حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

کشف حجاب با نام حجاب اسلامى!!

براى این مقاله عنوان «کشف حجاب» را برگزیدیم نه بد حجابى، چرا که ساده انگارى است آنچه را امروز در سطح جامعه مى‏گذرد و نوع پوشش زنان و دختران و آرایش‏هاى «مشترى جمع کن» را بدحجابى بنامیم. یک نگاه به نمایشگاه‏ها و فروشگاه‏ها، تفریحگاه‏ها و خیابان‏ها و پارک‏ها و اماکن عمومى کافى است که اثبات کند چرا کشف حجاب؟
این وضع، تکرارى است از ماجراى ننگین هفده دى و کشف حجاب آنروز. با این تفاوت که کشف حجاب هفده دى زیر نظر سیاستهاى بیگانه و با اجراى خاندان کثیف پهلوى و رضاخان قلدر جاهل صورت مى‏گرفت، اما کشف حجاب نوین در لواى حجاب اسلامى و بى‏تفاوتى متولیان امر و زیر نگاه مسئولین نظامى که به برکت اسلام و انقلاب و خون صدها هزار شهید شکل گرفته است. بنابراین زخم این ننگ از ننگ عصر پهلوى عمیق‏تر و معنى دارتر است... رضاخان مدعى اسلامیت نبود، سیاستى را به اجرا در مى‏آورد که انگلیسى‏ها طراحى و دیکته کرده بودند و نام آن را نیز حجاب اسلامى نگذاشتند. آنچه کردند صریح بود و با زور سرنیزه به اجرا در مى‏آمد و زنان پاکدامن و محجبه را سالها خانه نشین کرد، اما امروز مسئولین نظام، مجلس و دولت و دستگاه قضائى و نهادهاى فرهنگى و اجرائى ما از اسلام دم مى‏زنند و به ارزشهاى اسلامى عقیده دارند، نان اسلام را مى‏خورند. از عمر انقلاب اسلامى ربع قرن بیشتر نگذشته است. مشروعیت مسئولان و دست اندرکاران امور به خاطر این است که از اسلام و قوانین آن حمایت کنند نه فقط حرف آن را بزنند اما متأسفانه در چنین شرائطى هرچند سخن از کشف حجاب نیست اما کشف حجاب عملاً به اجرا در آمده و در فضائى از بى‏تفاوتى و ترس! با سرعت رو به گسترش است و از سوى عناصرى در درون نظام غیر مستقیم حمایت مى‏شود.
وقتى فلان نماینده مرد یا زن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان که یک طرح صد در صد غیر اسلامى است و هم اکنون دوازده کشور مسلمان آن را نپذیرفته‏اند تنها با یک شرط غیر عملى رأى مثبت مى‏دهند آیا نباید بر بعضى نمایندگان این مجلس فاتحه خواند؟ وقتى بعضى از دست اندرکاران امور از مجلس و دفتر ریاست جمهورى - على رغم اظهارات رئیس جمهور محترم - به استقبال آن خانم که به پاداش زیر سئوال بردن حجاب اسلامى - که یک حکم ضرورى اسلام است - جایزه بنیاد (صلح) نوبل به ارمغان آورده است، مى‏روند و فلان سید، با لباس روحانیت، یا سخنگوى دولت یا نماینده مجلس یا فلان مسئول دیگر در این استقبال که پیامش دهن کجى به ارزشهاى اسلامى بوده است شرکت مى‏کنند آیا جاى تأسف ندارد؟! آیا این همصدائى با بوش و بلر نیست؟! آیا حلقه گل آویختن بوسیله آن خانم چادرى از آن بیت محترم به گردن آن خانم، جز تحقیر حجاب و کوچک کردن خود و اهانت به آن بیت محترم و امضاء کردن افکار بانوى کنفرانس برلین مفهومى دارد هرچند خود نفهمد و ژست روشنفکرانه بگیرند!(1)
وقتى خانمى با عنوان ریاست دانشگاه، کسى را که به معنویات فاطمه زهرا - سلام اللّه علیها - دهن کجى کرده مورد ستایش قرار مى‏دهد و او را مدافع حقوق زن مى‏داند و مى‏گوید: «این جایزه به زنى تعلّق گرفته که عمرى را به دفاع از حقوق زنان و کودکان و تحقق دموکراسى گذرانیده است» (روزنامه انتخاب 22/7/82) نباید به حال دانشگاهى که تنها دانشگاه ویژه دختران و زنان با سابقه متعهد مى‏باشد و نام گرامى حضرت زهرا را همراه دارد، تأسف خورد؟ اینها با این افکار و بینش - على رغم سابقه انقلابى بودن - امروزه چه مى‏خواهند بگویند، جز اینکه به تجدید نظر در ارزشهاى اسلام و انقلاب تفسیر شود؟! اینها حکایت از نوعى خودباختگى و مرعوبیت در برابر هجمه فرهنگى و تبلیغات گمراه کننده بیگانه دارد که عدّه‏اى سعى مى‏کنند براى اینکه از قافله تمدن عقب نمانند به اینگونه اظهار نظرها دست مى‏یازند!

