حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

آیا حجاب واجب‌ دینی‌ است‌؟

یکی‌ از شبهات‌ قوی‌ در این‌ باره‌ این‌ است‌ که‌ شریعت‌ اسلامی‌ بر حجاب‌اصراری‌ ندارد و ادلة‌ دینی‌ نمی‌توان‌ بر آن‌ اقامه‌ کرد.

در این‌ زمینه‌ نوشتة‌ محمد سعید العشماوی‌ از انسجام‌ بهتری‌ برخورداراست‌، از این‌رو به‌ نقل‌ نظریة‌ وی‌ پرداخته‌ و آن‌ را بررسی‌ می‌کنیم‌. گفتنی‌ است‌رأی‌ او را عالمان‌ دانشگاه‌ الازهر مصر نیز نقد کرده‌اند.

ایشان‌ معتقد است‌:

«...اما الحکم‌ الدائم‌ فهو الاحتشام‌ و عدم‌ التبرج‌...» یعنی‌ حکم‌ همیشگی‌ این‌است‌ که‌ وقار زن‌ حفظ‌ شود و آرایش‌ و خودنمایی‌ برای‌ مردان‌ بیگانه‌صورت‌ نگیرد، به‌ جز آن‌، آنچه‌ در شریعت‌ وارد شده‌، اگر قابل‌ پذیرش‌ باشدبر احکام‌ موقت‌ دلالت‌ دارد. و مسألة‌ حجاب‌ با وضع‌ کنونی‌ از اختلاط‌های‌نابجای‌ اندیشة‌ دینی‌ با میراث‌ مردمی‌ است‌؛ زیرا پوشش‌ و لباس‌ از امورعرفی‌ است‌ و جزو عبادات‌ و واجبات‌ دینی‌ نمی‌باشد.

بر این‌ اساس‌ روی‌ سه‌ آیه‌ از آیات‌ قرآن‌ و دو حدیث‌ از معصومین‌(ع) راکه‌ مورد استناد قائلان‌ به‌ حجاب‌ است‌، بیان‌ کرده‌ و مورد نقادی‌ قرار داده‌است‌. وی‌ گفته‌ است‌ دو حدیث‌ به‌علت‌ خبر واحد بودن‌، قابلیت‌ استنادندارند. اما سه‌ آیه‌ از قرآن‌ را نیز چنین‌ پاسخ‌ گفته‌ است‌:

1 . آیة‌ حجاب‌

در آیة‌ 53 سورة‌ احزاب‌ قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌ که‌:

یا ایها الذین‌ امنوا ... اذا سَاَلْتُموهُن‌َّ مَتاعاً فسألوهن‌َّ مِن‌ْ وَر'آءِ حجاب‌ٍ...

ای‌ کسانی‌ که‌ ایمان‌ آورده‌اید... هنگامی‌ که‌ از زنان‌ پیامبر(ص) از موردی‌سؤال‌ می‌کنید مستقیماً روبه‌رو نشوید و از پشت‌ حجابی‌ این‌ کار را انجام‌ دهید...

در این‌ آیه‌ خداوند به‌ مؤمنان‌ فرمان‌ می‌دهد که‌ با همسران‌ پیامبر از ورای‌حجاب‌ سخن‌ گویند. وی‌ معتقد است‌ این‌ حکم‌ به‌ زنان‌ پیامبر مختص‌ است‌ وسایر زنان‌ مسلمان‌ مشمول‌ این‌ دستور نمی‌باشند.

2 . آیة‌ خمار

در آیه‌ 31 سورة‌ نور می‌فرماید:

قل‌ للمؤمنات‌... ولْیَضْرِبْن‌َ بِخُمُرِهِن‌َّ علی‌ جُیُوبِهِن‌َّ... .

به‌ زنان‌ مؤمن‌ بگو...که‌ باید سینه‌ و بر و دوش‌ خود را با مقنعه‌ بپوشانند...

منظور آیه‌ این‌ می‌باشد که‌ به‌ زنان‌ دستور می‌دهد خمار(روسری‌) خود راپشت‌ سر نینداخته‌ بلکه‌ با آن‌ گردن‌ و بالای‌ سینة‌ خود را بپوشانند.

