراف را بالا ببرد و اشتیاق افراد به انجام آن را به پایین ترین سطح ممکن کاهش دهد. این روش, مطمئن ترین راهى است که مى تواند انتخاب کج روى را از فهرست گزینه هاى افراد حذف کند. (… براى کنترل یک جامعه و جلوگیرى از انحراف ها و آشفتگى ها, عوامل زیادى لازمند که یکى از آنها, سیستم کنترل و مجازات مى باشد. بدین معنا که باید اعضاى یک جامعه مطمئن باشند که در صورت تخطى از قوانین و مقررات, به گونه اى سنگین مجازات مى شوند و دست زدن به آن کار خلاف را بر اساس تئورى گزینش عقلانى مقرون به صرفه نبینند.)25
بر اساس این نظریه, دست کم بخشى از موارد بى حجابى در جامعه, به برخورد سست افکار عمومى, در پیش نگرفتن سیاست هاى استراتژیک در برخورد با معضل هاى فرهنگى, بهره نگرفتن از ظرفیت هاى جمعى بازدارنده هم چون نهى از منکر, نشان ندادن واکنش در خور و ضابطه مند مراجع رسمى به متخلفان و تسامح توجیه ناپذیر در برابر آن برمى گردد.

3. نظریه خرده فرهنگ ها
بر اساس این نظریه, تعلق هر چند ذهنى فرد به یک خرده فرهنگ نسبتاً ناهم گون با فرهنگ غالب, به ویژه اگر با رضایت مندى همراه باشد و فرد از رهگذر این هم سویى, به پاداش هاى روانى خوش آیند و ارضاکننده اى دست یابد, رفته رفته سبب مى شود فرد از التزام به اقتضاهاى فرهنگ غالب چشم بپوشد و به نوعى بى مسئولیتى در قبال ایفاى تعهدات فرهنگى روى آورد. در صورتى که فرد بتواند فشار سنگین ناشى از تقابل میان اقتضاهاى ناهم خوان این دو جریان فرهنگى را تحمل کند و براى آن توجیه کافى داشته باشد, به احتمال بسیار, تقاضاى خرده فرهنگ یاد شده را به زیان فرهنگ غالب, اجابت و از ایفاى الزامات شهروندى شانه خالى خواهد کرد.
(کلوارد و اولین یادآور مى شوند که دست یازیدن نوجوانان بزه کار به رفتارهاى کج روانه ممکن است براى آنان نوعى توفیق اجتماعى را در پى داشته باشد و تأیید اعضاى یک خرده فرهنگ یا یک گروه کج رو که این کج روان نیز معمولاً آن را خرده فرهنگ یا گروه خودى مى پندارند, انواعى از رضایت خاطر و احترام را براى آنان به ارمغان آورد و این امر, احتمال استمرار آن رفتارها را تقویت کند.)26
این نظریه, براى تبیین بى حجابى زنان وابسته به گروه هاى ضد انقلاب, طبقه اشراف, افراد غیر معتقد به هنجارهاى ملى و مذهبى و جوانان تنوع طلب و هرهرى مذهبى که براى قواعد اخلاقى و ارزش هاى جمعى, حرمت و اعتبار چندانى قائل نیستند و براى جلب توجه و ارضاى هیجان هاى خود, بى پروا و گاه مفتخرانه به نقض قواعد اجتماعى دست مى زنند, نظریه مناسبى است.

4. نظریه یادگیرى کج روى
نظریه دیگرى که با نظریه پیشین مشابهت بسیار دارد, نظریه یادگیرى کج روى است. بر اساس این نظریه, وجود شرایط مناسب و سادگى ارتکاب اعمال کج روانه هر چند در گستره محدود و امکان مشاهده عینى و اطلاع یابى دیگران از کم و کیف انحراف هاى جارى و تعامل روان و عادى کج روان با دیگر اعضاى جامعه به ویژه در شهرهاى کوچک و مناطق کم جمعیت, زمینه انتقال و گسترش سریع این ویروس را در سطح وسیع فراهم مى سازد و افراد داراى تمایلات و ظرفیت هاى بالقوه را به صحنه مى کشاند. آثار این اثرپذیرى و پیروى ناخودآگاه را در آمار فزاینده انحراف مى توان دید. ساترلند و کرسى در توضیح این نظریه مى نویسند:
کج روى در ضمن کنش متقابل فرد با دیگران و در جریان ارتباطات صمیمانه در درون گروه آموخته مى شود. این یادگیرى شامل تکنیک ارتکاب, گرایش ها, جهت گیرى ها, انگیزه ها و توجیه رفتار مى گردد. جهت گیرى خاص انگیزه ها و گرایش ها از طریق تعاریف موافق یا مخالف قواعد قانونى انجام مى گیرد. گروهى که فرد را احاطه کرده اند یا همگى معتقد به رعایت قوانین یا همگى موافق قانون شکنى اند. فرد در صورتى به کج روى سوق مى یابد که در فرآیند معاشرت خود با دیگران, بیشتر در معرض تعاریف موافق قانون شکنى باشد. به عبارت دیگر, تعاریف موافق قانون شکنى از فراوانى بیشترى در مقایسه با تعاریف مخالف قانون شکنى برخوردار باشند. بالطبع هر چه معاشرت فرد با کج روان از نظر فراوانى دفعات وقوع, مدت, ارجحیت و شدت, میزان درگیرى عاطفى, تناسب با الگوهاى تجربه شده و… بیشتر باشد, این اثرپذیرى بیشتر و عمیق تر خواهد بود. نکته آخر این که کج روى را نمى توان از طریق نیازها و ارزش ها توجیه کرد, چه رفتارهاى بهنجار نیز تحت تأثیر نیازها و ارزش ها صورت مى پذیرند.27