ماجراى کنوانسیون زن

شاهد دیگر این مطلب واکنش هائى است که در برابر کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان دیدیم، که هر ناظرى را به شگفتى وا مى‏دارد و این سؤال را مطرح مى‏کند که اینگونه طرح‏هاى استعمارى از کدام کانال با کدام سیاست به درون مجلس کشیده مى‏شود و خوراک تبلیغاتى براى دشمنان اسلام و ایران فراهم مى‏سازد؟ شاید بى‏فائده نباشد یادآور شویم کنوانسیون محو تمام اشکال تبعیض علیه زنان با این شرط که با شرع مقدس مغایرت نداشته باشد در اواخر آذرماه 1380 در هیأت دولت به تصویب رسید و به مجلس فرستاده شد و مدتى در مجلس مسکوت ماند تا این اواخر که با هدف زمینه سازى براى انتخابات آینده و زمینه جلب رأى غرب زده‏ها به نمایندگان اکثریت، حمایت رسانه‏هاى خارج کشور و سیاست‏هاى استکبارى در عرصه سیاسى، باز به مجلس آمد و به تصویب نمایندگان اکثریت رسید و البته که شوراى نگهبان آن را مغایر شرع و قانون دانسته و رد کرد و براى بررسى به شوراى تشخیص مصلحت نظام فرستاد که قطعاً آنجا هم مردود شناخته خواهد شد.
این کنوانسیون از همان آغاز و در مرحله تصویب در هیأت دولت با ایرادهاى جدى و انتقادهائى روبرو بود. مراجع عظام آنرا مغایر شرع دانستند و در این باره فرمودند: پیوستن به این کنوانسیون یک توطئه استعمارى است، و شرط عدم مغایرت با شرع هم نمى‏تواند از التزام به تعهّدات مندرج در آن مانع باشد، بیگانگان مى‏خواهند به این بهانه بر ما فشار آورند که مبانى اسلام را زیر پا بگذاریم و در غیر این صورت ما را زیر رگبار تبلیغاتى قرار دهند. محققان اسلامى اشکال شرعى و قانونى بر این کنوانسیون، وارد کردند و تصریح نمودند شرط عدم مغایرت با شرع هیچ تأثیرى در عواقب سوء پذیرش کنوانسیون ندارد با این حال و على رغم فتواى مراجع یکى از خانم‏ها که مشاور رئیس جمهور هم هست اظهار داشت: نیازى به فتواى مراجع تقلید نداریم و قانون اساسى و شوراى نگهبان معیار عمل است!(2) این تناقض گوئى آشکار و اهانت به فقه و مرجعیت از سوى یک خانم مسلمان چادرى اما غرب باور، جاى تعجّب و تأسف دارد.
یک نماینده دیگرى (زن) اظهار داشت قانون اساسى و قوانین موجود (اسلامى) حقوق زنان را تأمین نکرد! شاید کنوانسیون بیاید و مشکل زنان را حل کند! که این جمله سخن آن زن عصر طاغوت را یاد آورد که از پاره شدن «سند رقیّت» در سایه انقلاب سفید شاه معدوم!! حرف مى‏زد. و جاى طرح این سؤال نیز هست که مگر زنان ما در سایه همین انقلاب نبود که از بردگى‏هاى گذشته رهائى یافته و در عرصه‏هاى فرهنگى و سیاسى و اجتماعى حضور بى‏مانند دارند تا آن‏جا که 61 درصد پذیرفته شدگان کنکور را زنان و دختران تشکیل مى‏دهند و سایر نهادهاى کشورى نیز شاهد حضور زنان در عرصه سیاسى و فرهنگى و مجلس و جاهاى مختلف دیگر است، نمى‏دانیم چرا بعضى خانم‏ها خودشان را گم کرده‏اند. این ماجرا ما را بیاد گفتار ابن عباس مى‏آورد که به آن زن گفت: «تجملت تبقلت ولو عشت لفیّلت» کدام مانع بر سر راه زنان و دختران در جهت ارتقا و تعالى است تا کنوانسیون - که یک تز استعمارى است - بیاید آن را بر دارد؟! راستى انسان نمى‏داند چه بگوید. خانمى با عنوان نمایندگى این ملّت ،که تمام هستى شان را براى اسلام ایثار کردند، به مجلس رخنه کند حقوق کلان این ملت را بگیرد، بر کرسى مجلس تکیه زند، و حرف‏هاى نسنجیده بگوید... اینها چه قدر از اسلام شناخت دارند، حقوق و ارزشها را چگونه ارزیابى مى‏کنند؟ واقعاً به حال اسلام و انقلاب و نظام باید تأسف خورد چرا کار ما به اینجا رسیده که یک نماینده اینگونه حرف بزند؟ و چرا کسى به اینها پاسخ نمى‏دهد و جریانى را که در صدد محو ارزشهاى اسلامى است افشا نمى‏کند و در برابر بدعت‏ها موضعگیرى نمى‏شود؟ پس آنهمه آیات و روایات که حاملان کتاب و رسالتداران دین را مورد عتاب قرار داده که چرا امر به معروف و نهى از منکر نمى‏کنند. چرا به فراموشى سپرده شده، این یک جنگ فرهنگى است و ساز و کار مناسب خود را مى‏طلبد، خطبا، ائمه جمعه، نویسندگان، پیشوایان دینى، حوزه‏ها چرا ساکت‏اند؟!
اما موضوع برهنگى نوین وکشف حجاب جدید که عنوان مقاله بود، داستان غم انگیزى دارد که به این سادگى از کنار آن نباید عبور کرد. لباس پوشیدن عدّه‏اى از زنان و دختران شکل زشت و رسوایى به خود گرفته، آرایش‏هاى غلیظ و وقیحانه شگفتى همگان را بر انگیخته که این همه امنیّت و آزادى با کدام معیار شرعى وفق مى‏دهد، کسى جرأت امر و نهى‏ندارد، اگر یک مسلمان بخواهد نهى از منکر کند یک چیزى هم بدهکار مى‏شود!
نمونه دیگر این جریان، صحنه استقبال آن خانم مدافع افکار هفده دى عصر پهلوى بود که در فرودگاه مهر آباد تهران به تصویر کشیده شد و پخش شیرینى و گل به عنوان جایزه رویاروئى با اسلام و انقلاب! تصویر شرم آور آن استقبال که گوشه‏اى از آن در نشریات آمده بود و بى حجابى با آرایش‏هاى غلیظ و رقص و پایکوبى و دف و چنگ و شعارهاى توهین‏آمیز به شخصیت‏هاى کشور براى هر غیرتمند مسلمانى شکننده است. بخصوص آنکه اگر با استقبال برخى دست اندرکاران امور و حلقه گل و تبریک و تهنیت و تأیید و تمجید همراه باشد که برخى نمونه‏هاى آن را دیدیم!
بدحجابى و وقاحت گروهى از زنان به اوج رسیده و هیچ مقام و یا نهادى مسئول پاسخگوئى نیست. متظاهرین به برهنگى نوین با احساس امنیّت کامل همه جا ظاهر مى‏شوند. در خیابان و بازار، مجموعه‏هاى ورزشى و فرهنگى، فستیوال‏هاى هنرى، نمایشگاه‏ها و مراکز تجارى و حتى گاهى ادارى و دانشگاهى وکسى لب به اعتراض نمى‏گشاید و آنها با سوء استفاده از این سکوت مانور تجمّل و تجاسر مى‏دهند، به همه ارزشها مى‏خندند. به انقلاب و ارزشها دهن کجى مى‏کنند، روابط نامناسب به سهولت انجام مى‏گیرد و اتومبیل‏ها بر سر راه این قشر فاسد صف مى‏بندند و خیلى مسائل دیگر که شواهد آن کشف باندهاى فساد و پارتى‏ها است که هر روز در جرائد مى‏خوانیم. راستى غیرت دینى کجاست؟ از این جریان فاسد و مفسد مردان و زنان باشرافت کشورمان خون دل مى‏خورند و از لوث شدن ارزشها و لجام گسیختگى بى‏مهار گروهى فاسد در حیرت و شگفتى اند، چرا ندائى به اعتراض از سینه‏اى بر نمى‏خیزد و بى‏تفاوتى و کرختى بر فضاى کشور سایه افکن شده است؟
متأسفانه نهادهاى فرهنگى و آموزشى هم کارى مؤثر نکرده‏اند، گواه آن چهره‏هاى مکشوفه و زلف‏هاى پریشان دانش‏آموزان و دانشجویان دختر است که صبح و شام در ملأ عام و محیطهاى فرهنگى و خیابان‏ها دیده مى‏شوند، برخى خانواده‏ها با بردن ماهواره‏ها و نوارهاى مستهجن به خانه‏هاى خود کمک به بى‏بند و بارى فرزندان و خانواده هایشان کرده و طراحان مد و لباس و شلوار کوتاه و آستین کوتاه و لباس بدن نما و چسبان که رقاصه‏هاى هالیود از پوشیدنش شرم مى‏کنند سفارش مى‏دهند و در بازار لباس فروشى در معرض دید قرار مى‏گیرد و کسى مانع تولید و عرضه آن نیست و اگر از سوى نیروى انتظامى طرح ممانعت از آن عنوان شود روشنفکران و برخى نمایندگان غوغا سالار غوغا به راه مى‏اندازند!
خوانندگان گرامى فکر کنید این روند رو به کجا مى‏رود و اگر مسئولین امر، علما، خطبا، نویسندگان و توده مردم باآن مبارزه نکنند چه خواهد شد و سرنوشت نسل‏هاى آینده چه خواهد بود. این نسلى که در فضاى انقلاب رشد کرده بر اثر سهل انگارى‏ها و بى‏برنامه گى‏ها و مخاصمات جناحى و بدعمل کردن‏ها و غفلت از وظائف اولیه و پرداختن به مباحثات موهوم، اینگونه از دست در رفته و لاقید و بى تعهد شده و اگر چاره‏اى جدى اندیشیده نشود و به عنوان بخشى از نابسامانیهاى اخلاقى و اجتماعى با آن برخورد نشود محصول این نسل در آینده چه خواهد بود؟
هر چند افراد صالح و شایسته در جامعه ما اکثریت جامعه اسلامى را تشکیل مى‏دهند. امّا با وجود اینهمه ویروس‏هاى فساد آیا مى‏توان از سرنوشت سیاه فرداى جوانان و پسران و دختران در امان بود. فساد اخلاق به عنوان یک فرهنگ در جامعه روبه رشد است و اگر جامعه پاکسازى نشود ساده اندیشى است که از حاکمیت اخلاق در آینده سخن بگوئیم. اگر امروز که زمام امر در دست دینداران و روحانیون و صاحبان علم و فضل است در فضاى سکوت و بى تفاوتى، وضع بدینگونه پیش رود و هر کسى سر در لاک خود فرو برده و در فکر منافع یا مصالح خود باشد سرنوشت اسلام و انقلاب چه خواهد شد؟! بگذارید این قلم دردمند که چهل سال است تجربه‏هاى تلخ و شیرین دیده و گفته، با این صراحت بنویسد شاید گوش شنوائى باشد و دل دردمندى که احساس مسئولیت کند و در فکر چاره برآید. امروز مسئولیت متوجّه عالمان دین، ارباب فضل، صاحبان خطابه و منبر و قلم و نگارش است و از سوى دیگر مسئولین قضائى، اجرائى که به فکر اسلام باشند، به فکر جوانان و نسل‏هاى بعدى باشند، این انقلابى که خون‏بهاى صدها هزار شهیداست چه آسان بازیچه قرار گرفته و گرد خاموشى بر همه جا پاشیده‏اند.