ایشان‌ در توجیه‌ این‌ آیه‌ گفته‌ است‌:

در عصر پیامبر زنان‌ پارچه‌ به‌ سرکرده‌ و دو طرف‌ آن‌ را به‌ پشت‌ سرمی‌انداختند به‌ گونه‌ای‌ که‌ گردن‌ و بالای‌ سینة‌ آن‌ها آشکار بود. برای‌ آن‌ که‌فارقی‌ بین‌ زنان‌ مؤمن‌ و غیر مؤمن‌ باشد خداوند دستور داد زنان‌ مؤمن‌ پارچه‌را که‌ بر سر کرده‌ بر جلوی‌ بدن‌ خویش‌ رها سازند تا از پوشش‌ ممتازی‌برخوردار گردند. پس‌ این‌ دستور دائمی‌ نیست‌، بلکه‌ به‌ دورانی‌ برمی‌گردد که‌جداسازی‌ زنان‌ این‌ وضع‌ را طلب‌ می‌کرده‌ است‌.

3 . آیة‌ جلباب‌

در آیة‌ 59 سورة‌ احزاب‌ آمده‌ است‌ که‌:

یا ایها النبی‌ قل‌ لِاَزواجک‌ و بناتک‌ و نساء المؤمنین‌ یدنین‌ علیهن‌َّ من‌ جلابیبهن‌ّ، ذلک‌اَدنی‌' ان‌ یُعْرَفْن‌َ فَلایُؤذَیْن‌َ و کان‌ الله‌ غفوراً رحیماً.

ای‌ پیغمبر به‌ زنانت‌ و دخترانت‌ و زنان‌ مؤمنین‌ بگو چادرهاشان‌ را برروی‌ها و بدن‌هاشان‌ فروپیچند که‌ این‌ کار برای‌ این‌ که‌ (به‌ عفت‌) شناخته‌ شوندتا از تعرض‌ و جسارت‌ (هوس‌رانان‌) آزار نکشند برآنان‌ بسیار بهتر است‌ وخدا آمرزنده‌ و مهربان‌ است‌.

ایشان‌ در مورد این‌ آیه‌ شریفه‌ نیز می‌گوید:

در این‌ آیه‌ خداوند به‌ پیامبر دستور می‌دهد که‌ به‌ همسران‌ و دختران‌ و زنان‌مؤمن‌ فرمان‌ دهد که‌ جلباب‌ خود را (پارچه‌ای‌ که‌ تمام‌ بدن‌ را می‌پوشاند) به‌خود گیرند تا شناخته‌ نشوند و مورد اذیت‌ و آزار قرار نگیرند. به‌ تعبیر دیگراین‌ آیه‌ می‌گوید زنان‌ مؤمن‌ و آزاد از این‌ پوشش‌ استفاده‌ کنند تا با کنیزان‌تفاوت‌ داشته‌ باشند. در این‌ آیه‌ حکم‌ پوشش‌ معلل‌ است‌ به‌ جملة‌ «ذلک‌ ادنی‌ان‌ یعرفن‌ فلایؤذین‌» بنابراین‌ در عصر حاضر که‌ مسألة‌ بردگی‌ از میان‌ رفته‌،این‌ حکم‌ نیز منتفی‌ می‌شود.

این‌ خلاصة‌ رأی‌ این‌ نویسنده‌ بود.

گمان‌ نمی‌رود نقد این‌ نظریه‌ دشوار باشد زیرا ادلة‌ بر دینی‌ بودن‌ حجاب‌،فراوان‌ است‌، و به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ هیچ‌ تردیدی‌ در آن‌ نمی‌توان‌ داشت‌.

نخست‌ از آیاتی‌ که‌ ایشان‌ شاهد آورد سخن‌ می‌گوییم‌ و سپس‌ به‌ ارائة‌ ادلة‌بیش‌تر می‌پردازیم‌:

در آیة‌ حجاب‌ (احزاب‌ (33): 53) که‌ به‌ مؤمنان‌ دستور می‌دهد با زنان‌پیامبر از ورای‌ حجاب‌ سخن‌ گفته‌ شود این‌ علت‌ پس‌ از آن‌ ذکر می‌شود:

ذلکم‌ اطهر لقلوبکم‌ و قلوبهن‌ ...