5. برچسب زنى هاى ناسنجیده
نظریه دیگرى که بیشتر به استمرار کج روى مربوط است تا پیدایش آن, نظریه (برچسب زنى) است. بر اساس این نظریه, شیوه برخورد جامعه با کج روانى که در ابتدا و از روى ناآگاهى و تمایلات هواخواهانه, به رفتار کج روانه دست مى زنند, در ادامه وضعیت ایشان نقش تعیین کننده اى خواهد داشت. برخوردهاى خشن و واکنش هاى ناسنجیده مى تواند این افراد را در ادامه راهى که در پیش گرفته اند, تحریک و تهییج کند و ایشان از این پس, به عنوان واکنش دفاعى, به این کج روى ادامه مى دهند و واکنش دریافت خواهند کرد. این مارپیچ زورآزمایى, هزینه هاى زیادى بر افراد و جامعه تحمیل مى کند و نقطه پایانى هم براى آن متصور نیست. (این برچسب به تدریج در روحیه فرد تأثیر مى گذارد; چون تصویر او در نظر دیگران تغییر کرده, مردم حتى الامکان از او دورى مى جویند و در ضمن, او را از شرکت در فعالیت هاى مرسوم باز مى دارند. فرد به تدریج از دیگران جدا شده, خود را تنها مى یابد… از نظر بکر, برچسب خوردن, خواه ناخواه فرد را به سوى کج رفتارى بیشتر سوق مى دهد. مثلاً معتادى که شغل خود را از دست داده و دوستانى هم ندارد, تنها راه ادامه زندگى براى او, پیوستن به معتادان دیگر و انجام کارهاى غیر قانونى مثل فروش مواد مخدر است. بکر معتقد است که رفتار دیگران با افراد کج رو تحت تأثیر برچسبى که به آنها خورده, ادامه زندگى معمولى را براى این افراد غیر ممکن مى سازد… )28. احتمالاً برخوردهاى قاطع و یک سنخ و پى نگرفتن سیاست هاى مرحله اى در تبلیغ و القاى ارزش هاى فرهنگى هم چون حجاب از سوى گروه هاى به اصطلاح پاس دار حریم عمومى, توسل به حربه هاى ایذایى و بى توجهى به شخصیت انسانى متخلفان, از اثربخشى این سیاست ها در اصلاح روند موجود کاسته و با سیاسى شدن مسئله حجاب, انگیزه متخلفان براى دامن زدن به بى حجابى و نقض ارزش هاى فرهنگى و تنش آفرینى بیشتر شده است. تجربه سال هاى گذشته نشان مى دهد که بهره گیرى از سیاست هاى ارشادى و هدایتى و برخوردهاى اخلاقى با این گونه افراد و اجراى برنامه هاى فرهنگى گسترده در سطوح مختلف, براى حل اساسى این گونه معضلات, کارآیى بیشترى دارد.