نفوذ بد حجابى به حرمین‏

درد آور است اگر بگوئیم بر اساس مشاهدات خود و گواهى دیگران گوشه‏اى از این بدحجابى به فضاى حرمین شریفین کشیده شده است که براى آن باید چاره اندیشى کرد. برخى از زنان و دختران لاقید و بدحجاب به بهانه سیاحت و زیارت و سفرهاى عمره چهره‏هاى زشتى در آن محیط مقدس از خود به نمایش مى‏گذارند که حتى صداى دیگران را در آورده است و آبروى جمهورى اسلامى در دید ملیت‏هاى مختلف زائر در مخاطره قرار گرفته و خون به دل زائران خداجوى و زنان عفیف و باشرافت مى‏ریزد. بنظر مى‏رسد که براى بعضى‏ها، سفرهاى زیارتى عنوان سیاحت و تفریح و تجارت پیدا کرده همانگونه که در روایات آخرالزمان پیش بینى شده است. کسانى که به زیارت حرمین شریفین مشرف شده، دیده‏اند که حتى زنان ترکیه و مالزى و مصرى و اروپائى و... بهتر حرمت حرمین را نگه مى‏دارند، بدحجابى درمیان آنها کمتر دیده مى‏شود. این مطلب حکایت از آن دارد که عدّه‏اى قصد آلوده کردن فضاى فکرى مسلمانان دیگر کشورها را نسبت به ایرانیان دارند و بعید نیست، توطئه‏اى در کار باشد که عده‏اى زنان بد حجاب را هم با اهداف تبلیغاتى روانه کنند که با آرایش و لباس مبتذل در حرمین ظاهر شوند و انقلاب اسلامى را بد نام کنند که اگر چنین باشد که هست مسئولیت سنگین‏تر است.
سازمان حج و زیارت که عهده دار هدایت و سازماندهى این سفر معنوى است در طول سالهاى پس از انقلاب با برنامه ریزى‏هاى گوناگون تدارکات و خدمات فرهنگى ارزنده تلاش ستودنى داشته و براى پربار ساختن حج و زیارت آثار ارزشمند فرهنگى، فقهى، اخلاقى و تاریخى ارائه داده و بعثه مقام معظم رهبرى، افزون بر تلاش‏هاى ارزشمند دیگر، صدها کتاب و مقاله در ترسیم حج ابراهیمى عرضه نموده که در تاریخ حج و زیارت بى‏سابقه است. دشواریهاى اعزام زائران عمره که در سال‏هاى جارى به نیم میلیون مى‏رسد و تأمین وسیله نقلیه و مسکن و غذا و دارو و درمان و تأمین نیروى انسانى شایسته، الحق کارى بزرگ و قابل ستایش و در جهان اسلام منحصر به فرد است و زائر ایرانى از این بابت در چشم خارجى‏ها احساس غرور مى‏کند. همچنین اکثریت قاطع زائران شریف ایرانى از مرد و زن و پیر و جوان و دانشجو و دانش‏آموز با ارج نهادن به ارزشهاى اسلامى و رعایت شئونات اخلاقى چهره‏اى آبرومند از اسلام و انقلاب بویژه رهروان اهلبیت ارائه نموده‏اند که این نیز جاى انکار نیست.
آنچه مایه تأسف است حرکات نامطلوب معدود از زنانى است که شیرینى این سفر را تلخ و آرامش روحى زائران را متشنج و احساسات پاک مردم شریف ما را جریحه دار مى‏سازد، این افراد هرچند زیاد نیستند اما براى بدنام کردن، تأثیر فراوان دارند، چه معمولاً موارد مثبت کمتر مورد توجّه قرار مى‏گیرد و موارد منفى اگر آگراندیسمان شده و هر یکى، بجاى صدها، نمایش داده مى‏شود. مانند غذاى مطبوع که اگر در یک لقمه آن سنگ ریزه‏اى زیر دندان برود تمام غذا را ناگوار مى‏کند.
این روند، دست اندرکاران امور حج و زیارت را بر آن مى‏دارد که راه کارهاى ممکن را براى جلوگیرى از صدور فرهنگ بدحجابى بررسى کنند و جهت مانع شدن از مسافرت این افراد طریقى بیابند، آژانس‏هاى مسافرى را به رعایت اصول گزینش زائران و ثبت نام نکردن از افراد نامناسب ملزم سازند و موارد تخلف را مجازات نمایند و متخلفین را از نیمه راه برگردانند که اگر ده مورد چنین کنند در کل تأثیر قطعى خواهد داشت. براى نظارت بر رعایت حجاب و شئونات اسلامى در حرمین و ایاب و ذهاب مدیران هتل‏ها و کاروان‏ها و ناظران و روحانیان و خدمه حج و زیارت را به همکارى بطلبند، از زائران طى فرم هائى جهت رعایت شؤنات اسلامى التزام کتبى بگیرند و در صورت تخلّف زائر را از نیمه راه برگردانند، یا گذرنامه او را با هماهنگى اداره مربوطه براى مدتى مهر ابطال بزنند و ممنوع الخروج کنند، طبیعى است که این گونه اقدامات قاطعیت، جسارت و شجاعت و برنامه و هزینه و نیروهاى مناسب مى‏طلبد که هر چند دشوار است ولى ناممکن نیست.
حیف است آنهمه مجاهدات و تلاش و خدمت رسانى به حج و زیارت با برخى حرکات زننده لوث شود، آبروى نظام وجه المصالحه هوسات مشتى افراد قرار گیرد تا آنجا که در میان مردم بومى مدینه شایع کنند عده‏اى از زنان ایرانى محیط حرم را خراب کرده‏اند، این براى یک ایرانى مسلمان درد آور است و شرمندگى دارد. ما چه اجبار داریم اینهمه زائر اعزام کنیم که نتوانیم ضایعات آن را مهار کنیم؟ شاید برخى بگویند این افراد از مرزهاى دیگر و سایر کشورها مى‏آیند ولى یک نگاه به گذرنامه اینها و فرودگاه مهرآباد و جده و مدینه این شبهه را پاسخ مى‏دهد. اینها در جمع زائران ما و هتلهاى محل اقامت آنها هستند. حتى در میان کاروان‏هاى دانشجوئى مواردى از این افراد دیده شده در حالى که مسئولین اعزام دانشجویان مى‏توانند کنترل و نظارت داشته باشند و با الزامى کردن لباس متحدالشکل مناسب و التزام رعایت شئونات اسلامى و نظارت حین سفر مانع برخى حرکات نامناسب باشند. به علاوه سازمان حج و زیارت همانگونه که براى مردان لباس متحدالشکل طراحى کرده براى زنان زائر نیز مى‏تواند این کار را بکند که آنهمه لباس رنگ وارنگ نپوشند و نمایشگاه لباس در حرمین تشکیل ندهند!
به هر حال این دردى غیر قابل علاج نیست اگر اهتمام و پیگیرى شود. حقیقتى که باید بدان اعتراف کنیم اینکه نه مسئولین نظام، نه در داخل و نه در خارج قاطع و جدى عمل نکرده‏اند وگرنه فضاهاى شهرهاى داخل کشو رما آنقدر زشت و ناهنجار نبود که امروزه هست و به خارج و حتى حریم مکى و مدنى سرایت نمى‏کرد و آنگونه که امروز سرایت کرده است حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب مشکل‏تر است از بدست آوردنش و این، امر مسئولیت نظام اسلامى را سنگین‏تر از گذشته مى‏کند که جایگاه اسلام و شئونات دینى را جدى بگیرند پیش از آنکه در محکمه عدل الهى محاکمه شوند «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوالزکاة و امروابالمعروف و نهوا عن المنکر».

پى‏نوشت‏ها:

1. نک روزنامه جمهورى اسلامى 24/7/82 به خبر و گزارش و تصویرهاى استقبال‏
2. روزنامه انتخاب 22/5/81

حجاب، یا هویت جنسی زن

 گاه گفته می‌شود مسألة پوشش که دربارة زن طرح شده و تأکید و توصیه فراوان بر آن می‌شود به معنای آن است که زن جز هویت جنسی شخصیتی دیگر ندارد. و زمانی می‌تواند به هویت واقعی خود برسد که هویت جنسی‌اش را با پوشش حفظ کند. 

در سخن برخی نقادان چنین می‌خوانیم:

به طور خلاصه می‌توان گفت تأکید وسواس‌گونة حکومتگزاران کنونی بر حجاب زن، تنها ناشی از یک اعتقاد مذهبی نیست، بلکه در حال حاضر حجاب نمادی است که همچون اهرمی سیاسی در خدمت حفظ مبانی زیر قرار گرفته است:

1. برداشت و تعریف از زن و هویت او به مثابه موجودی تماماً جنسی. یعنی جنسیت اگر هم تمامیت او نباشد بر سایر ابعاد انسانی او غلبه دارد و در نتیجه همواره ظرفیت فتنه، وسوسة شیطانی و به خطر افکندن تقوی (هم تقوای خود و هم تقوای مرد) را به همراه دارد. لذا تا آنجا که می‌توان، زن را باید پوشاند و از حضورش در کنار مرد جلوگیری کرد.[1]

ممکن است این دیدگاه، برداشت نادرستی از برخی گفته‌های طرفداران حجاب باشد که گفته‌اند:

خواهران عزیز دانشگاهی توجه دارند که پوشش کاملاً اسلامی، در عین حال که یک تکلیف مقدس الهی و اطاعت از آن واجب است، نشانگر شخصیت وجودی زن مسلمان است و شعار استقامت و هویت اصلی او و حصن حصین و موجب صیانت وی از وساوس شیطانی است.[2]

برخی دیگر گفته‌اند:

پوشش زنان باید از سر تا قدم، برجستگی‌ها را کاملاً بپوشاند و به گونه‌ای باشد که شخصیت و منزلت زن را حفظ کرده و موجب تبرج و جلوه‌گری نشود.[3]

در پاسخ باید گفت: اولاً این برداشت از حجاب با متون دینی ناسازگار است. هیچگاه در قرآن و سنت با این تلقی بر حجاب تأکید نشده است. حجاب و پوشش تنها یک تکلیف است و نشانة یک خصلت انسانی یعنی عفاف. در کنار این خصلت، ارزش‌های انسانی دیگری از قبیل: دانش، خیرخواهی برای دیگران، اقامة قسط و عدل، بندگی و عبودیت پروردگار و.. وجود دارد که برای زن و مرد یکسان است و شخصیت زن و مرد با همة این‌ها شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. اگر زنی پوشش کامل داشت، ولی از آگاهی و دانش بی‌بهره بود، یا به انسان‌ها خیانت می‌ورزیدند، و یا تسلیم حق و حقیقت نبود، و یا از مسیر عدالت کناره می‌گرفت، و یا در برابر پروردگار کرنش نداشت، آیا شخصیت کامل انسانی خود را به دست آ‌ورده است؟ قطعاً چنین نیست.

قرآن کریم همسر فرعون را می‌ستاید زیرا از کاخ فرعونی و ستمگری او بیزاری می‌جوید و از خداوند خانه‌ای در بهشت می‌طلبد.

«و ضرب الله مثلاً للذین آمنو امرأة فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و تجنّی من القوم الظالمین»[4]

و خدای برای کسانی که ایمان آورده‌اند، زن فرعون را مثل می‌زند آنگاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانه‌ای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان.

و نیز مریم را می‌ستاید چون عفیف بود و دیانت پروردگار را تصدیق می‌کرد و در برابر خداوند فرمانبردار بود.

«و مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فتفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات و بها و کتبه و کانت من القانتین»[5]

و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم. و او کلمات پروردگار خود و کتاب‌هایش را تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود.

هر آنچه در قرآن از ارزش‌های انسانی و دینی یاد شده چون جهاد، دانش، هجرت، سبقت در ایمان، ایمان و عمل صالح و...برای زنان و مردان یکسان است. بنابراین اگر کسی پوشش و حجاب را تمام شخصیت زن بداند به خطا رفته است و ارزشی را جانشین همة ارزش‌های دینی ساخته است. البته این بدان معنا نیست که از حجاب و پوشش صرف نظر شود، بلکه بدان معنا است که آن را در جایگاه خود بنشانیم.

بنابراین، این گونه دیدگاه‌های افراطی نباید سبب شود یک تئوری زیر سؤال رود و یا نادیده انگاشته شود.

ثانیاً در مقام تبلیغ و ترویج از یک امر، برای جلب توجه بدان، این اندازه مبالغه متعارف است. در غرب و کشور خودمان شاهدیم که برای بهداشت خانواده، مسواک زدن، ترک سیگار، رنگ لباس و..چقدر تبلیغ می‌شود و از چه واژگان و چه شیوه‌هایی بهره گرفته می‌شو. آیا وقتی که از مسواک زدن تبلیغ می‌شود و برای آن فواید بی‌شمار بیان می‌شود، معنایش آن است که انسان فقط دندان است؟ و یا این که تنها عامل سعادت، بهداشت خانواده است؟ ...و قطعاً چنین نیست و گوینده و طراحان نیز، این عقیده را ندارند. بلکه تبلیغ از یک ایده و جا انداختن آن، چنین اقتضایی دارد.

از آن گذشته تأکید اسلام بر پوشش زن به معنای محدود ساختن هویت او در هویت جنسی نیست. همان گونه که تأکید بر پرهیزمردان از نگاه آلوده به معنای هویت جنسی مردان نیست. به جرأت می‌توان گفت همان اندازه که بر پوشش زنان تأکید شده، به همان اندازه بر چشم پوشی مردان توصیه شده است و هیچ کدام نشان دهندة انحصار کمال مرد و زن در این خصلت نیست. چنان که وقتی به احادیث و روایات بخش تعلیم و تعلم یا عبادت و بندگی یا عدالت و انصاف رجوع شود، بیش از آن تأکیدها دیده می‌شود. شاید در شریعت اسلامی بیش‌ترین تأکید بر دانش، جهاد، عبودیت، عدالت و انصاف شده است. چرا گفته نمی‌شود هویت انسان را این‌ها تشکیل می‌دهد؟ به تعبیر دیگر،‌ از این ایراد و ایرادهای مشابه سلامت نفس و رعایت انصاف، استشمام نمی‌شود؛ بلکه غرض ورزی و لجاجت بیش‌تر در آن دیده می‌شود.

بنابراین شریعت اسلامی چنین تلقی از انسان ندارد. کتاب و سنت، فلسفه و عرفان هیچ حکدام آدمی را در خصلتی خاص محدود نساخته، بلکه آدمی را دارای استعدادها و قابلیت‌های بی‌شمار می‌دانند. او را تا مرز خدا گونه شدن فرا خوانده‌اند و اسباب و طرق آن را فقط پوشش و ترک گناه آلوده ندانسته‌اند. بلکه مفاهیم بسیاری که به برخی از آن اشاره شد، در رسیدن انسان به آن کمال مطلق نقش ندارد.[6]

حاصل آن که اسلام آدمی را موجودی دارای ابعاد و استعدادهای گوناگون می‌بیند و کمال او را در فعلیت یافتن همة استعدادها می‌داند، و عفاف یکی از استعدادها است، نه همة آن. و اگر کسی جز این پندارد یا عرضه کند به خطا رفته است. البته در مقام تبلیغ و ترویج به طور متعارف نوعی مبالغه و اغراق وجود دارد و این مختص مبلغان دینی نیست، همه جا در وادی تبلیغ اغراق‌هایی به چشم می‌خورد.



[1]. مجلة نیمة دیگر، نیره توحیدی، مقالة «مسأله زن و روشنفگران طی تحولات دهه‌های اخیر».

[2]. کوثر، گاهنامة ادبی و هنری خواهران، به کوشش فاطمه راکعی، ص 221.

[3]. روزنامة رسالت، 24/3/1373.

[4]. تحریم (66): 11.

[5]. تحریم(66): 12.

[6]. در این زمینه رجوع شود به آیت الله حسن زاده: معرفت نفس، مرتضی مطهری: انسان و ایمان

حجاب، عامل دلمردگی زنان

گفته می‌شود محصور کردن زنان در چادر و چاقچور، با رنگ‌های تیره و مشکی نشاط و شور حیات را از زنان سلب می‌کند. غریزة خودآرایی و زینت‌طلبی زنان را که عاملی برای رونق بخشیدن به زندگی است، از میان می‌برد.

خحاب عامل دل مردگی زنان + دختران با حجاب + مانتو + مقنعه 

در مجلة زنان شمارة 22 که گفتگویی پیرامون رنگ لباس به انجام رسیده، در آغاز گفتگو این قضاوت از سوی نشریه به چشم می‌خورد:

اینک به گرد خویش نظر کنیم، چرا در محیط ما، شهر ما و پوشش ما از رنگ‌های روشن، خبر و اثری نیست؟ و چون نیست؛ حال ما چون است؟ چرا مردم بیش‌تر به سیاهی گراییده‌اند و بسیاری خود نمی‌دانند چرا؟[1]

و نیز نوشته است:

ما با انتخاب رنگ‌های تیره، محیطی غمبار و تیره آفریدیم و این محیط غبار و تیره ما را وا می‌دارد که رنگ‌های تیره انتخاب کنیم. ما محیط می‌‌آفرینیم و محیط ما را دوباره تکرار می‌کنند.

گر چه در این گفتگو رنگ عامل دلمردگی تلقی شده ولی از لابه‌لای گفتگو و طرح زیرکانه پرسش‌ها می‌توان فهمید که تنها رنگ نیست که محیط را غمباره می‌کند، بلکه پیش از رنگ امور دیگری نیز نقش دارد.

