براى این مقاله عنوان «کشف حجاب» را برگزیدیم نه بد حجابى، چرا که ساده انگارى است آنچه را امروز در سطح جامعه مىگذرد و نوع پوشش زنان و دختران و آرایشهاى «مشترى جمع کن» را بدحجابى بنامیم. یک نگاه به نمایشگاهها و فروشگاهها، تفریحگاهها و خیابانها و پارکها و اماکن عمومى کافى است که اثبات کند چرا کشف حجاب؟
این وضع، تکرارى است از ماجراى ننگین هفده دى و کشف حجاب آنروز. با این تفاوت که کشف حجاب هفده دى زیر نظر سیاستهاى بیگانه و با اجراى خاندان کثیف پهلوى و رضاخان قلدر جاهل صورت مىگرفت، اما کشف حجاب نوین در لواى حجاب اسلامى و بىتفاوتى متولیان امر و زیر نگاه مسئولین نظامى که به برکت اسلام و انقلاب و خون صدها هزار شهید شکل گرفته است. بنابراین زخم این ننگ از ننگ عصر پهلوى عمیقتر و معنى دارتر است... رضاخان مدعى اسلامیت نبود، سیاستى را به اجرا در مىآورد که انگلیسىها طراحى و دیکته کرده بودند و نام آن را نیز حجاب اسلامى نگذاشتند. آنچه کردند صریح بود و با زور سرنیزه به اجرا در مىآمد و زنان پاکدامن و محجبه را سالها خانه نشین کرد، اما امروز مسئولین نظام، مجلس و دولت و دستگاه قضائى و نهادهاى فرهنگى و اجرائى ما از اسلام دم مىزنند و به ارزشهاى اسلامى عقیده دارند، نان اسلام را مىخورند. از عمر انقلاب اسلامى ربع قرن بیشتر نگذشته است. مشروعیت مسئولان و دست اندرکاران امور به خاطر این است که از اسلام و قوانین آن حمایت کنند نه فقط حرف آن را بزنند اما متأسفانه در چنین شرائطى هرچند سخن از کشف حجاب نیست اما کشف حجاب عملاً به اجرا در آمده و در فضائى از بىتفاوتى و ترس! با سرعت رو به گسترش است و از سوى عناصرى در درون نظام غیر مستقیم حمایت مىشود.
وقتى فلان نماینده مرد یا زن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان که یک طرح صد در صد غیر اسلامى است و هم اکنون دوازده کشور مسلمان آن را نپذیرفتهاند تنها با یک شرط غیر عملى رأى مثبت مىدهند آیا نباید بر بعضى نمایندگان این مجلس فاتحه خواند؟ وقتى بعضى از دست اندرکاران امور از مجلس و دفتر ریاست جمهورى - على رغم اظهارات رئیس جمهور محترم - به استقبال آن خانم که به پاداش زیر سئوال بردن حجاب اسلامى - که یک حکم ضرورى اسلام است - جایزه بنیاد (صلح) نوبل به ارمغان آورده است، مىروند و فلان سید، با لباس روحانیت، یا سخنگوى دولت یا نماینده مجلس یا فلان مسئول دیگر در این استقبال که پیامش دهن کجى به ارزشهاى اسلامى بوده است شرکت مىکنند آیا جاى تأسف ندارد؟! آیا این همصدائى با بوش و بلر نیست؟! آیا حلقه گل آویختن بوسیله آن خانم چادرى از آن بیت محترم به گردن آن خانم، جز تحقیر حجاب و کوچک کردن خود و اهانت به آن بیت محترم و امضاء کردن افکار بانوى کنفرانس برلین مفهومى دارد هرچند خود نفهمد و ژست روشنفکرانه بگیرند!(1)
وقتى خانمى با عنوان ریاست دانشگاه، کسى را که به معنویات فاطمه زهرا - سلام اللّه علیها - دهن کجى کرده مورد ستایش قرار مىدهد و او را مدافع حقوق زن مىداند و مىگوید: «این جایزه به زنى تعلّق گرفته که عمرى را به دفاع از حقوق زنان و کودکان و تحقق دموکراسى گذرانیده است» (روزنامه انتخاب 22/7/82) نباید به حال دانشگاهى که تنها دانشگاه ویژه دختران و زنان با سابقه متعهد مىباشد و نام گرامى حضرت زهرا را همراه دارد، تأسف خورد؟ اینها با این افکار و بینش - على رغم سابقه انقلابى بودن - امروزه چه مىخواهند بگویند، جز اینکه به تجدید نظر در ارزشهاى اسلام و انقلاب تفسیر شود؟! اینها حکایت از نوعى خودباختگى و مرعوبیت در برابر هجمه فرهنگى و تبلیغات گمراه کننده بیگانه دارد که عدّهاى سعى مىکنند براى اینکه از قافله تمدن عقب نمانند به اینگونه اظهار نظرها دست مىیازند!
ماجراى کنوانسیون زن
شاهد دیگر این مطلب واکنش هائى است که در برابر کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان دیدیم، که هر ناظرى را به شگفتى وا مىدارد و این سؤال را مطرح مىکند که اینگونه طرحهاى استعمارى از کدام کانال با کدام سیاست به درون مجلس کشیده مىشود و خوراک تبلیغاتى براى دشمنان اسلام و ایران فراهم مىسازد؟ شاید بىفائده نباشد یادآور شویم کنوانسیون محو تمام اشکال تبعیض علیه زنان با این شرط که با شرع مقدس مغایرت نداشته باشد در اواخر آذرماه 1380 در هیأت دولت به تصویب رسید و به مجلس فرستاده شد و مدتى در مجلس مسکوت ماند تا این اواخر که با هدف زمینه سازى براى انتخابات آینده و زمینه جلب رأى غرب زدهها به نمایندگان اکثریت، حمایت رسانههاى خارج کشور و سیاستهاى استکبارى در عرصه سیاسى، باز به مجلس آمد و به تصویب نمایندگان اکثریت رسید و البته که شوراى نگهبان آن را مغایر شرع و قانون دانسته و رد کرد و براى بررسى به شوراى تشخیص مصلحت نظام فرستاد که قطعاً آنجا هم مردود شناخته خواهد شد.
این کنوانسیون از همان آغاز و در مرحله تصویب در هیأت دولت با ایرادهاى جدى و انتقادهائى روبرو بود. مراجع عظام آنرا مغایر شرع دانستند و در این باره فرمودند: پیوستن به این کنوانسیون یک توطئه استعمارى است، و شرط عدم مغایرت با شرع هم نمىتواند از التزام به تعهّدات مندرج در آن مانع باشد، بیگانگان مىخواهند به این بهانه بر ما فشار آورند که مبانى اسلام را زیر پا بگذاریم و در غیر این صورت ما را زیر رگبار تبلیغاتى قرار دهند. محققان اسلامى اشکال شرعى و قانونى بر این کنوانسیون، وارد کردند و تصریح نمودند شرط عدم مغایرت با شرع هیچ تأثیرى در عواقب سوء پذیرش کنوانسیون ندارد با این حال و على رغم فتواى مراجع یکى از خانمها که مشاور رئیس جمهور هم هست اظهار داشت: نیازى به فتواى مراجع تقلید نداریم و قانون اساسى و شوراى نگهبان معیار عمل است!(2) این تناقض گوئى آشکار و اهانت به فقه و مرجعیت از سوى یک خانم مسلمان چادرى اما غرب باور، جاى تعجّب و تأسف دارد.