6. تناقض هاى هنجارى
نظریه دیگرى که از نظریه هاى وابسته به نظریه (ضعف کنترل اجتماعى) در محیط هاى شهرى است, (تناقض هاى هنجارى) نام دارد. تکثرگرایى فرهنگى, تنوع نظام هاى اعتقادى و ارزشى, تعدد شیوه ها و سبک هاى زندگى, تنوع هنجارها و رسوم, اشاعه سریع و اختلاط مستمر فرهنگ ها, ورود آسان به قلمروهاى میان فرهنگى, اختلاط عناصر و مؤلفه هاى خودى و بیگانه, چند لایه اى شدن هویت ها و دیگر تحولات ناشى از وضعیت تمدنى معاصر, مجموعه اى از آشفتگى ها و اختلاط هاى ارزشى و هنجارى را به وجود آورده است. تعارض هاى شایع رفتارى ناهم سو با اقتضاهاى فرهنگ جامعه و ضعف نظام هاى کنترل اجتماعى رسمى و غیر رسمى, به دلیل همین وضعیت و اختلال هاى فرهنگى به وجود آمده است. وجود این زمینه در کشیده شدن افراد به بى حجابى به عنوان یکى از نمودهاى این آشفتگى هنجارى و تنوع طلبى مؤثر بوده است. یکى از آسیب شناسان اجتماعى معاصر در توضیح وضعیت فرهنگى شهرهاى بزرگ مى نویسد:
ییکى از ویژگى هاى عمده شهرها, تنوع دل بستگى, آرمان و آرزوهاى افراد ساکن آن مى باشد که در جوار هم دیگر با هم در تماس هستند. مردمى که در منطقه شهرى زندگى مى کنند, از نظر سن, نژاد, قبیله, نوع کار, علاقه مندى, طرز تلقى, ارزش ها و آرمان ها با هم تفاوت دارند… در اثر تراکم جمعیت و فزونى تحرک, افراد ساکن شهرها داراى برخوردهاى جامعه اى و جماعتى متنوعى هستند. وسایل ارتباط جمعى مانند مطبوعات, رادیو, تلویزیون, مردمان شهرها را به طور دایم در جریان پندارها و اندیشه هاى متعدد قرار مى دهند. بالاتر از این امر, بى تفاوتى نسبى و نبود پیوندهاى صمیمانه در زندگى شهرى موجب مى شود که علاقه مندى گروهى ویژه اى پدید آید تا افراد بتوانند در برابر ماشین سیاسى و فشار جامعه اى دیگر پایدارى نمایند.29

7. انکار مسئولیت
در مواردى, فرد به دلایل مختلف به آستانه بى قیدى و گریز از تعهدات و مسئولیت هاى اجتماعى مى رسد. در چنین شرایطى, فرد از درک واقع بینانه عمل کج روانه خود و برآورد پى آمدهاى منفى فردى و اجتماعى آن ناتوان مى ماند. آن گاه در مقام اعتراض و اعمال فشارهاى اجتماعى, دیگران هم چون والدین بى تعهد, دوستان ناباب, معلمان نااهل, محیط آلوده, جبر زمانه, رسانه هاى جمعى و تجربه زندگى در دیگر فرهنگ ها را عامل اصلى این گزینش, معرفى و با تحلیلى جبرگرایانه, خود را از پذیرش پى آمدهاى منفى انتخاب و کار خویش تبرئه مى کند. این گونه تحلیل ها در مورد بى حجابى, فراوان شنیده مى شود.
برخى نظریه ها نیز انحراف ها را ناشى از نارسایى هاى شخصیتى, روان گسیختگى هاى بنیادین, ضعف وجدان و حساسیت اخلاقى, احساس طردشدگى و حاشیه اى شدن مى دانند که پرداختن به آنها مجال دیگرى مى طلبد.

 

 