... این‌ عمل‌ به‌ پاکی‌ قلب‌ شما و آنان‌ نزدیک‌تر است‌... .

این‌ قاعده‌ و علت‌، عمومیت‌ دارد و ویژة‌ زنان‌ پیامبر نیست‌. آیا می‌توان‌گفت‌ خداوند طهارت‌ و پاکی‌ را برای‌ زنان‌ پیامبر خواسته‌ و از دیگران‌ دریغ‌می‌کند؟ آیا می‌توان‌ گفت‌ طهارت‌ و پاکیزگی‌ روان‌ برای‌ مردان‌ و زنان‌ آن‌دوره‌ مطلوب‌ بوده‌، اما امروز مطلوب‌ نیست‌. از این‌ رو، این‌ دستور عمومیت‌دارد. البته‌ برای‌ زنان‌ پیامبر به‌ جهت‌ موقعیت‌ اجتماعی‌ آنان‌ شدیدتر است‌.و باید توجه‌ داشت‌ که‌ سخن‌ گفتن‌ از ورای‌ حجاب‌ به‌ معنای‌ حبس‌ زنان‌ درخانه‌ نیست‌ و همچنین‌ مربوط‌ به‌ پوشش‌ به‌ معنای‌ نوع‌ لباس‌ هم‌ نمی‌باشد بلکه‌یک‌ سنت‌ خانوادگی‌ را بیان‌ می‌دارد که‌ مردان‌ وارد جایگاه‌ زنان‌ نشوند. و اگرخواسته‌ای‌ از آنان‌ داشتند از پشت‌ دیوار تقاضا کنند. به‌ تعبیر دیگر درمکانی‌ که‌ زنان‌ زندگی‌ می‌کنند و به‌ طور طبیعی‌ پوشش‌ رسمی‌ به‌ تن‌ ندارندنباید سرزده‌ وارد شد، بلکه‌ باید از پشت‌ در یا دیوار با آنان‌ ارتباط‌ برقرارکرد. بلی‌ اگر لباس‌ و پوشش‌ رسمی‌ به‌ تن‌ کنند و از آن‌ مکان‌ بیرون‌ آیند، دیگرمنعی‌ در کار نیست‌. لذا صحابة‌ پیامبر از زنان‌ وی‌ مسأله‌ می‌پرسیدند و پیامبرزنانش‌ را در جنگ‌ها همراه‌ خویش‌ می‌برد و ... این‌ها همه‌ شاهد است‌ که‌مقصود از پرسش‌ از ورای‌ حجاب‌ چیست‌؟

آیة‌ دوم‌، آیة‌ خمار (نور (24): 31) بود. شبهه‌ این‌ است‌ که‌ خداوند در این‌آیه‌، فارقی‌ میان‌ زنان‌ مؤمن‌ و غیر مؤمن‌ بیان‌ کرده‌ است‌ و این‌، در دوره‌های‌مختلف‌ متغیر است‌ و ثابت‌ نیست‌.

در پاسخ‌ باید گفت‌ این‌ آیه‌ در آغاز، زنان‌ را فرمان‌ می‌دهد که‌ از نگاه‌ خودبکاهند، پاکدامن‌ باشند و زینت‌های‌ غیر آشکار را بپوشانند و خمار را برگردن‌و بالای‌ سینه‌ رها کنند. همان‌گونه‌ که‌ مشابه‌ این‌ دستورها به‌ مردان‌ داده‌ شد، که‌از نگاه‌ خود بکاهند و پاکدامنی‌ پیشه‌ کنند. با این‌ سیاق‌‍، آیه‌ درصدد تعدیل‌عرف‌ نیست‌، بلکه‌ فرمانی‌ است‌ به‌ مردان‌ و زنان‌ در خود نگهداری‌ و پاکدامنی‌.البته‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ دو دستور ویژه‌ هم‌ صادر شده‌ یکی‌ پوشیدن‌ زینت‌های‌پنهان‌ و دیگری‌ کیفیت‌ برسرانداختن‌ خمار.