یک نماینده دیگرى (زن) اظهار داشت قانون اساسى و قوانین موجود (اسلامى) حقوق زنان را تأمین نکرد! شاید کنوانسیون بیاید و مشکل زنان را حل کند! که این جمله سخن آن زن عصر طاغوت را یاد آورد که از پاره شدن «سند رقیّت» در سایه انقلاب سفید شاه معدوم!! حرف مىزد. و جاى طرح این سؤال نیز هست که مگر زنان ما در سایه همین انقلاب نبود که از بردگىهاى گذشته رهائى یافته و در عرصههاى فرهنگى و سیاسى و اجتماعى حضور بىمانند دارند تا آنجا که 61 درصد پذیرفته شدگان کنکور را زنان و دختران تشکیل مىدهند و سایر نهادهاى کشورى نیز شاهد حضور زنان در عرصه سیاسى و فرهنگى و مجلس و جاهاى مختلف دیگر است، نمىدانیم چرا بعضى خانمها خودشان را گم کردهاند. این ماجرا ما را بیاد گفتار ابن عباس مىآورد که به آن زن گفت: «تجملت تبقلت ولو عشت لفیّلت» کدام مانع بر سر راه زنان و دختران در جهت ارتقا و تعالى است تا کنوانسیون - که یک تز استعمارى است - بیاید آن را بر دارد؟! راستى انسان نمىداند چه بگوید. خانمى با عنوان نمایندگى این ملّت ،که تمام هستى شان را براى اسلام ایثار کردند، به مجلس رخنه کند حقوق کلان این ملت را بگیرد، بر کرسى مجلس تکیه زند، و حرفهاى نسنجیده بگوید... اینها چه قدر از اسلام شناخت دارند، حقوق و ارزشها را چگونه ارزیابى مىکنند؟ واقعاً به حال اسلام و انقلاب و نظام باید تأسف خورد چرا کار ما به اینجا رسیده که یک نماینده اینگونه حرف بزند؟ و چرا کسى به اینها پاسخ نمىدهد و جریانى را که در صدد محو ارزشهاى اسلامى است افشا نمىکند و در برابر بدعتها موضعگیرى نمىشود؟ پس آنهمه آیات و روایات که حاملان کتاب و رسالتداران دین را مورد عتاب قرار داده که چرا امر به معروف و نهى از منکر نمىکنند. چرا به فراموشى سپرده شده، این یک جنگ فرهنگى است و ساز و کار مناسب خود را مىطلبد، خطبا، ائمه جمعه، نویسندگان، پیشوایان دینى، حوزهها چرا ساکتاند؟!
اما موضوع برهنگى نوین وکشف حجاب جدید که عنوان مقاله بود، داستان غم انگیزى دارد که به این سادگى از کنار آن نباید عبور کرد. لباس پوشیدن عدّهاى از زنان و دختران شکل زشت و رسوایى به خود گرفته، آرایشهاى غلیظ و وقیحانه شگفتى همگان را بر انگیخته که این همه امنیّت و آزادى با کدام معیار شرعى وفق مىدهد، کسى جرأت امر و نهىندارد، اگر یک مسلمان بخواهد نهى از منکر کند یک چیزى هم بدهکار مىشود!
نمونه دیگر این جریان، صحنه استقبال آن خانم مدافع افکار هفده دى عصر پهلوى بود که در فرودگاه مهر آباد تهران به تصویر کشیده شد و پخش شیرینى و گل به عنوان جایزه رویاروئى با اسلام و انقلاب! تصویر شرم آور آن استقبال که گوشهاى از آن در نشریات آمده بود و بى حجابى با آرایشهاى غلیظ و رقص و پایکوبى و دف و چنگ و شعارهاى توهینآمیز به شخصیتهاى کشور براى هر غیرتمند مسلمانى شکننده است. بخصوص آنکه اگر با استقبال برخى دست اندرکاران امور و حلقه گل و تبریک و تهنیت و تأیید و تمجید همراه باشد که برخى نمونههاى آن را دیدیم!
بدحجابى و وقاحت گروهى از زنان به اوج رسیده و هیچ مقام و یا نهادى مسئول پاسخگوئى نیست. متظاهرین به برهنگى نوین با احساس امنیّت کامل همه جا ظاهر مىشوند. در خیابان و بازار، مجموعههاى ورزشى و فرهنگى، فستیوالهاى هنرى، نمایشگاهها و مراکز تجارى و حتى گاهى ادارى و دانشگاهى وکسى لب به اعتراض نمىگشاید و آنها با سوء استفاده از این سکوت مانور تجمّل و تجاسر مىدهند، به همه ارزشها مىخندند. به انقلاب و ارزشها دهن کجى مىکنند، روابط نامناسب به سهولت انجام مىگیرد و اتومبیلها بر سر راه این قشر فاسد صف مىبندند و خیلى مسائل دیگر که شواهد آن کشف باندهاى فساد و پارتىها است که هر روز در جرائد مىخوانیم. راستى غیرت دینى کجاست؟ از این جریان فاسد و مفسد مردان و زنان باشرافت کشورمان خون دل مىخورند و از لوث شدن ارزشها و لجام گسیختگى بىمهار گروهى فاسد در حیرت و شگفتى اند، چرا ندائى به اعتراض از سینهاى بر نمىخیزد و بىتفاوتى و کرختى بر فضاى کشور سایه افکن شده است؟
متأسفانه نهادهاى فرهنگى و آموزشى هم کارى مؤثر نکردهاند، گواه آن چهرههاى مکشوفه و زلفهاى پریشان دانشآموزان و دانشجویان دختر است که صبح و شام در ملأ عام و محیطهاى فرهنگى و خیابانها دیده مىشوند، برخى خانوادهها با بردن ماهوارهها و نوارهاى مستهجن به خانههاى خود کمک به بىبند و بارى فرزندان و خانواده هایشان کرده و طراحان مد و لباس و شلوار کوتاه و آستین کوتاه و لباس بدن نما و چسبان که رقاصههاى هالیود از پوشیدنش شرم مىکنند سفارش مىدهند و در بازار لباس فروشى در معرض دید قرار مىگیرد و کسى مانع تولید و عرضه آن نیست و اگر از سوى نیروى انتظامى طرح ممانعت از آن عنوان شود روشنفکران و برخى نمایندگان غوغا سالار غوغا به راه مىاندازند!
خوانندگان گرامى فکر کنید این روند رو به کجا مىرود و اگر مسئولین امر، علما، خطبا، نویسندگان و توده مردم باآن مبارزه نکنند چه خواهد شد و سرنوشت نسلهاى آینده چه خواهد بود. این نسلى که در فضاى انقلاب رشد کرده بر اثر سهل انگارىها و بىبرنامه گىها و مخاصمات جناحى و بدعمل کردنها و غفلت از وظائف اولیه و پرداختن به مباحثات موهوم، اینگونه از دست در رفته و لاقید و بى تعهد شده و اگر چارهاى جدى اندیشیده نشود و به عنوان بخشى از نابسامانیهاى اخلاقى و اجتماعى با آن برخورد نشود محصول این نسل در آینده چه خواهد بود؟
هر چند افراد صالح و شایسته در جامعه ما اکثریت جامعه اسلامى را تشکیل مىدهند. امّا با وجود اینهمه ویروسهاى فساد آیا مىتوان از سرنوشت سیاه فرداى جوانان و پسران و دختران در امان بود. فساد اخلاق به عنوان یک فرهنگ در جامعه روبه رشد است و اگر جامعه پاکسازى نشود ساده اندیشى است که از حاکمیت اخلاق در آینده سخن بگوئیم. اگر امروز که زمام امر در دست دینداران و روحانیون و صاحبان علم و فضل است در فضاى سکوت و بى تفاوتى، وضع بدینگونه پیش رود و هر کسى سر در لاک خود فرو برده و در فکر منافع یا مصالح خود باشد سرنوشت اسلام و انقلاب چه خواهد شد؟! بگذارید این قلم دردمند که چهل سال است تجربههاى تلخ و شیرین دیده و گفته، با این صراحت بنویسد شاید گوش شنوائى باشد و دل دردمندى که احساس مسئولیت کند و در فکر چاره برآید. امروز مسئولیت متوجّه عالمان دین، ارباب فضل، صاحبان خطابه و منبر و قلم و نگارش است و از سوى دیگر مسئولین قضائى، اجرائى که به فکر اسلام باشند، به فکر جوانان و نسلهاى بعدى باشند، این انقلابى که خونبهاى صدها هزار شهیداست چه آسان بازیچه قرار گرفته و گرد خاموشى بر همه جا پاشیدهاند.
نفوذ بد حجابى به حرمین
درد آور است اگر بگوئیم بر اساس مشاهدات خود و گواهى دیگران گوشهاى از این بدحجابى به فضاى حرمین شریفین کشیده شده است که براى آن باید چاره اندیشى کرد. برخى از زنان و دختران لاقید و بدحجاب به بهانه سیاحت و زیارت و سفرهاى عمره چهرههاى زشتى در آن محیط مقدس از خود به نمایش مىگذارند که حتى صداى دیگران را در آورده است و آبروى جمهورى اسلامى در دید ملیتهاى مختلف زائر در مخاطره قرار گرفته و خون به دل زائران خداجوى و زنان عفیف و باشرافت مىریزد. بنظر مىرسد که براى بعضىها، سفرهاى زیارتى عنوان سیاحت و تفریح و تجارت پیدا کرده همانگونه که در روایات آخرالزمان پیش بینى شده است. کسانى که به زیارت حرمین شریفین مشرف شده، دیدهاند که حتى زنان ترکیه و مالزى و مصرى و اروپائى و... بهتر حرمت حرمین را نگه مىدارند، بدحجابى درمیان آنها کمتر دیده مىشود. این مطلب حکایت از آن دارد که عدّهاى قصد آلوده کردن فضاى فکرى مسلمانان دیگر کشورها را نسبت به ایرانیان دارند و بعید نیست، توطئهاى در کار باشد که عدهاى زنان بد حجاب را هم با اهداف تبلیغاتى روانه کنند که با آرایش و لباس مبتذل در حرمین ظاهر شوند و انقلاب اسلامى را بد نام کنند که اگر چنین باشد که هست مسئولیت سنگینتر است.
سازمان حج و زیارت که عهده دار هدایت و سازماندهى این سفر معنوى است در طول سالهاى پس از انقلاب با برنامه ریزىهاى گوناگون تدارکات و خدمات فرهنگى ارزنده تلاش ستودنى داشته و براى پربار ساختن حج و زیارت آثار ارزشمند فرهنگى، فقهى، اخلاقى و تاریخى ارائه داده و بعثه مقام معظم رهبرى، افزون بر تلاشهاى ارزشمند دیگر، صدها کتاب و مقاله در ترسیم حج ابراهیمى عرضه نموده که در تاریخ حج و زیارت بىسابقه است. دشواریهاى اعزام زائران عمره که در سالهاى جارى به نیم میلیون مىرسد و تأمین وسیله نقلیه و مسکن و غذا و دارو و درمان و تأمین نیروى انسانى شایسته، الحق کارى بزرگ و قابل ستایش و در جهان اسلام منحصر به فرد است و زائر ایرانى از این بابت در چشم خارجىها احساس غرور مىکند. همچنین اکثریت قاطع زائران شریف ایرانى از مرد و زن و پیر و جوان و دانشجو و دانشآموز با ارج نهادن به ارزشهاى اسلامى و رعایت شئونات اخلاقى چهرهاى آبرومند از اسلام و انقلاب بویژه رهروان اهلبیت ارائه نمودهاند که این نیز جاى انکار نیست.
آنچه مایه تأسف است حرکات نامطلوب معدود از زنانى است که شیرینى این سفر را تلخ و آرامش روحى زائران را متشنج و احساسات پاک مردم شریف ما را جریحه دار مىسازد، این افراد هرچند زیاد نیستند اما براى بدنام کردن، تأثیر فراوان دارند، چه معمولاً موارد مثبت کمتر مورد توجّه قرار مىگیرد و موارد منفى اگر آگراندیسمان شده و هر یکى، بجاى صدها، نمایش داده مىشود. مانند غذاى مطبوع که اگر در یک لقمه آن سنگ ریزهاى زیر دندان برود تمام غذا را ناگوار مىکند.
این روند، دست اندرکاران امور حج و زیارت را بر آن مىدارد که راه کارهاى ممکن را براى جلوگیرى از صدور فرهنگ بدحجابى بررسى کنند و جهت مانع شدن از مسافرت این افراد طریقى بیابند، آژانسهاى مسافرى را به رعایت اصول گزینش زائران و ثبت نام نکردن از افراد نامناسب ملزم سازند و موارد تخلف را مجازات نمایند و متخلفین را از نیمه راه برگردانند که اگر ده مورد چنین کنند در کل تأثیر قطعى خواهد داشت. براى نظارت بر رعایت حجاب و شئونات اسلامى در حرمین و ایاب و ذهاب مدیران هتلها و کاروانها و ناظران و روحانیان و خدمه حج و زیارت را به همکارى بطلبند، از زائران طى فرم هائى جهت رعایت شؤنات اسلامى التزام کتبى بگیرند و در صورت تخلّف زائر را از نیمه راه برگردانند، یا گذرنامه او را با هماهنگى اداره مربوطه براى مدتى مهر ابطال بزنند و ممنوع الخروج کنند، طبیعى است که این گونه اقدامات قاطعیت، جسارت و شجاعت و برنامه و هزینه و نیروهاى مناسب مىطلبد که هر چند دشوار است ولى ناممکن نیست.
حیف است آنهمه مجاهدات و تلاش و خدمت رسانى به حج و زیارت با برخى حرکات زننده لوث شود، آبروى نظام وجه المصالحه هوسات مشتى افراد قرار گیرد تا آنجا که در میان مردم بومى مدینه شایع کنند عدهاى از زنان ایرانى محیط حرم را خراب کردهاند، این براى یک ایرانى مسلمان درد آور است و شرمندگى دارد. ما چه اجبار داریم اینهمه زائر اعزام کنیم که نتوانیم ضایعات آن را مهار کنیم؟ شاید برخى بگویند این افراد از مرزهاى دیگر و سایر کشورها مىآیند ولى یک نگاه به گذرنامه اینها و فرودگاه مهرآباد و جده و مدینه این شبهه را پاسخ مىدهد. اینها در جمع زائران ما و هتلهاى محل اقامت آنها هستند. حتى در میان کاروانهاى دانشجوئى مواردى از این افراد دیده شده در حالى که مسئولین اعزام دانشجویان مىتوانند کنترل و نظارت داشته باشند و با الزامى کردن لباس متحدالشکل مناسب و التزام رعایت شئونات اسلامى و نظارت حین سفر مانع برخى حرکات نامناسب باشند. به علاوه سازمان حج و زیارت همانگونه که براى مردان لباس متحدالشکل طراحى کرده براى زنان زائر نیز مىتواند این کار را بکند که آنهمه لباس رنگ وارنگ نپوشند و نمایشگاه لباس در حرمین تشکیل ندهند!
به هر حال این دردى غیر قابل علاج نیست اگر اهتمام و پیگیرى شود. حقیقتى که باید بدان اعتراف کنیم اینکه نه مسئولین نظام، نه در داخل و نه در خارج قاطع و جدى عمل نکردهاند وگرنه فضاهاى شهرهاى داخل کشو رما آنقدر زشت و ناهنجار نبود که امروزه هست و به خارج و حتى حریم مکى و مدنى سرایت نمىکرد و آنگونه که امروز سرایت کرده است حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب مشکلتر است از بدست آوردنش و این، امر مسئولیت نظام اسلامى را سنگینتر از گذشته مىکند که جایگاه اسلام و شئونات دینى را جدى بگیرند پیش از آنکه در محکمه عدل الهى محاکمه شوند «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوالزکاة و امروابالمعروف و نهوا عن المنکر».
پىنوشتها:
1. نک روزنامه جمهورى اسلامى 24/7/82 به خبر و گزارش و تصویرهاى استقبال
2. روزنامه انتخاب 22/5/81
گاه گفته میشود مسألة پوشش که دربارة زن طرح شده و تأکید و توصیه فراوان بر آن میشود به معنای آن است که زن جز هویت جنسی شخصیتی دیگر ندارد. و زمانی میتواند به هویت واقعی خود برسد که هویت جنسیاش را با پوشش حفظ کند.
در سخن برخی نقادان چنین میخوانیم:
به طور خلاصه میتوان گفت تأکید وسواسگونة حکومتگزاران کنونی بر حجاب زن، تنها ناشی از یک اعتقاد مذهبی نیست، بلکه در حال حاضر حجاب نمادی است که همچون اهرمی سیاسی در خدمت حفظ مبانی زیر قرار گرفته است:
1. برداشت و تعریف از زن و هویت او به مثابه موجودی تماماً جنسی. یعنی جنسیت اگر هم تمامیت او نباشد بر سایر ابعاد انسانی او غلبه دارد و در نتیجه همواره ظرفیت فتنه، وسوسة شیطانی و به خطر افکندن تقوی (هم تقوای خود و هم تقوای مرد) را به همراه دارد. لذا تا آنجا که میتوان، زن را باید پوشاند و از حضورش در کنار مرد جلوگیری کرد.[1]
ممکن است این دیدگاه، برداشت نادرستی از برخی گفتههای طرفداران حجاب باشد که گفتهاند:
خواهران عزیز دانشگاهی توجه دارند که پوشش کاملاً اسلامی، در عین حال که یک تکلیف مقدس الهی و اطاعت از آن واجب است، نشانگر شخصیت وجودی زن مسلمان است و شعار استقامت و هویت اصلی او و حصن حصین و موجب صیانت وی از وساوس شیطانی است.[2]
برخی دیگر گفتهاند:
پوشش زنان باید از سر تا قدم، برجستگیها را کاملاً بپوشاند و به گونهای باشد که شخصیت و منزلت زن را حفظ کرده و موجب تبرج و جلوهگری نشود.[3]
در پاسخ باید گفت: اولاً این برداشت از حجاب با متون دینی ناسازگار است. هیچگاه در قرآن و سنت با این تلقی بر حجاب تأکید نشده است. حجاب و پوشش تنها یک تکلیف است و نشانة یک خصلت انسانی یعنی عفاف. در کنار این خصلت، ارزشهای انسانی دیگری از قبیل: دانش، خیرخواهی برای دیگران، اقامة قسط و عدل، بندگی و عبودیت پروردگار و.. وجود دارد که برای زن و مرد یکسان است و شخصیت زن و مرد با همة اینها شکل میگیرد و ساخته میشود. اگر زنی پوشش کامل داشت، ولی از آگاهی و دانش بیبهره بود، یا به انسانها خیانت میورزیدند، و یا تسلیم حق و حقیقت نبود، و یا از مسیر عدالت کناره میگرفت، و یا در برابر پروردگار کرنش نداشت، آیا شخصیت کامل انسانی خود را به دست آورده است؟ قطعاً چنین نیست.
قرآن کریم همسر فرعون را میستاید زیرا از کاخ فرعونی و ستمگری او بیزاری میجوید و از خداوند خانهای در بهشت میطلبد.
«و ضرب الله مثلاً للذین آمنو امرأة فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و تجنّی من القوم الظالمین»[4]
و خدای برای کسانی که ایمان آوردهاند، زن فرعون را مثل میزند آنگاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانهای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان.
و نیز مریم را میستاید چون عفیف بود و دیانت پروردگار را تصدیق میکرد و در برابر خداوند فرمانبردار بود.
«و مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فتفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات و بها و کتبه و کانت من القانتین»[5]
و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم. و او کلمات پروردگار خود و کتابهایش را تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود.
هر آنچه در قرآن از ارزشهای انسانی و دینی یاد شده چون جهاد، دانش، هجرت، سبقت در ایمان، ایمان و عمل صالح و...برای زنان و مردان یکسان است. بنابراین اگر کسی پوشش و حجاب را تمام شخصیت زن بداند به خطا رفته است و ارزشی را جانشین همة ارزشهای دینی ساخته است. البته این بدان معنا نیست که از حجاب و پوشش صرف نظر شود، بلکه بدان معنا است که آن را در جایگاه خود بنشانیم.
بنابراین، این گونه دیدگاههای افراطی نباید سبب شود یک تئوری زیر سؤال رود و یا نادیده انگاشته شود.
ثانیاً در مقام تبلیغ و ترویج از یک امر، برای جلب توجه بدان، این اندازه مبالغه متعارف است. در غرب و کشور خودمان شاهدیم که برای بهداشت خانواده، مسواک زدن، ترک سیگار، رنگ لباس و..چقدر تبلیغ میشود و از چه واژگان و چه شیوههایی بهره گرفته میشو. آیا وقتی که از مسواک زدن تبلیغ میشود و برای آن فواید بیشمار بیان میشود، معنایش آن است که انسان فقط دندان است؟ و یا این که تنها عامل سعادت، بهداشت خانواده است؟ ...و قطعاً چنین نیست و گوینده و طراحان نیز، این عقیده را ندارند. بلکه تبلیغ از یک ایده و جا انداختن آن، چنین اقتضایی دارد.
از آن گذشته تأکید اسلام بر پوشش زن به معنای محدود ساختن هویت او در هویت جنسی نیست. همان گونه که تأکید بر پرهیزمردان از نگاه آلوده به معنای هویت جنسی مردان نیست. به جرأت میتوان گفت همان اندازه که بر پوشش زنان تأکید شده، به همان اندازه بر چشم پوشی مردان توصیه شده است و هیچ کدام نشان دهندة انحصار کمال مرد و زن در این خصلت نیست. چنان که وقتی به احادیث و روایات بخش تعلیم و تعلم یا عبادت و بندگی یا عدالت و انصاف رجوع شود، بیش از آن تأکیدها دیده میشود. شاید در شریعت اسلامی بیشترین تأکید بر دانش، جهاد، عبودیت، عدالت و انصاف شده است. چرا گفته نمیشود هویت انسان را اینها تشکیل میدهد؟ به تعبیر دیگر، از این ایراد و ایرادهای مشابه سلامت نفس و رعایت انصاف، استشمام نمیشود؛ بلکه غرض ورزی و لجاجت بیشتر در آن دیده میشود.
بنابراین شریعت اسلامی چنین تلقی از انسان ندارد. کتاب و سنت، فلسفه و عرفان هیچ حکدام آدمی را در خصلتی خاص محدود نساخته، بلکه آدمی را دارای استعدادها و قابلیتهای بیشمار میدانند. او را تا مرز خدا گونه شدن فرا خواندهاند و اسباب و طرق آن را فقط پوشش و ترک گناه آلوده ندانستهاند. بلکه مفاهیم بسیاری که به برخی از آن اشاره شد، در رسیدن انسان به آن کمال مطلق نقش ندارد.[6]
حاصل آن که اسلام آدمی را موجودی دارای ابعاد و استعدادهای گوناگون میبیند و کمال او را در فعلیت یافتن همة استعدادها میداند، و عفاف یکی از استعدادها است، نه همة آن. و اگر کسی جز این پندارد یا عرضه کند به خطا رفته است. البته در مقام تبلیغ و ترویج به طور متعارف نوعی مبالغه و اغراق وجود دارد و این مختص مبلغان دینی نیست، همه جا در وادی تبلیغ اغراقهایی به چشم میخورد.
[1]. مجلة نیمة دیگر، نیره توحیدی، مقالة «مسأله زن و روشنفگران طی تحولات دهههای اخیر».
[2]. کوثر، گاهنامة ادبی و هنری خواهران، به کوشش فاطمه راکعی، ص 221.
[3]. روزنامة رسالت، 24/3/1373.
[4]. تحریم (66): 11.
[5]. تحریم(66): 12.
[6]. در این زمینه رجوع شود به آیت الله حسن زاده: معرفت نفس، مرتضی مطهری: انسان و ایمان
گفته میشود محصور کردن زنان در چادر و چاقچور، با رنگهای تیره و مشکی نشاط و شور حیات را از زنان سلب میکند. غریزة خودآرایی و زینتطلبی زنان را که عاملی برای رونق بخشیدن به زندگی است، از میان میبرد.
در مجلة زنان شمارة 22 که گفتگویی پیرامون رنگ لباس به انجام رسیده، در آغاز گفتگو این قضاوت از سوی نشریه به چشم میخورد:
اینک به گرد خویش نظر کنیم، چرا در محیط ما، شهر ما و پوشش ما از رنگهای روشن، خبر و اثری نیست؟ و چون نیست؛ حال ما چون است؟ چرا مردم بیشتر به سیاهی گراییدهاند و بسیاری خود نمیدانند چرا؟[1]
و نیز نوشته است:
ما با انتخاب رنگهای تیره، محیطی غمبار و تیره آفریدیم و این محیط غبار و تیره ما را وا میدارد که رنگهای تیره انتخاب کنیم. ما محیط میآفرینیم و محیط ما را دوباره تکرار میکنند.
گر چه در این گفتگو رنگ عامل دلمردگی تلقی شده ولی از لابهلای گفتگو و طرح زیرکانه پرسشها میتوان فهمید که تنها رنگ نیست که محیط را غمباره میکند، بلکه پیش از رنگ امور دیگری نیز نقش دارد.
به نظر می رسد یکی از زمینههای شبهه تراشی، حاکمیت سلیقهها به جای آرا و نظرات دینی است. بسیاری از متدینان، باورها و سلیقههای خود را به نام دین عرضه میکنند که با زمینة نفرت و تندی علیه دین را فراهم میسازد. به گمان ما این تلقی از حجاب پیش زمینهای از این اعمال سلیقهها را دارد. در مثل این اظهار نظر را ببینید:
اسلام از ن، متانت و پوشیده بودن و شاخص نشدن در جامعه را خواسته است. باید دنبال این باشیم که چه چیزی نظر اسلام را تأمین می کند. به نظر من اگر زن چادر سفید و یا رنگهای دیگر به سر کند در جامعه شاخص میشود. همین چادر مشکی پوششی است که زن را واقعاً متین جلوه میدهد و پوشش خوبی است.[2]
در متون اسلامی و دینی رنگ خاصی برای پوشش زنان توصیه نشده است همان گونه که به مدل خاصی از پوشش سفارش نشده است.
به جز آن، توصیههایی در تفاوت ظاهری زن و مرد به چشم میخورد:
اولاً قرآن زینت ظاهر را استثا کرده و پوشیدن آن را لازم نمیداند.[3]
ثانیاً در حدیثی پیامبر(ص) میفرماید زنها قدری ناخن خود را بلند بگذارند که برای آنان زیبندهتر است.
«عن ابی عبدالله(ص) قال: رسول الله(ص) للرجال: قصوا اظافیرکم و للنساء: اتر کن من اظفار کن فانه ازین لکن»[4]
امام صادق(ص) فرمود: رسول خدا(ص) به مردان فرمود: ناخنها را کوتاه کنند و به زنان فرمود: قدری از ناخن خود را باقی بگذارید زیرا برای شما زیباتر است.
امام باقر(ع) خطاب به زنان فرموده است:
«لا ینبغی للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فی عنقها قلادة»[5]
سزاوار نیست، زنی خود را بدون زیور واگذارد، لااقل گردنبندی به گردن آویزد.
پیامبر به زنان دستور میدهد دستان (ناخن) خود را رنگ کنند، زنان شوهردار با این عمل برای شوهر آرایش کرده و زنان بیشوهر نیز از شباهت به مردان خارج شدهاند.[6]
از این گونه توصیهها در متون دینی فراوان است. اینها نشان میدهد، میان زن و مرد تفاوتی است که باید آن را منظور داشت. اما نباید اینها به هرزگی جنسی بیانجامد و محیط اجتماعی را آلوده کند.
به نظر نمیرسد با رعایت مجموع آنچه در شریعت اسلامی در باب زنان صادر شده، دلمردگی بر آنان عارض گردد. البته باید سلیقهها را کنار گذاشت و به مجموعة توصیهها توجه کرد و باید بر آن بیفزاییم که زن انسان است، قبل از آن که زن باشد، باید خواستههای انسانی خود را از قبیل، دانش و معرفت، حقیقتجویی، عدالتخواهی و...را نیز اشباع کند و در کنار آن به ارضای خواستههای زنانه که اقتضای طبیعت اوست، بپردازد.[7]
[2]. روزنامة رسالت،26/3/1373.
[3]. نور(24): 31.
[4]. محمد بن حسن حر عاملی: وسائل الشیعه، ج 1، ص 435، ب 81، ح1.
[5]. همان، ج 14، ص 118، ب 85، ح 1
منبع : حجاب نیوز
همواره برای حل معضلهای اجتماعی میبایست زمینههای پیدایش آن را رفع نمود. و الا درمان در حدّ مُسکّن، نقش ایفا خواهد کرد و بیمار به مرور خواهد مرد. غفلت از زمینهها و عدم پردازش و رفع منابع تغذیه یک معضل، در سطح اجتماعی مصیبتبار است. با توجه به اینکه در هفتههای گذشته جریان نظرات اجتماعی به سمت رفع مشکل بدحجابی میرود، هراس از رفع این مشکل به روش مسبوق به سابقه، که جهت آرامشبخشی به مسوولین و خرج انرژی به جهت رفع مسوولیت – و نه حل دقیق مشکل- صورت میگیرد، ذکر نکاتی را ضروری مینماید.
بنیان حجاب، و هر امر ایمانی «حیاء» است که امیر المؤمنین علی علیه السلام میفرمایند: «ایمان و حیا هر دو به یک ریسمان بسته و با یکدیگر هستند و از هم جدا نشوند. (غررالحکم ، باب حیا)». حیا و عفاف نمیتواند با امر قضائی و انتظامی به انسان تحمیل شود، بلکه حاصل تربیت و اندیشه ورزی است. شاید بتوان از طریق قضایی و انتظامی مظاهر توسعه و تبلیغ نابهنجاری را از سطح شهر برچید و بعنوان آرامبخش مدت دار این امر لازم به نظر برسد، اما تا وقتی جریان نرمی حیا و ملاحظات اخلاقی را رفته میخواهد، بدون حرکت نرم متقابل در قالب تربیت و اندیشه، حرکت انتظامی و قضایی تنها عوارض سرکوب را در قربانیان بدحجابی، بهجای خواهد گذاشت و موضوع را درمان نخواهد کرد.
امروزه در جامعه ما بدحجابی، تنها یکی از مظاهر بیحیائی مفرطی است که نمونۀ آن حتی در ساعات اداری و خیابانهای معمولی اروپا دیده نمیشود. اگر بخواهیم مشکلات دیگر را نیز ببینیم، فساد اداری، وضعیت وخیم رانندگی، عدم احترام به قوانین، وضعیت بسیار وخیم همسایهگی، از مظاهر دیگری است که میتوان از آنها بعنوان مظاهر فقدان حیا نام برد.
هنگامی که شهرها شکل میگیرند، در صورتی که مسوولیتی جهت اصلاح و توسعه فرهنگی یک شهر بزرگ صورت نگیرد یا اقدام انجام شده با توسعه متناسب نباشد، پدیدۀ «ناشناسی» به اوج خود میرسد و گزار به کلانشهر نشینی، بدون دغدغۀ تربیتی، در حالی که چشم، چشم را نمیبیند، معضلات جدی به همراه دارد. و این اشکال وقتی با «بی حیائی» برخی رجال و مسوولین و مشغول شدن آنان به تخلفاتی همچون دریافت رشوه و چپاول بیتالمال همراه میگردد، بهانۀ تبعیت برای عامۀ مردم را نیز فراهم میکند، علی الخصوص هنگامی که عاملان این تخلفات خود را عامل دین نیز بدانند یک حمله بیرحمانه به مبانی اخلاق و سالم زیستن صورت میپذیرد. هر چند طبق حدیث شریف نبوی(ص)، هر آنکس با رجال وارد دین شود، همان رجال او را از دین خارج خواهند نمود، و باید دین را با کتاب و سیره و سنت اهلبیت شناخت، اما این “بهانه” برای نفس سرکش انسانهای داوطلب، همیشه باقی خواهد ماند و روزنه ورود به دنیای گناه.
از سوی دیگر، اگر در رسانۀ دشمن دقیق شویم، آن را در وضعیتی میبینیم که با علم به ارزش «حیا» در صدد از بین بردن آن است. برنامههای متنوع ، فیلمها و سریالها با تمام قدرت در صدد رفع قیود اجتماعی هستند، مسابقاتی که بهعنوان اعتراف مخاطبان را به ذکر علنی گناه و خطای خود تشویق میکند از مظاهر روشن تلاش جریانهای مادی در نفی حیاء است.
بنابر مقدمۀ فوق، نه تنها درمان درد بدحجابی، که راه تفوق بر سایر معضلات اجتماعی از قبیل نزاع میان همسایهگان، خودروها، اشخاص، و سیاستمداران، در متبلور شدن یک جریان اجتماعی نمونه و جدی در صداقت است که امکان بهانه جویی را از اعضای جامعه بگیرد. ترجیحا اگر این خود حکومت باشد نیروی محکمتری را متضمن خواهد بود و سالهای ابتدائی پس از پیروزی انقلاب جائی که مردم با طیب خاطر و صمیم دل با سرعت به سوی جامعه نبوی گام برداشتند، نمایش عملی این نظریه است. جریان و حکومتی که وقتی جوانان را به عفاف و حیا دعوت کند، از آبرو، چیزی در چنته داشته باشد. و این به خودی خود، آموزش عمومی است که هیچ دانشگاه و هیچ رسانه و هیچ گشت ارشادی معادل آن نیست. پس از این، میتوان رو به دختران جوان کرد و گفت: “جوان!، بیحجابی تو باعث به هم خوردن جامعه و دربردارنده احتمال از هم پاشیدهگی چند خانواده است”، جائی که جامعه حرمت داشته باشد و آقایان و زادههایشان، نتوانند در یک چشم به هم زدن، تمام منافع کشور را فدای امیال شخصی خود کنند.
حجاب به علت آن که خصلتی نمادین دارد؛ میتواند جریان ارتباط و فعالیت دو قشر مرد و زن را در جامعه تنظیم کرده و به این سبب عناصر مثبت نظام فرهنگی را فعال و غنی ساخته, و زمینهی تفوّق رفتار فرهنگی را بر رفتار اقتصادی و مادی فراهم آورد.
هر جامعهای دارای منابع درونی گوناگونی است. برخی از این منابع مادی و برخی دیگر معنوی است. حجاب به سبب ذخیره کردن منبع معنوی در خود, یکی از قدرتهای درونی جامعه محسوب میگردد. بدین ترتیب میتوان گفت که حجاب قدرت و نفوذ فرهنگی زن ـ یا بهتر است گفته شود انسان ـ را به نمایش میگذارد, و توانایی جلب نظر هواداران انسانیت را فراهم میآورد. حجاب اسلامی نه تنها منبع قدرتی شگرف برای زن مسلمان است, بلکه موجبات افزایش نفوذ قدرت و شخصیت فرهنگی او را در جامعه ایجاد مینماید تا جایی که به علت گستردگی اجرای این حکم و تقوای رفتاری او, این قدرت مشروعیت یافته و میتواند به اقتدار منجر گردد. ([1])
اما تنها تلاش و فعالیت زن مسلمان جهت به ثمر رساندن اهداف او کافی نیست؛ بلکه باید نظامی حمایتی, زن را در این اهداف معنوی پشتیبانی کند. زن باید خود را در نظامی یکپارچه که زمین و زمان را فراگرفته و به وسیلهی قادری هدایتگر اداره میشود, بیابد تا به وسیلهی درک این حمایت, قدرت را در خود حس کرده و انگیزهی مبارزه با ظلم و محرومیت در او ایجاد شود.
ساختار نظام ولایی از الگوهای انسان متعالی که رفتارشان در فرهنگ الهی نهادینه شده فراوان دارد. امّا این الگوها زمانی به کارایی قطعی نایل میشوند که خدای سبحان, هم در جنسیت زن آنان را عرضه کرده باشد و همدرجنسیت مرد. از همه مهمتر اینکه؛ الگوی انسانی در قالب زنانه میان مردان همان مقبولیت را داشته باشد که الگوی مردانه میان زنان این مطلوبیت را یافته باشد. بدین لحاظ است که خدای متعال الگوهایی معصوم و متکامل در نقش رهبری را به جامعه عرضه نموده تا همهی انسانها با مراجعهی به آنان و بنا به ظرفیت وجودی و آمادگی روحی خود از آنان بهره گیرند.
الگوهای معصوم, نظام رفتاری انسان را به ساحتی الهی مبدل میسازند چرا که آنان ساخت رفتاری خود را از جامعه و فرهنگ بشری نگرفتهاند و از همین رهگذر است که مسلمان راه پیمودهی آنان براساس فرهنگ معنوی حرکت کرده و میداند که در مسیر رشد باید عناصر منفی را طرد و در مقابل سقوط, از خود عکس العمل نشان دهد.
از این رو حجاب آمادگی ذهنی و انگیزهی رفتاری را از زمان بلوغ برای اتصالبهالگویانسانیت ـ حضرت زهرای اطهر3 ـ فراهم میآورد و به دنبال آن زن در منطقهی ولایت به رهبری فاطمه زهرا3 قرار میگیرد. کارکرد هر پدیدهای نشان میدهد که آیا نظامش زنده و پویاست یا بیمار و وامانده, و حجاب نشان دهندهی این است که اسلام همواره زنده و پویا است.
در رفتارهای اجتماعی, برخی از عناصر به سبب معنایشان در پوششی نمادین عرضه میگردند تا رفتارهای مبتنی بر خود را قابل درک و انتقال سازند. بدین ترتیب تمامی انسانهای هدفدار را جهتدار کرده و همچون راهنما,آنان را به سوی مفاهیم اساسیتر میکشانند. با توجه به ویژگیهای عنصر حجاب میتوان این فراز از بحث را بدانجا کشاند که چون کارکرد هر عنصری باید بتواند با نظام درونی و محیط بیرونی ارتباط برقرار کند؛ حجاب نیز میتواند هدف خلقت و حیات زن را با فعالیتهای اجتماعی او سامان داده و او را در تنظیم رفتار زندگی مدد رساند. لذا در مورد حجاب باید به چند عامل مهم توجه اساسی نمود:
1 . ظرفیت وجودی زن
2 . فعالیت اجتماعی زن
3 . تحلیل حکم حجاب
4 . ارتباط حجاب با مسایل حکومتی
1 . ظرفیت وجودی زن؛
متأسفانه آنچه را که علوم انسانی به عنوان خصایص زن در جهان معرفی نموده, اموری مهم, متناقض و غالباً غیر کارآمد است, زیرا شخصیت ارائه شده از زن در جهان گرفتار چالشهای اساسی ذیل شده است:
الف. نارضایتی از تصویر خود:
زنان (حتی تحصیلکردهها) نسبت به تصویری که از خود دارند ـ چه تصویری که جامعه به آنها ارائه نموده یا علوم انسانی ترسیم نموده است ـ ناراضیاند. چرا که تصویری از موجودی ضعیف, جنسی, انفعالی, ناکارآمد و حاشیهای است. در نتیجه؛ نه تنها زنان را معترض به جنسیت خود ساخته, بلکه آنان را آمادهی پذیرش تغییر و تحول در ایجاد نقشهای جدید به جای نقشهای واقعی از خود نموده است.
ب. احساس محرومیت:
احساس مظلومیت تاریخی که به زن بار شده است؛ سبب گردیده که چهرهای همراه با احساس محرومیت به او تحمیل شود. از آنجا که خود زن در تشکیل این چهره مؤثر بوده است, چنانچه جامعه امتیازی هم به او بدهد, باز این احساس نه تنها محو نمیگردد و زن را آمادهی ارائهی نقشهای کارآمد نمیسازد, بلکه به زجر کشیدن در رنجهای زنانه کمک میکند و او را وامیدارد تا به حال خود بگرید و دیگران را نیز بگریاند, و در ترسیم وضعیت جدید نیز باز به محرومیت و ظلمی جدید تن دهد آن گونه که با شعار فریبندهی «بازسازی عناصر محروم» همخوانی داشته باشد, و صد افسوس که عمق این اسارت آگاهانه, با اسارت پیشین او قابل مقایسه نمیباشد!!
ج. گمگشتگی نقش:
زن در گم گشتگی تصویر صحیح خود, در جستجوی نقشی اساسی است. نقشهای متفاوتی که به او تحمیل یا عرضه میگردد همخوانی چندانی با یکدیگر و با انتظارات جامعه ندارد, به گونهای که ممکن است سرگشتگی زن در تطبیق وجود خود با نقشهای مطروحه, او را به انتخابی با تلقینات بیگانه بکشاند تا به وسیلهی آن, نقش سنتی خود را رها نموده و نقشی دیگر را بپذیرد. گزینش نقش جدید با فریبندگی ظاهر و تبلیغات اجتماعی رابطهای نزدیک دارد. در این انتخاب نقشهای طبیعی و خانوادگی به علت بازدهی طولانی و تعارض با فعالیتهای اجتماعی از سوی زن مُهر طرد خورده, و شخصیت زن را وامیدارد که به دنبال امتیازات ظاهری بوده تا بتواند خود را در اجتماع ارضاء نماید و این گونه است که با پذیرش نقشی کاذب, خانواده را دچار تنشهای مختلف مینماید.
د. خانواده:
نقش و موقعیت زن در نهاد مقدس خانواده, نقشی پنهان است بدین سبب ظلمهای بی رویهای که در طول تاریخ به زن روا شده است, گاه نقش او را به بینقشی محض نزدیک کرده است, در حالی که استحکام خانواده به ایثار زن قائم بوده و جهان با تردید زن در ایفای نقش او در خانواده دچار صدمات جبران ناپذیری گشته است و تا به حال با هیچ برنامه و تدبیری نتوانسته آن ایمان و اعتقاد راستین گذشته به بنیاد خانواده را به زن بازگرداند. در خانواده با وجود آن که جایگاه زن در تمامی نقشهای خلقتی؛ دختری, همسری, مادری و خواهری قابل ارزش بوده, و هر یک جایگاه مشخص و تعریف شدهای را دارند ـکهبدلگزین نمیباشند ـ اما نقش قالب زن در خانواده, نقش همسری و مادری است. به این سبب از گذشتههای دور, زن را فقط با ایفای این نقش میشناختهاند. لذا ضروری است که نسبت به تعریف جایگاه ویژهی تمامی نقشهای زن در خانواده کار ویژهای صورت پذیرد تا تصویر زن در خانواده اصلاح گردد.
ﻫ . اجتماع:
تسری ولایت مرد بر زن از خانواده به اجتماع, و ضعیفتر بودن قوای جسمی زن نسبت به مرد, زمینهی ظلمهای معتنابهی را برای زن در اجتماع فراهم کرده است که به طرق گوناگون و با منطقهای مختلف علمی گهگاه توجیه میگردد. تلاشهای چند قرن گذشتهی زنان جهت رفع این محرومیتهای اجتماعی دستاوردهایی را به دنبال داشته است که گویا او را نه تنها از اهدافش دور ساخته که معضلی بر مشکلات گذشته افزوده است:
1 . مردان برایحفظ تفوق خود ـ در صورت بیاثرشدن منطق و سلاحهای گذشته ـ به منطق و سیاستی جدیدتر دست زدهاند که نتیجهای جز فلسفهی نیاز تسلط و سالار بودن مردان بر زنان, اما این بار با شیوهای جدیدتر و نوینتر نداشته است. اتفاقاً هر چه زمان میگذرد و مسؤولیتهای زنان در عرصههای اجتماع گستردهتر میشود, این تسلط نیز افزون میگردد و تا فراخنای همهی شؤونات زندگی او پیش میرودبهگونهای که حتی ظاهر زنان را نیز مردان باید تعیین کنند و آنگونه بپوشند و بیارایند که مردان راضی شوند و بپسندند.
2 . برخی از زنان برای پیشبرد کارهای خود و جلب همراهی مردان ناچار میشوند تا از خود مایهی بیشتری بگذارند که این امر به خستگی و وازدگی, و دوری از خانواده و ... منجر میگردد و در مجموع نه تنها به نفع زنان نمیباشد, بلکه آنان را از اهدافشان نیز دور میسازد.
3 . ساختار اجتماعی به گونهای قوام یافته است که زنان را به همراهی و همرأیی با فرهنگ روزمره و مادی میکشاند, لذا با آن که با تلاش بسیاری از افراد, مسیر حرکتی جامعه از تفوق قوای جسمی به سوی تفوق قوای فکری در حرکت است, اما زنان به سبب محرومیت از آموزش و تخصص همپای مردان باز جزء جمعیت حاشیهای قرار میگیرند.
چرا زن را براساس شاخصهای اقتصادی میسنجند؟
عدهای میگویند زنان چون در اقتصاد و مالکیت سهم ندارند دارای قدرت نیستند, در حالی که این تحلیل براساس نظام سرمایهداری است. اینان اقتدار زنان را طوری تغییر دادهاند که با معیارهای مردانه و سرمایهداری بسازد و زنان را با این تحلیل ناصحیح و تحمیلی و غلط وارد بازار کار کنند, و حال آنکه قدرت فرهنگی زنان چیزی کمتر از مردان نیست. ولی چرا درجهان فقط زن و مرد را براساس شاخصهای اقتصادی میسنجند و نه شاخصهای فرهنگی؟!
در حالی که نمونهای از سرمایههای خلقتی و فطری زنان برای رشد و سعادت جامعه عبارت است از:
j دارا بودن سرمایهی عظیم احساس و عاطفه که زمینهی مستعد بروز مودت, عشق و ایثار بشری است.
j دارا بودن جذابیت و لطافت, این سرمایه, زمینهی تشکیل خانواده و اولین زمینهی تکامل زن و مرد به عنوان متمم و مکمل یکدیگر به شمار میآید.
j دارا بودن قدرت زایش که تداوم نسل بشری را ضمانت مینماید.
جای تأسف است که به علت ناصحیح بودن برنامهریزی فرهنگی و توسعهی خلاءهای معنوی, زن قبول نموده که تمامی این زمینهها نه تنها امتیاز نیست!! بلکه کانونهای تحقیر اوست که باید از آن دوری نماید! و یا زمینهی استفاده از آن را به دست برنامهریزان قدرتمند دهد تا به صورت عنصری فعال شناخته گردد!!
2 . فعالیت اجتماعی زن؛
تمامی زمینههای خلقتی زن بر ایفای نقشهای اجتماعی او اثر میگذارد که البته باید گفت:
زنان دارای توانهای بالقوهی عظیمی هستند که در صورت توجه به این امتیازات و سیستم اطلاعرسانی و آموزش صحیح و مناسب, جامعهی بشری میتواند از این سرمایههایشگرف در راه تعالی استفادهی بسیار بنماید.
از آنجا که تمامی آحاد بشر مجبور به ایجاد ارتباط اجتماعی هستند که برای بهتری و برتری این ارتباط باید روندی را در مبادلات اجتماعی طی نمایند تا با کسب اطلاعات و آموزههای بیشتر بتوانند متصدی امور بالاتری شوند, اما بیراهه رفتن زنان و انفعالی عمل کردن در برابر قدرت مردان علاوه به هدر دادن انرژی آنها در مجموع چالشهایی را در مسیر رشد و تعالی جامعه به وجود آورده است که از آن جمله؛
الف. تنوع طلبی را وارد میدان اجتماع نموده, و به این وسیله خستگی مفرط شغلی را از مردان میزداید و محیط خشن اشتغال را به محیطی همراه با لطافت و تبرّج تبدیل میکند و بخشی از نیاز مردان را در محیط اجتماعی بدون پذیرش مسؤولیت خطیر خانواده اشباع مینماید تا علاوه بر این همه, سالاری و سیاست مداری و قدرت مردانه در گرداندن و بازیچه قرار زنها ارضاء شود که این خود ضعف و حقارت را برای زنان به دنبال میآورد.
ب. زنان را دربازاررقابت و جلوهگری جسمی به جان هم انداخته, و بخش مهمی از انرژی آنان را در راه جلب رضایت و توجه مردانمصروف مینماید, در حالی که نه تنها سرمایهی فکری زنان کمتر از مردان نیست, بلکه آنان دارای توانهای بالقوهی خاصی هستند که خالق متعال برای تحقّق اهداف خود عطا فرموده و از آنان پیمان گرفته است تا در مسیر اهداف غیر الهی آن را خرج نکنند!
3 . تحلیل حکم حجاب؛
حجاب اسلامی؛ اثبات قدرت فرهنگی زن است, تا زن به این وسیله نه تنها تمامی سرمایههایش را به درستی به جریان اندازد و در محیط فعالیت, شهوت را از مطلوبیت دائمی بیاندازد و مردان را در جایگاه انسانی خود قرار دهد؛ بلکه بر تفکر, اراده, فرهنگ و معنویت و اخلاق (به عنوان عنصر اساسی رفتار انسانی) تأکید مبرم نماید.