نتیجه گیرى
از بررسى (بى حجابى) چنین به دست آمد که ریشه هاى پیدایش و گسترش این پدیده متعدد است و درمان اصولى آن نیز نیازمند برنامه ریزى همه جانبه و اعمال سیاست هاى مختلف, متناسب با شرایط و امکانات و محدودیت هاى محیطى خواهد بود. مهم ترین این سیاست ها و راه کارها عبارتند از:
1. در پیش گرفتن سیاست هاى اصولى در برخورد با معضل هاى فرهنگى به ویژه بى حجابى;
2. تعریف مشخص و ترسیم الگوهاى حجاب مطلوب و معرفى همگانى آن متناسب با روح تنوع طلبى و مدگرایى انسان معاصر و ضرورت ها و اقتضاهاى فرهنگى;
3. تقویت جنبه هاى ارزشى, اخلاقى و تربیتى پوشش و تکریم پاس داران این عرصه;
4. تحقیر ابتذال در پوشش به شیوه هاى مختلف فرهنگى و تبلیغى به جاى تکیه صرف بر وضع قوانین و برخوردهاى رسمى;
5. تبیین و تبلیغ آثار مثبت و کارکردهاى فردى و اجتماعى حجاب;
6. تببین و تبلیغ آثار مننفى بدحجابى وبى حجابى و افشاى سیاست هاى تهاجمى دشمنان;
7. تلاش براى انتقال فرهنگ حجاب از طریق سازمان هاى فرهنگى و رسانه هاى جمعى به ویژه با الگوسازى براى نسل جوان;
8. پاسخ گویى به شبهه هاى مربوط به پوشش و ضرورت هاى آن;
9. تقویت حساسیت عمومى و جهت دهى توده ها در مسیر مخالفت اصولى با ناهنجارى ها و برداشتن بخشى از مسئولیت ها از عهده نهادهاى رسمى;
10. ایجاد اصلاحات لازم در سازمان هاى ادارى و فرهنگى و رسانه هاى تصویرى با هدف تثبیت حریم هاى جنسیتى و به حداقل رساندن اختلاط دو جنس;
11. تلاش براى تقویت حریم هاى مردانه و زنانه در گستره وسیع نظام اجتماعى;
12. تقویت حس مسئولیت والدین در برابر فرزندان و غیرت ورزى مثبت مردان در قبال همسران خویش, آموزش شیوه نظارت و کنترل روش مند همراه با رعایت اصول اخلاقى و تربیتى بر عمل کرد آنان, ایجاد حساسیت مثبت در والدین نسبت به تربیت جنسى فرزندان و اهمیت آن;
13. بسترسازى مناسب براى ازدواج به موقع جوانان و ارضاى جهت دار هیجان ها;
14. به سازى محصولات فرهنگى به ویژه کتاب ها, نشریات, فیلم ها و مجموعه هاى تلویزیونى, برنامه هاى رایانه اى و لباس ها و کالاهاى داخلى و وارداتى;
15. برخورد قاطع با متخلفان و مهره هاى اصلى فساد و ابتذال با اصلاح قوانین و شیوه هاى مقابله با بى حجابان و عوامل تقویت کننده انحراف;
16. نظارت بر عمل کرد نهادها و کانون هاى فرهنگى و آموزشى به ویژه صداوسیما, مراکز آموزش عالى و هدایت آنها براى ترویج ارزش ها و الگوهاى صحیح متناسب با ضرورت هاى انقلاب اسلامى;
17. نظارت و کنترل جدى بر گلوگاه هاى ورودى محصولات فرهنگى و ارتباطات بیرونى;
18. نظارت بر اماکن عمومى, محیط هاى ورزشى و مناطق تفریحى.

پی نوشت ها:
1 . توضیح المسائل مراجع عظام, مسئله 2435. ،  2. بروس کوئن, مبانى جامعه شناسى, ص 215.
3 . شیخى, جامعه شناسى زنان و خانواده, ص109. ،   4 . منوچهر محسنى, مقدمات جامعه شناسى, ص 283.
5 . سیف الله سیف اللهى, مبانى جامعه شناسى, ص 224. ،   6 . مرتضى مطهرى, مجموعه آثار, ج 19, ص 415.
7 . فریده ممتاز, انحرافات اجتماعى, ص 127.
8 . هدایت الله ستوده, آسیب شناسى اجتماعى, ص 121.
9 . به نقل از: سید حسام الدین شریعت پناهى, اروپایى ها و لباس ایرانیان, ص292.
10 . جمعى از نویسندگان, اسلام; جهانى شدن و پست مدرنیته, ص 322.
11 . غلام على حدادعادل, فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى, ص 40.
12 . فریده ممتاز, انحرافات اجتماعى, ص 162 و 163.
13 . غلام ابراهیم پورآهنگر, تأثیر ساختار سیاست گذارى فرهنگى بر بحران هویت, ص 119.
14 . فاطمه مرنیسى, زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش, ترجمه: ملیحه مغازه اى, ص 267.
15 . کتاب زنان, ص 310. ،   16. مجموعه آثار مرتضى مطهرى, ج 19, ص 511.
17 . فرامرز رفیع پور, توسعه و تضاد, ص 166 و 167. ،  18 . منتسکیو, ص 226. ،  19 . شادى صدر, ص 49.
20 . گى روشه، کنش اجتماعى, ترجمه: هما زنجانى زاده, ص 189.
21 . فرامرز رفیع پور, وسایل ارتباط جمعى و تغییر ارزش هاى اجتماعى, ص 29.
22 . فاطمه و شمس نجف آبادى, پایان نامه (تأثیر عوامل اجتماعى (خانواده و گروه هم سالان) بر نحوه پوشش اجتماعى دختران دبیرستانى در تهران), .
23 . لوئیس آ. کوزر, نظریه تقابل هاى اجتماعى, ترجمه: عبدالرضا نواح, ص 274.
24 . به نقل از: سینا واحد, قرة العین; درآمدى بر تاریخ بى حجابى در ایران, ص 93.
25 . فرامرز رفیع پور, آنومى یا آشفتگى اجتماعى, ص 113.
26 . على سلیمى و محمد داورى, جامعه شناسى کجروى, ص 445.
27 . انحرافات اجتماعى, ص 90 ـ 92.
28 . همان.
29 . داور شیخاوندى, جامعه شناسى انحرافات (آسیب شناسى جامعوى), ص 285 .
.................................................................................
منبع: فصلنامه فقه