آیة‌ سوم‌، آیة‌ جلباب‌ (احزاب‌ (33): 59) است‌. عشماوی‌ معتقد است‌ این‌آیه‌ می‌خواهد تمایزی‌ میان‌ کنیزان‌ و زنان‌ آزاده‌ برقرار کند و امروز برده‌داری‌از میان‌ رفته‌، پس‌ موضوع‌ حکم‌ منتفی‌ است‌. وی‌ دراین‌جهت‌ به‌تعلیل‌ ذیل‌آیه‌ استناد می‌کند.

حق‌ آن‌ است‌ که‌ آیه‌، تفسیری‌ دیگر نیز دارد که‌ با اصول‌ قرآنی‌ سازگاراست‌. زیرا طبق‌ تفسیر پیش‌گفته‌، زنان‌ آزاد باید خود را بپوشانند تا مورداذیت‌ قرار نگیرند و مفهومش‌ آن‌ است‌ که‌ اگر کنیزان‌ مورد اذیت‌ قرار گیرندمنعی‌ در میان‌ نیست‌. با این‌که‌ اذیت‌ و آزار نسبت‌ به‌ کنیز و آزاده‌ ناروا است‌ وتفاوتی‌ در میان‌ نیست‌، اما تفسیر دیگری‌ که‌ از آیه‌ می‌شود، این‌ است‌ که‌ زنان‌پیامبر و زنان‌ مؤمن‌ خود را بپوشانند تا از این‌ طریق‌ به‌ عنوان‌ زنانی‌ نجیب‌ وعفیف‌ شناخته‌ شوند و بیماردلان‌ به‌ آنان‌ طمع‌ نکنند. بنابراین‌ در این‌ فراز،قاعده‌ای‌ کلّی‌ بیان‌ شده‌ که‌ زن‌ مسلمان‌ چنان‌ رفت‌ و آمد کند که‌ علایم‌ وقار وعفاف‌ از او هویدا باشد. در این‌جاست‌ که‌ ضرورت‌ حجاب‌ خود را می‌نمایاند.

تا این‌جا نقدهایی‌ که‌ وی‌ بر آیات‌ وارد ساخته‌ بود پاسخ‌ گفتیم‌؛ اما بایدگفت‌ به‌جز این‌ها آیات‌ دیگری‌ نیز برحجاب‌ دلالت‌ دارد.

1 . آیة‌ 60 از سورة‌ نور، آن‌جا که‌ پیرزنان‌ را از حکم‌ پوشش‌ استثنا کرده‌ ومی‌فرماید:

«و القواعد من‌ النساء اللاتی‌ لایرجون‌ نکاحاً فلیس‌ علیهن‌ جناح‌ ان‌ یضعن‌ ثیابهن‌غیر متبرجات‌ بزینة‌ و ان‌ یستعففن‌ خیر لهن‌»

زنان‌ سالخورده‌ که‌ از ولادت‌ و عادت‌ بازنشسته‌اند که‌ امید ازدواج‌ ندارند،باکی‌ نیست‌. در حالی‌ که‌ خود را به‌ زیوری‌ نیاراسته‌اند و قصد خودنمایی‌ندارند جامة‌ خویش‌ به‌ زمین‌ نهند، و اگر از این‌ نیز خودداری‌ کنند برایشان‌بهتر است‌.

اگر پوشش‌، فریضه‌ای‌ دینی‌ نبود جایی‌ برای‌ استثنای‌ زنان‌ بازنشسته‌ نبود.این‌ استثنا نشان‌ می‌دهد که‌ دیگران‌ باید خود را بپوشانند و این‌ طایفه‌ را باکی‌نیست‌؛ گرچه‌ برای‌ این‌ها نیز پوشش‌ بهتر است‌.

2 . در آیة‌ خمار به‌جز فرازی‌ که‌ مورد نقد نویسنده‌ بود، فرازهای‌ دیگر نیزمی‌تواند مورد استناد واقع‌ شود مانند:

«و لا یضربن‌ بار جلهن‌ لیعلم‌ ما یخفین‌ من‌ زینتهن‌»

و پای‌ به‌ زمین‌ نکوبند که‌ زیورهای‌ مخفی‌شان‌ دانسته‌ شود.