به نظر می رسد یکی از زمینه‌های شبهه تراشی، حاکمیت سلیقه‌ها به جای آرا و نظرات دینی است. بسیاری از متدینان، باورها و سلیقه‌های خود را به نام دین عرضه می‌کنند که با زمینة نفرت و تندی علیه دین را فراهم می‌سازد. به گمان ما این تلقی از حجاب پیش زمینه‌ای از این اعمال سلیقه‌ها را دارد. در مثل این اظهار نظر را ببینید:

اسلام از ن، متانت و پوشیده بودن و شاخص نشدن در جامعه را خواسته است. باید دنبال این باشیم که چه چیزی نظر اسلام را تأمین می کند. به نظر من اگر زن چادر سفید و یا رنگ‌های دیگر به سر کند در جامعه شاخص می‌شود. همین چادر مشکی پوششی است که زن را واقعاً متین جلوه می‌دهد و پوشش خوبی است.[2]

در متون اسلامی و دینی رنگ خاصی برای پوشش زنان توصیه نشده است همان گونه که به مدل خاصی از پوشش سفارش نشده است.

به جز آن، توصیه‌هایی در تفاوت ظاهری زن و مرد به چشم می‌خورد:

اولاً قرآن زینت ظاهر را استثا کرده و پوشیدن آن را لازم نمی‌داند.[3]

ثانیاً در حدیثی پیامبر(ص) می‌فرماید زن‌ها قدری ناخن خود را بلند بگذارند که برای آنان زیبنده‌تر است.

«عن ابی عبدالله(ص) قال: رسول الله(ص) للرجال: قصوا اظافیرکم و للنساء: اتر کن من اظفار کن فانه ازین لکن»[4]

امام صادق(ص) فرمود: رسول خدا(ص) به مردان فرمود: ناخن‌ها را کوتاه کنند و به زنان فرمود: قدری از ناخن خود را باقی بگذارید زیرا برای شما زیباتر است.

امام باقر(ع‌) خطاب به زنان فرموده است:

«لا ینبغی للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فی عنقها قلادة»[5]

سزاوار نیست، زنی خود را بدون زیور واگذارد، لااقل گردنبندی به گردن آویزد.

پیامبر به زنان دستور می‌دهد دستان (ناخن)‌ خود را رنگ کنند، زنان شوهردار با این عمل برای شوهر آرایش کرده و زنان بی‌شوهر نیز از شباهت به مردان خارج شده‌اند.[6]

از این گونه توصیه‌ها در متون دینی فراوان است. این‌ها نشان می‌دهد، میان زن و مرد تفاوتی است که باید آن را منظور داشت. اما نباید این‌ها به هرزگی جنسی بیانجامد و محیط اجتماعی را آلوده کند.

به نظر نمی‌رسد با رعایت مجموع آنچه در شریعت اسلامی در باب زنان صادر شده، دلمردگی بر آنان عارض گردد. البته باید سلیقه‌ها را کنار گذاشت و به مجموعة توصیه‌ها توجه کرد و باید بر آن بیفزاییم که زن انسان است، قبل از آن که زن باشد، باید خواسته‌های انسانی خود را از قبیل، دانش و معرفت، حقیقت‌جویی، عدالت‌خواهی و...را نیز اشباع کند و در کنار آن به ارضای خواسته‌های زنانه که اقتضای طبیعت اوست، بپردازد.[7]

 [1]. مجله زنان، ش 22، ص 4.

[2]. روزنامة رسالت،‌26/3/1373.

[3]. نور(24): 31.

[4]. محمد بن حسن حر عاملی: وسائل الشیعه،‌ ج 1، ص 435، ب 81،‌ ح1.

[5]. همان، ج 14، ص 118، ب 85، ح 1

منبع : حجاب نیوز

درد بد‌حجابی، کجا درمان می‌شود؟

همواره برای حل معضل‌های اجتماعی می‌بایست زمینه‌های پیدایش آن را رفع نمود. و الا درمان در حدّ مُسکّن، نقش ایفا خواهد کرد و بیمار به مرور خواهد مرد. غفلت از زمینه‌ها و عدم پردازش و رفع منابع تغذیه یک معضل، در سطح اجتماعی مصیبت‌بار است. با توجه به این‌که در هفته‌های گذشته جریان نظرات اجتماعی به سمت رفع مشکل بدحجابی می‌رود، هراس از رفع این مشکل به روش مسبوق به سابقه، که جهت آرامش‌بخشی به مسوولین و خرج انرژی به جهت رفع مسوولیت – و نه حل دقیق مشکل- صورت می‌گیرد، ذکر نکاتی را ضروری می‌نماید.

بنیان حجاب، و هر امر ایمانی «حیاء»  است که امیر المؤمنین علی علیه السلام می‌فرمایند: «ایمان و حیا هر دو به یک ریسمان بسته و با یکدیگر هستند و از هم جدا نشوند. (غررالحکم ، باب حیا)». حیا و عفاف نمی‌تواند با امر قضائی و انتظامی به انسان تحمیل شود، بلکه حاصل تربیت و اندیشه ورزی است. شاید بتوان از طریق قضایی و انتظامی مظاهر توسعه و تبلیغ نابهنجاری را از سطح شهر برچید و بعنوان آرام‌بخش مدت دار این امر لازم به نظر برسد، اما تا وقتی جریان نرمی حیا و ملاحظات اخلاقی را رفته می‌خواهد، بدون حرکت نرم متقابل در قالب تربیت و اندیشه، حرکت انتظامی و قضایی تنها عوارض سرکوب را در قربانیان بدحجابی، به‌جای خواهد گذاشت و موضوع را درمان نخواهد کرد.

امروزه در جامعه ما بدحجابی، تنها یکی از مظاهر بی‌حیائی مفرطی است که نمونۀ آن حتی در ساعات اداری و خیابان‌های معمولی اروپا دیده نمی‌شود. اگر بخواهیم مشکلات دیگر را نیز ببینیم، فساد اداری، وضعیت وخیم رانندگی، عدم احترام به قوانین، وضعیت بسیار وخیم همسایه‌گی، از مظاهر دیگری است که می‌توان از آن‌ها بعنوان مظاهر فقدان حیا نام برد.

هنگامی که شهرها شکل می‌گیرند، در صورتی که مسوولیتی جهت اصلاح و توسعه فرهنگی یک شهر بزرگ صورت نگیرد یا اقدام انجام شده با توسعه متناسب نباشد، پدیدۀ «ناشناسی» به اوج خود می‌رسد و گزار به کلان‌شهر نشینی، بدون دغدغۀ تربیتی، در حالی که چشم، چشم را نمی‌بیند، معضلات جدی به همراه دارد. و این اشکال وقتی با «بی حیائی» برخی رجال و مسوولین و مشغول شدن آنان به تخلفاتی همچون دریافت رشوه و چپاول بیت‌المال همراه می‌گردد، بهانۀ تبعیت برای عامۀ مردم را نیز فراهم می‌کند، علی الخصوص هنگامی که عاملان این تخلفات خود را عامل دین نیز بدانند یک حمله بی‌رحمانه به مبانی اخلاق و سالم زیستن صورت می‌پذیرد. هر چند طبق حدیث شریف نبوی(ص)، هر آن‌کس با رجال وارد دین شود، همان رجال او را از دین خارج خواهند نمود، و باید دین را با کتاب و سیره و سنت اهل‌بیت شناخت، اما این “بهانه” برای نفس سرکش انسان‌های داوطلب، همیشه باقی خواهد ماند و روزنه ورود به دنیای گناه.

از سوی دیگر، اگر در رسانۀ دشمن دقیق شویم، آن را در وضعیتی می‌بینیم که با علم به ارزش «حیا» در صدد از بین بردن آن است. برنامه‌های متنوع ، فیلم‌ها و سریال‌ها با تمام قدرت در صدد رفع قیود اجتماعی هستند، مسابقاتی که به‌عنوان اعتراف مخاطبان را به ذکر علنی گناه‌ و خطای خود تشویق می‌کند از مظاهر روشن تلاش جریان‌های مادی در نفی حیاء است.

بنابر مقدمۀ فوق، نه تنها درمان درد بدحجابی، که راه تفوق بر سایر معضلات اجتماعی از قبیل نزاع میان همسایه‌گان، خودروها، اشخاص، و سیاستمداران، در متبلور شدن یک جریان اجتماعی نمونه و جدی در صداقت است که امکان بهانه جویی را از اعضای جامعه بگیرد. ترجیحا اگر این خود حکومت باشد نیروی محکم‌تری را متضمن خواهد بود و سال‌های ابتدائی پس از پیروزی انقلاب جائی که مردم با طیب خاطر و صمیم دل با سرعت به سوی جامعه نبوی گام برداشتند، نمایش عملی این نظریه است. جریان و حکومتی که وقتی جوانان را به عفاف و حیا دعوت کند، از آبرو، چیزی در چنته داشته باشد. و این به خودی خود، آموزش عمومی است که هیچ دانشگاه و هیچ رسانه و هیچ گشت ارشادی معادل آن نیست. پس از این، می‌توان رو به دختران جوان کرد و گفت: “جوان!، بی‌حجابی تو باعث به هم خوردن جامعه و دربردارنده احتمال از هم پاشیده‌گی چند خانواده است”، جائی که جامعه حرمت داشته باشد و آقایان و زاده‌هایشان، نتوانند در یک چشم به هم زدن، تمام منافع کشور را فدای امیال شخصی خود کنند.

پویایی نقش حجاب در جامعه اسلامی

حجاب می­تواند به زن این امکان را بدهد که به عنوان یک انسان فعّال با سایر نظام­های اجتماعی همچون فرهنگ, سیاست, اقتصاد و ... رابطه­ای حسنه برقرار کند, زیرا حجاب تمامی خصوصیات یک نظام فرهنگی را دارا بوده و فرد را برای ارتباط این نظام با نظام­های دیگر آماده می­سازد. حجاب بر بعد معنوی انسان تکیه دارد و سعی می­کند او را به عنوان موجودی فرهنگی که از مهم­ترین خصوصیاتش برقراری ارتباط منطقی با دیگران است, مطرح سازد.

حجاب به علت آن که خصلتی نمادین دارد؛ می­تواند جریان ارتباط و فعالیت دو قشر مرد و زن را در جامعه تنظیم کرده و به این سبب عناصر مثبت نظام فرهنگی را فعال و غنی ساخته, و زمینه­ی تفوّق رفتار فرهنگی را بر رفتار اقتصادی و مادی فراهم آورد.

هر جامعه­ای دارای منابع درونی گوناگونی است. برخی از این منابع مادی و برخی دیگر معنوی است. حجاب به سبب ذخیره کردن منبع معنوی در خود, یکی از قدرت­های درونی جامعه محسوب می­گردد. بدین ترتیب می­توان گفت که حجاب قدرت و نفوذ فرهنگی زن ـ یا بهتر است گفته شود انسان ـ را به نمایش می­گذارد, و توانایی جلب نظر هواداران انسانیت را فراهم می­آورد. حجاب اسلامی نه تنها منبع قدرتی شگرف برای زن مسلمان است, بلکه موجبات افزایش نفوذ قدرت و شخصیت فرهنگی او را در جامعه ایجاد می­نماید تا جایی که به علت گستردگی اجرای این حکم و تقوای رفتاری او, این قدرت مشروعیت یافته و می­تواند به اقتدار منجر گردد. ([1])

اما تنها تلاش و فعالیت زن مسلمان جهت به ثمر رساندن اهداف او کافی نیست؛ بلکه باید نظامی حمایتی, زن را در این اهداف معنوی پشتیبانی کند. زن باید خود را در نظامی یکپارچه که زمین و زمان را فراگرفته و به وسیله­ی قادری هدایت­گر اداره­ می­شود, بیابد تا به وسیله­ی درک این حمایت, قدرت را در خود حس کرده و انگیزه­ی مبارزه با ظلم و محرومیت­ در او ایجاد شود.

ساختار نظام ولایی از الگوهای انسان متعالی که رفتارشان در فرهنگ الهی نهادینه شده فراوان دارد. امّا این الگوها زمانی به کارایی قطعی نایل می­شوند که خدای سبحان, هم در جنسیت زن آنان را عرضه کرده باشد و هم­درجنسیت مرد. از همه مهم­تر این­که؛ الگوی انسانی در قالب زنانه میان مردان همان مقبولیت را داشته باشد که الگوی مردانه میان زنان این مطلوبیت را یافته باشد. بدین لحاظ است که خدای متعال الگوهایی معصوم و متکامل در نقش رهبری را به جامعه عرضه نموده تا همه­ی انسان­ها با مراجعه­ی به آنان و بنا به ظرفیت وجودی و آمادگی روحی خود از آنان بهره گیرند.

الگوهای معصوم, نظام رفتاری انسان را به ساحتی الهی مبدل می­سازند چرا که آنان ساخت رفتاری خود را از جامعه و فرهنگ بشری نگرفته­اند و از همین رهگذر است که مسلمان راه پیموده­ی آنان براساس فرهنگ معنوی حرکت کرده و می­داند که در مسیر رشد باید عناصر منفی را طرد و در مقابل سقوط, از خود عکس العمل نشان دهد.

از این رو حجاب آمادگی ذهنی و انگیزه­ی رفتاری را از زمان بلوغ برای اتصال­به­الگوی­انسانیت ـ حضرت زهرای اطهر3 ـ فراهم می­آورد و به دنبال آن زن در منطقه­ی ولایت به رهبری فاطمه زهرا3 قرار می­گیرد. کارکرد هر پدیده­ای نشان می­دهد که آیا نظامش زنده و پویاست یا بیمار و وامانده, و حجاب نشان دهنده­ی این است که اسلام همواره زنده و پویا است.

در رفتارهای اجتماعی, برخی از عناصر به سبب معنایشان در پوششی نمادین عرضه می­گردند تا رفتارهای مبتنی بر خود را قابل درک و انتقال سازند. بدین ترتیب تمامی انسان­های هدفدار را جهت­دار کرده و همچون راهنما,آنان را به سوی مفاهیم اساسی­تر می­کشانند. با توجه به ویژگی­های عنصر حجاب می­توان این فراز از بحث را بدان­جا کشاند که چون کارکرد هر عنصری باید بتواند با نظام درونی و محیط بیرونی ارتباط برقرار کند؛ حجاب نیز می­تواند هدف خلقت و حیات زن را با فعالیت­های اجتماعی او سامان داده و او را در تنظیم رفتار زندگی مدد رساند. لذا در مورد حجاب باید به چند عامل مهم توجه اساسی نمود:

1 . ظرفیت وجودی زن

2 . فعالیت اجتماعی زن

3 . تحلیل حکم حجاب

4 . ارتباط حجاب با مسایل حکومتی

1 . ظرفیت وجودی زن؛
متأسفانه آن­چه را که علوم انسانی به عنوان خصایص زن در جهان معرفی نموده, اموری مهم, متناقض و غالباً غیر کارآمد است, زیرا شخصیت ارائه شده از زن در جهان گرفتار چالش­های اساسی ذیل شده است:

الف. نارضایتی از تصویر خود:
زنان (حتی تحصیل­کرده­ها) نسبت به تصویری که از خود دارند ـ چه تصویری که جامعه به آن­ها ارائه نموده یا علوم انسانی ترسیم نموده است ـ ناراضی­اند. چرا که تصویری از موجودی ضعیف, جنسی, انفعالی, ناکارآمد و حاشیه­ای است. در نتیجه؛ نه تنها زنان را معترض به جنسیت خود ساخته, بلکه آنان را آماده­ی پذیرش تغییر و تحول در ایجاد نقش­های جدید به جای نقش­های واقعی از خود نموده است.

ب. احساس محرومیت:
احساس مظلومیت تاریخی که به زن بار شده است؛ سبب گردیده که چهره­ای همراه با احساس محرومیت به او تحمیل شود. از آن­جا که خود زن در تشکیل این چهره مؤثر بوده است, چنانچه جامعه امتیازی هم به او بدهد, باز این احساس نه تنها محو نمی­گردد و زن را آماده­ی ارائه­ی نقش­های کارآمد نمی­سازد, بلکه به زجر کشیدن در رنج­های زنانه کمک می­کند و او را وامی­دارد تا به حال خود بگرید و دیگران را نیز بگریاند, و در ترسیم وضعیت جدید نیز باز به محرومیت و ظلمی جدید تن دهد آن گونه که با شعار فریبنده­ی «بازسازی عناصر محروم» همخوانی داشته باشد, و صد افسوس که عمق این اسارت آگاهانه, با اسارت پیشین او قابل مقایسه نمی­باشد!!

ج. گم­گشتگی نقش:
زن در گم گشتگی تصویر صحیح خود, در جستجوی نقشی اساسی است. نقش­های متفاوتی که به او تحمیل یا عرضه می­گردد هم­خوانی چندانی با یکدیگر و با انتظارات جامعه ندارد, به گونه­ای که ممکن است سرگشتگی زن در تطبیق وجود خود با نقش­های مطروحه, او را به انتخابی با تلقینات بیگانه بکشاند تا به وسیله­ی آن, نقش سنتی خود را رها نموده و نقشی دیگر را بپذیرد. گزینش نقش جدید با فریبندگی ظاهر و تبلیغات اجتماعی رابطه­ای نزدیک دارد. در این انتخاب نقش­های طبیعی و خانوادگی به علت بازدهی طولانی و تعارض با فعالیت­های­ اجتماعی از سوی زن مُهر طرد خورده, و شخصیت زن را وامی­دارد که به دنبال امتیازات ظاهری بوده تا بتواند خود را در اجتماع ارضاء نماید و این گونه است که با پذیرش نقشی کاذب, خانواده را دچار تنش­های مختلف می­نماید.

د. خانواده:
نقش و موقعیت زن در نهاد مقدس خانواده, نقشی پنهان است بدین سبب ظلم­های بی رویه­ای که در طول تاریخ به زن روا شده است, گاه نقش او را به بی­نقشی محض نزدیک کرده است, در حالی که استحکام خانواده به ایثار زن قائم بوده و جهان با تردید زن در ایفای نقش او در خانواده دچار صدمات جبران ناپذیری گشته است و تا به حال با هیچ برنامه و تدبیری نتوانسته آن ایمان و اعتقاد راستین گذشته به بنیاد خانواده را به زن بازگرداند. در خانواده با وجود آن که جایگاه زن در تمامی نقش­های خلقتی؛ دختری, همسری, مادری و خواهری قابل ارزش بوده, و هر یک جایگاه مشخص و تعریف شده­ای را دارند ـکه­بدل­گزین­ نمی­باشند ـ اما نقش قالب زن در خانواده, نقش همسری و مادری است. به این سبب از گذشته­های دور, زن را فقط با ایفای این نقش می­شناخته­اند. لذا ضروری است که نسبت به تعریف جایگاه ویژه­ی تمامی نقش­های زن در خانواده کار ویژه­ای صورت پذیرد تا تصویر زن در خانواده اصلاح گردد.

ﻫ . اجتماع:
تسری ولایت مرد بر زن از خانواده به اجتماع, و ضعیف­تر بودن قوای جسمی زن نسبت به مرد, زمینه­ی ظلم­های معتنابهی را برای زن در اجتماع فراهم کرده است که به طرق گوناگون و با منطق­های مختلف علمی گه­گاه توجیه می­گردد. تلاش­های چند قرن گذشته­ی زنان جهت رفع این محرومیت­های اجتماعی دستاوردهایی را به دنبال داشته است که گویا او را نه تنها از اهدافش دور ساخته که معضلی بر مشکلات گذشته افزوده است:

1 . مردان برای­حفظ تفوق خود ـ در صورت­ بی­اثرشدن منطق و سلاح­های گذشته ـ به منطق و سیاستی جدیدتر دست زده­اند که نتیجه­ای جز فلسفه­ی نیاز تسلط و سالار بودن مردان بر زنان, اما این بار با شیوه­ای جدیدتر و نوین­تر نداشته است. اتفاقاً هر چه زمان می­گذرد و مسؤولیت­های زنان در عرصه­های اجتماع گسترده­تر می­شود, این تسلط نیز افزون می­گردد و تا فراخنای همه­ی شؤونات زندگی او پیش می­رودبه­گونه­ای که حتی ظاهر زنان را نیز مردان باید تعیین کنند و آن­گونه بپوشند و بیارایند که مردان راضی شوند و بپسندند.

2 . برخی از زنان برای پیشبرد کارهای خود و جلب همراهی مردان ناچار می­شوند تا از خود مایه­ی بیشتری بگذارند که این امر به خستگی و وازدگی, و دوری از خانواده و ... منجر می­گردد و در مجموع نه تنها به نفع زنان نمی­باشد, بلکه آنان را از اهدافشان نیز دور می­سازد.

3 . ساختار اجتماعی به گونه­ای قوام یافته است که زنان را به همراهی و هم­رأیی با فرهنگ روزمره و مادی می­کشاند, لذا با آن که با تلاش بسیاری از افراد, مسیر حرکتی جامعه از تفوق قوای جسمی به سوی تفوق قوای فکری در حرکت است, اما زنان به سبب محرومیت از آموزش و تخصص همپای مردان باز جزء جمعیت حاشیه­ای قرار می­گیرند.

چرا زن را براساس شاخص­های اقتصادی می­سنجند؟
عده­ای می­گویند زنان چون در اقتصاد و مالکیت سهم ندارند دارای قدرت نیستند, در حالی که این تحلیل براساس نظام سرمایه­داری است. اینان اقتدار زنان را طوری تغییر داده­اند که با معیارهای مردانه و سرمایه­داری بسازد و زنان را با این تحلیل ناصحیح و تحمیلی و غلط وارد بازار کار کنند, و حال آن­که قدرت فرهنگی زنان چیزی کم­تر از مردان نیست. ولی چرا درجهان فقط زن و مرد را براساس شاخص­های اقتصادی می­سنجند و نه شاخص­های فرهنگی؟!

در حالی که نمونه­ای از سرمایه­های خلقتی و فطری زنان برای رشد و سعادت جامعه عبارت است از:

j دارا بودن سرمایه­ی عظیم احساس و عاطفه که زمینه­ی مستعد بروز مودت, عشق و ایثار بشری است.

j دارا بودن جذابیت و لطافت, این سرمایه, زمینه­ی تشکیل خانواده و اولین زمینه­ی تکامل زن و مرد به عنوان متمم و مکمل یکدیگر به شمار می­آید.

j دارا بودن قدرت زایش که تداوم نسل بشری را ضمانت می­نماید.

جای تأسف است که به علت ناصحیح بودن برنامه­ریزی فرهنگی و توسعه­ی خلاء­های معنوی, زن قبول نموده که تمامی این زمینه­ها نه تنها امتیاز نیست!! بلکه کانون­های تحقیر اوست که باید از آن دوری نماید! و یا زمینه­ی استفاده از آن را به دست برنامه­ریزان قدرتمند دهد تا به صورت عنصری فعال شناخته گردد!!

2 . فعالیت اجتماعی زن؛
تمامی زمینه­های خلقتی زن بر ایفای نقش­های اجتماعی او اثر می­گذارد که البته باید گفت:

زنان دارای توان­های بالقوه­ی عظیمی هستند که در صورت توجه به این امتیازات و سیستم اطلاع­رسانی و آموزش صحیح و مناسب, جامعه­ی بشری می­تواند از این سرمایه­های­شگرف در راه تعالی استفاده­ی بسیار بنماید.

از آن­جا که تمامی آحاد بشر مجبور به ایجاد ارتباط اجتماعی هستند که برای بهتری و برتری این ارتباط باید روندی را در مبادلات اجتماعی طی نمایند تا با کسب اطلاعات و آموزه­های بیشتر بتوانند متصدی امور بالاتری شوند, اما بیراهه رفتن زنان و انفعالی عمل کردن در برابر قدرت مردان علاوه به هدر دادن انرژی آن­ها در مجموع چالش­هایی را در مسیر رشد و تعالی جامعه به وجود آورده است که از آن جمله؛

الف. تنوع طلبی را وارد میدان اجتماع نموده, و به این وسیله خستگی مفرط شغلی را از مردان می­زداید و محیط خشن اشتغال را به محیطی همراه با لطافت و تبرّج تبدیل می­کند و بخشی از نیاز مردان را در محیط اجتماعی بدون پذیرش مسؤولیت خطیر خانواده اشباع می­نماید تا علاوه بر این همه, سالاری و سیاست مداری و قدرت مردانه در گرداندن و بازیچه قرار زن­ها ارضاء شود که این خود ضعف و حقارت را برای زنان به دنبال می­آورد.

ب. زنان را دربازاررقابت و جلوه­گری جسمی به جان هم انداخته, و بخش مهمی از انرژی آنان را در راه جلب رضایت و توجه مردان­مصروف می­نماید, در حالی که نه تنها سرمایه­ی فکری زنان کمتر از مردان نیست, بلکه آنان دارای توان­های بالقوه­ی خاصی هستند که خالق متعال برای تحقّق اهداف خود عطا فرموده و از آنان پیمان گرفته است تا در مسیر اهداف غیر الهی آن را خرج نکنند!

3 . تحلیل حکم حجاب؛
حجاب اسلامی؛ اثبات قدرت فرهنگی زن است, تا زن به این وسیله نه تنها تمامی سرمایه­هایش را به درستی به جریان اندازد و در محیط فعالیت, شهوت را از مطلوبیت دائمی بیاندازد و مردان را در جایگاه انسانی خود قرار دهد؛ بلکه بر تفکر, اراده, فرهنگ و معنویت و اخلاق (به عنوان عنصر اساسی رفتار انسانی) تأکید مبرم نماید.

حجاب اسلامی؛ قوی­ترین وسیله برای زن در راه تعدیل و همخوانی نقش­های متعددی است که در خانواده, یا اجتماع به او عرضه شده است.

حجاب اسلامی؛ زن را به عنوان انسانی متفکر مطرح می­سازد, تا قدرت تفکر و اراده­ی او اجتماع را تحت پوشش بگیرد. لذا می­توان گفت: حجاب در بردارنده­ی سه اثر مهمّ اجتماعی است:

«رشد شخصیت زن», «رشد فرهنگ» و «رشد اجتماع».

رشد شخصیت زن:
الف. ایجاد انگیزه؛
حجاب به ایجاد و تقویت انگیزه جهت فعالیت هدف­دار زن کمک می­کند و نه تنها او را به عنوان انسانی فعال و پویا مطرح می­سازد, بلکه تصویر زن مسلمان را تصویر زنی که به همراه فعالیت­های علمی, اجتماعی, اقتصادی خود رسالت فرهنگی را نیز بر عهده دارد, مطرح می­سازد.

ب. تنظیم رفتار؛
حجاب اسلامی به سازماندهی رفتار زن وجامعه مددمی­رساند وموجب­می­شود تا زن محیط اجتماعی را شناسایی کرده و رفتار خود را با این شناخت, بازسازی فکری نموده و به سوی ارزش­ها بکشاند. از همین رو, علاوه بر دقت در تنظیم رفتار خود, تلاش همه جانبه­ای را در شناسایی انتظارات محیط به عمل آورده و مراحل رفتاری خود را برای دور نشدن از آن طراحی می­نماید.

ج. تحرک؛
حجاب اسلامی, لباس ارتباط و فعالیت اجتماعی است. اسلام از انسان خمود و سست بیزار است. هر فرد مسلمان مسؤولیت گردش چرخه­ی حیات را بر عهده دارد. لذا بازیابی مسؤولیت فردی و ایجاد زمینه­ی رشد و فعالیت اجتماعی, جزء رسالت­های فردی هر مسلمان است, و طرح مسأله­ی حجاب زن مسلمان خود شاهدی گویا بر ثمربخشی نقش و تحرک اجتماعی او در جامعه اسلامی است. لباس تحرک اجتماعی و زنده بودن زن در جامعه اسلامی را اعلام می­نماید.

د. یگانگی رفتاری؛
حجاب هماهنگی میان تمامی اجزای فرهنگی و نقش­های زن را فراهم می­آورد و کارکرد تمامی آن­ها را به سوی وحدت می­کشاند. حجاب علامت و نشان درک صحیح و هدفمند زن از زندگی است که براساس آن ارزش­ها شکل می­گیرد و نقش­ها و امور زندگی او تنظیم می­گردد.

ﻫ . الگوپذیری؛
حجاب اسلامی, لباس الگوی زنان عالم حضرت فاطمه زهرا3 است, از همین رو زن محجبه در این لباس خود را پیرو ایشان قرار داده و زمینه­های رفتاری براساس سیره­ی بزرگان را می­آموزد. حجاب, پیام فرهنگی این الگوی متعالی است که آن را می­توان نقطه­ی عظیم اتصال به ولایت دانست.

رشد فرهنگ:
از آن­جا که متأسفانه فرهنگ همیشه در مقابل اقتصاد و سیاست عقب نشینی کرده است و القائات بین المللی برای همراهی فرهنگ با مقاصد اقتصادی و سیاسی, از آن چهره­ای غیر مستقل, وابسته و منفعل ساخته است هرگاه عناصری از فرهنگ به جلوه­گری پرداخته و بحث­های فکری, فرهنگی به عنوان امر مطلوب اجتماعی راه خود را باز کرده و مورد توجه انسان­ها قرار گرفته, اصالت وجود زن و احترام به ارزش­های او مطرح شده و آینده­ی جوامع را امیدبخش ساخته است. در این فضا, هر زمینه­ای که به کنترل هر چه بیشتر مادیات منجر گردد و بتواند انرژی ذهنی را جهت استدلالات منطقی آزاد نماید, جزء عوامل رشد فرهنگ محسوب می­گردد.

نحوه­ی پوشش همواره به عنوان یکی از قوی­ترین وسایل, جهت کنترل نفس و مادیات و کشاندن جوّ جامعه به سوی تعقل و تفکر, مطرح بوده است. کارکرد حجاب در فعال نمودن عناصر فرهنگ بر هیچ­کس پوشیده نیست. حجاب به استقلال فرهنگی و عدم وابستگی فرهنگ به اقتصاد یا سیاست کمک نموده و به عنوان وسیله­ای مهم در جهت اصلاح ساختار فکری, فرهنگی جامعه به سوی عقل سلیم و معنویت به شمار می­آید. به بیان دیگر؛ حجاب در جهت دهی و ارشاد فرهنگ جامعه به سوی کانون­های رشد اثر قطعی دارد.

رشد اجتماع:
حجاب اثرات معتنابهی در رشد جامعه همچون امور ذیل دارد:

1 . توسعه­ی امنیت و نظم در جامعه از طریق کنترل زمینه­های غرایز و طغیان آن­ها.

2 . تبلیغ حاکمیت رفتار معقول انسانی در جامعه و عقلایی شدن رفتارها.

3 . توسعه­ی مسؤولیت­پذیری جهت رشد و تعالی جامعه.

4 . توسعه­ی همبستگی میان انسان­ها براساس اصول پذیرفته شده­ی معنوی.

5 . استحکام خانواده­ها.

ویژگی جامعه­ی صنعتی مدرن؛ بر پایه­ی تسلط نهاد­های اقتصادی و ساختن انسان اقتصادی است, همان انسانی که مقهور قدرت مادی شده باشد. اما ویژگی جامعه­ی الهی؛ تسلط نهادهای فرهنگی و ساختن انسان فرهنگی مقتدر و مختار است. لذا با وجود آن که نظام صنعتی, شکل­گیری رفتار انسانی را براساس اقتصاد می­داند و تنازع بقا میان انسان­ها را امری عادی جلوه می­دهد, نظام ارزشی نقش اصلی آدمی را در رفتار انسانی به فرهنگ می­دهد و جامعه و زن را وا می­دارد که از دریچه­ی ایمان به جامعه بنگرند.

نتیجه این که زن مسلمان با حجاب اسلامی خود را در حصن و حریم الهی می­یابد, چرا که او سرباز سپاه الهی است که باید بر تعهدی که با خدای متعال بسته, پای­بند بوده و از آن چه که گزندی به این تعهد برساند در هراس باشد. گو این­که لباس ظاهرش نشان از این وظیفه و تعهد دارد. حجاب به گونه­ای برای او طراحی شده که نه تنها عاطفه­ی زندگی را حفظ کرده و امکان فعالیت را برای او میسر می­سازد, بلکه زن مسلمان محجبه با حضور همیشگی خود در صحنه بر اقتدار و تداوم حرکت صحیح اجتماع به سوی اهداف متعالی نقش­آفرین بوده است.

پی­نوشت:

[1] . در صورتی که قدرت همراه نفوذ گردد و مشروعیت یابد به اقتدار منجر می­گردد.

الگوهای معصوم, نظام رفتاری انسان را به ساحتی الهی مبدل می­سازند چرا که آنان ساخت رفتاری خود را از جامعه و فرهنگ بشری نگرفته­اند.

هر پدیده­ای نشان می­دهد که آیا نظامش زنده و پویاست یا بیمار و وامانده, و حجاب نشان دهنده­ی این است که اسلام همواره زنده و پویا است.

نقش و موقعیت زن در نهاد مقدس خانواده, نقشی پنهان است بدین سبب ظلم­های بی رویه­ای که در طول تاریخ به زن روا شده است, گاه نقش او را به بی­نقشی محض نزدیک کرده است, در حالی که استحکام خانواده به ایثار زن قائم بوده و جهان با تردید زن در ایفای نقش او در خانواده دچار صدمات جبران ناپذیری گشته است.

حجاب اسلامی؛ قوی­ترین وسیله برای زن در راه تعدیل و همخوانی نقش­های متعددی است که در خانواده, یا اجتماع به او عرضه شده است.

حجاب هماهنگی میان تمامی اجزای فرهنگی و نقش­های زن را فراهم می­آورد و کارکرد تمامی آن­ها را به سوی وحدت می­کشاند.

نحوه­ی پوشش همواره به عنوان یکی از قوی­ترین وسایل, جهت کنترل نفس و مادیات و کشاندن جوّ جامعه به سوی تعقل و تفکر, مطرح بوده است.