حجاب اسلامی؛ قویترین وسیله برای زن در راه تعدیل و همخوانی نقشهای متعددی است که در خانواده, یا اجتماع به او عرضه شده است.
حجاب اسلامی؛ زن را به عنوان انسانی متفکر مطرح میسازد, تا قدرت تفکر و ارادهی او اجتماع را تحت پوشش بگیرد. لذا میتوان گفت: حجاب در بردارندهی سه اثر مهمّ اجتماعی است:
«رشد شخصیت زن», «رشد فرهنگ» و «رشد اجتماع».
رشد شخصیت زن:
الف. ایجاد انگیزه؛
حجاب به ایجاد و تقویت انگیزه جهت فعالیت هدفدار زن کمک میکند و نه تنها او را به عنوان انسانی فعال و پویا مطرح میسازد, بلکه تصویر زن مسلمان را تصویر زنی که به همراه فعالیتهای علمی, اجتماعی, اقتصادی خود رسالت فرهنگی را نیز بر عهده دارد, مطرح میسازد.
ب. تنظیم رفتار؛
حجاب اسلامی به سازماندهی رفتار زن وجامعه مددمیرساند وموجبمیشود تا زن محیط اجتماعی را شناسایی کرده و رفتار خود را با این شناخت, بازسازی فکری نموده و به سوی ارزشها بکشاند. از همین رو, علاوه بر دقت در تنظیم رفتار خود, تلاش همه جانبهای را در شناسایی انتظارات محیط به عمل آورده و مراحل رفتاری خود را برای دور نشدن از آن طراحی مینماید.
ج. تحرک؛
حجاب اسلامی, لباس ارتباط و فعالیت اجتماعی است. اسلام از انسان خمود و سست بیزار است. هر فرد مسلمان مسؤولیت گردش چرخهی حیات را بر عهده دارد. لذا بازیابی مسؤولیت فردی و ایجاد زمینهی رشد و فعالیت اجتماعی, جزء رسالتهای فردی هر مسلمان است, و طرح مسألهی حجاب زن مسلمان خود شاهدی گویا بر ثمربخشی نقش و تحرک اجتماعی او در جامعه اسلامی است. لباس تحرک اجتماعی و زنده بودن زن در جامعه اسلامی را اعلام مینماید.
د. یگانگی رفتاری؛
حجاب هماهنگی میان تمامی اجزای فرهنگی و نقشهای زن را فراهم میآورد و کارکرد تمامی آنها را به سوی وحدت میکشاند. حجاب علامت و نشان درک صحیح و هدفمند زن از زندگی است که براساس آن ارزشها شکل میگیرد و نقشها و امور زندگی او تنظیم میگردد.
ﻫ . الگوپذیری؛
حجاب اسلامی, لباس الگوی زنان عالم حضرت فاطمه زهرا3 است, از همین رو زن محجبه در این لباس خود را پیرو ایشان قرار داده و زمینههای رفتاری براساس سیرهی بزرگان را میآموزد. حجاب, پیام فرهنگی این الگوی متعالی است که آن را میتوان نقطهی عظیم اتصال به ولایت دانست.
رشد فرهنگ:
از آنجا که متأسفانه فرهنگ همیشه در مقابل اقتصاد و سیاست عقب نشینی کرده است و القائات بین المللی برای همراهی فرهنگ با مقاصد اقتصادی و سیاسی, از آن چهرهای غیر مستقل, وابسته و منفعل ساخته است هرگاه عناصری از فرهنگ به جلوهگری پرداخته و بحثهای فکری, فرهنگی به عنوان امر مطلوب اجتماعی راه خود را باز کرده و مورد توجه انسانها قرار گرفته, اصالت وجود زن و احترام به ارزشهای او مطرح شده و آیندهی جوامع را امیدبخش ساخته است. در این فضا, هر زمینهای که به کنترل هر چه بیشتر مادیات منجر گردد و بتواند انرژی ذهنی را جهت استدلالات منطقی آزاد نماید, جزء عوامل رشد فرهنگ محسوب میگردد.
نحوهی پوشش همواره به عنوان یکی از قویترین وسایل, جهت کنترل نفس و مادیات و کشاندن جوّ جامعه به سوی تعقل و تفکر, مطرح بوده است. کارکرد حجاب در فعال نمودن عناصر فرهنگ بر هیچکس پوشیده نیست. حجاب به استقلال فرهنگی و عدم وابستگی فرهنگ به اقتصاد یا سیاست کمک نموده و به عنوان وسیلهای مهم در جهت اصلاح ساختار فکری, فرهنگی جامعه به سوی عقل سلیم و معنویت به شمار میآید. به بیان دیگر؛ حجاب در جهت دهی و ارشاد فرهنگ جامعه به سوی کانونهای رشد اثر قطعی دارد.
رشد اجتماع:
حجاب اثرات معتنابهی در رشد جامعه همچون امور ذیل دارد:
1 . توسعهی امنیت و نظم در جامعه از طریق کنترل زمینههای غرایز و طغیان آنها.
2 . تبلیغ حاکمیت رفتار معقول انسانی در جامعه و عقلایی شدن رفتارها.
3 . توسعهی مسؤولیتپذیری جهت رشد و تعالی جامعه.
4 . توسعهی همبستگی میان انسانها براساس اصول پذیرفته شدهی معنوی.
5 . استحکام خانوادهها.
ویژگی جامعهی صنعتی مدرن؛ بر پایهی تسلط نهادهای اقتصادی و ساختن انسان اقتصادی است, همان انسانی که مقهور قدرت مادی شده باشد. اما ویژگی جامعهی الهی؛ تسلط نهادهای فرهنگی و ساختن انسان فرهنگی مقتدر و مختار است. لذا با وجود آن که نظام صنعتی, شکلگیری رفتار انسانی را براساس اقتصاد میداند و تنازع بقا میان انسانها را امری عادی جلوه میدهد, نظام ارزشی نقش اصلی آدمی را در رفتار انسانی به فرهنگ میدهد و جامعه و زن را وا میدارد که از دریچهی ایمان به جامعه بنگرند.
نتیجه این که زن مسلمان با حجاب اسلامی خود را در حصن و حریم الهی مییابد, چرا که او سرباز سپاه الهی است که باید بر تعهدی که با خدای متعال بسته, پایبند بوده و از آن چه که گزندی به این تعهد برساند در هراس باشد. گو اینکه لباس ظاهرش نشان از این وظیفه و تعهد دارد. حجاب به گونهای برای او طراحی شده که نه تنها عاطفهی زندگی را حفظ کرده و امکان فعالیت را برای او میسر میسازد, بلکه زن مسلمان محجبه با حضور همیشگی خود در صحنه بر اقتدار و تداوم حرکت صحیح اجتماع به سوی اهداف متعالی نقشآفرین بوده است.
پینوشت:
[1] . در صورتی که قدرت همراه نفوذ گردد و مشروعیت یابد به اقتدار منجر میگردد.
الگوهای معصوم, نظام رفتاری انسان را به ساحتی الهی مبدل میسازند چرا که آنان ساخت رفتاری خود را از جامعه و فرهنگ بشری نگرفتهاند.
هر پدیدهای نشان میدهد که آیا نظامش زنده و پویاست یا بیمار و وامانده, و حجاب نشان دهندهی این است که اسلام همواره زنده و پویا است.
نقش و موقعیت زن در نهاد مقدس خانواده, نقشی پنهان است بدین سبب ظلمهای بی رویهای که در طول تاریخ به زن روا شده است, گاه نقش او را به بینقشی محض نزدیک کرده است, در حالی که استحکام خانواده به ایثار زن قائم بوده و جهان با تردید زن در ایفای نقش او در خانواده دچار صدمات جبران ناپذیری گشته است.
حجاب اسلامی؛ قویترین وسیله برای زن در راه تعدیل و همخوانی نقشهای متعددی است که در خانواده, یا اجتماع به او عرضه شده است.
حجاب هماهنگی میان تمامی اجزای فرهنگی و نقشهای زن را فراهم میآورد و کارکرد تمامی آنها را به سوی وحدت میکشاند.
نحوهی پوشش همواره به عنوان یکی از قویترین وسایل, جهت کنترل نفس و مادیات و کشاندن جوّ جامعه به سوی تعقل و تفکر, مطرح بوده است.