آیا می‌توان‌ گفت‌ پوشش‌ بر زن‌ لازم‌ نیست‌، اما نباید به‌ گونه‌ای‌ راه‌ رود که‌زینت‌های‌ پنهان‌ او آشکار شود؟

از این‌ آیه‌ به‌ اولویت‌ می‌توان‌ لزوم‌ پوشش‌ را استفاده‌ کرد.

خلاصه‌ در دلالت‌ قرآن‌ بر اصل‌ پوشش‌ شک‌ و تردید نیست‌. وجوب‌پوشاندن‌ سروگردن‌، بالای‌ سینه‌ و زینت‌های‌ پنهان‌ از آیات‌ استفاده‌ می‌شود.البته‌ حکم‌ مواردی‌ چون‌ صورت‌، دو دست‌، دو قدم‌، ذراع‌ و چانه‌ را شایدنتوان‌ به‌ روشنی‌ از آیات‌ استفاده‌ کرد و باید از احادیث‌ کمک‌ گرفت‌.

اما این‌ سخن‌ نویسنده‌ که‌ «تنها دو حدیث‌ بر پوشش‌ دلالت‌ دارد که‌ آن‌هانیز خبر واحدند و خبر واحد حجت‌ نیست‌»؛ نیز ناتمام‌ است‌؛ زیرا اخباری‌ که‌بر پوشش‌ دلالت‌ دارد بسیار زیاد بوده‌ و قابل‌ خدشه‌ نمی‌باشند. احادیث‌بسیاری‌ در لابه‌لای‌ کتب‌ حدیث‌ و تاریخ‌ پراکنده‌ است‌ و با مضامین‌ مختلف‌ برلزوم‌ پوشش‌ دلالت‌ دارد. در این‌جا فهرست‌وار به‌ برخی‌ از آن‌ها اشاره‌می‌کنیم‌:

1. احادیثی‌ که‌ چگونگی‌ و زمان‌ نزول‌ آیة‌ حجاب‌ را بیان‌ می‌دارد.

2. روایاتی‌ که‌ زنان‌ برهنه‌ را اهل‌ آتش‌ معرفی‌ می‌کند.

3. روایاتی‌ که‌ قاعدگی‌ دختر را زمان‌ حجاب‌ و پوشش‌ معرفی‌ می‌کند.

4. روایاتی‌ که‌ چگونگی‌ حجاب‌ زنان‌ در حج‌ و احرام‌ را بیان‌ می‌دارد.

5. روایاتی‌ که‌ نگاه‌ به‌ زنان‌ را برای‌ ازدواج‌، تجویز می‌کند.

6. روایاتی‌ که‌ از نگاه‌ کردن‌ مردان‌ به‌ زنان‌ منع‌ می‌کند.

در هریک‌ از این‌ عناوین‌، احادیث‌ متعددی‌ نقل‌ شده‌ که‌ در مجموع‌اطمینان‌ و یقین‌ به‌ صدور آن‌ها از معصوم‌ حاصل‌ می‌شود.

البته‌ به‌جز این‌ها عناوینی‌ دیگری‌ بر این‌ مطالب‌ دلالت‌ دارد که‌ عناوین‌یادشده‌ نمونه‌ای‌ از آن‌ بود.

علاوه‌ بر آیات‌ و روایات‌، تمامی‌ فقهای‌ اسلامی‌ از تمامی‌ فِرق‌‍، برلزوم‌پوشش‌ زن‌ اتفاق‌ نظر دارند. گرچه‌ در برخی‌ از فروع‌ آن‌ اختلاف‌ نظر

وجود دارد.

حاصل‌ آن‌که‌، این‌ شبهه‌ که‌ پوشش‌ دستوری‌ دینی‌ نیست‌، نه‌ با آیات‌ قرآن‌سازش‌ دارد و نه‌ احادیث‌ و روایات‌ مسلّم‌ و قطعی‌ آن‌ را تأیید می‌کند و نه‌اجماع‌ عالمان‌ و فقیهان‌ اسلامی‌ آن‌ را برمی‌تابد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد