حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

حجاب و عفاف

این وبلاگ جهت ترویج حجاب و عفاف و تقویت آن راه اندازی شده است.

حجاب اسلامی و پدیده مد

یکی از قاعده‌های رفتاری نامطلوب متداول در جامعه که به گونه‌ای تهدیدگر مقوله حجاب محسوب می‌شود مسئله رواج «مد» در بین جوانان است. مد اگرچه اصطلاحی برگرفته از علم آمار و در معنای یک عامل مشخص کننده است اما در علوم اجتماعی و به ویژه جامعه‌شناسی مد به نحوه پوشش و لباس پوشیدن و همچنین نوع آرایش اطلاق می‌شود و در عین حال متوجه چیزی است که در مقطعی از زمان بیشترین استفاده را دارد.
گرایش به مقوله مد را جامعه‌شناسان در میان جمعیت جوان بیشتر از افراد سالخورده گزارش کرده‌اند و دلایل این امر را در اموری چون برخورداری جوانان از روحیه تنوع‌طلبی و ثبات‌کاری کمتر در مقابل سالخوردگان (با افزایش سن، ثبات در منش جای تنوع‌طلبی را می‌گیرد)، خودرأیی در جوانان، عدم حصول ناصحیح و برخورد نامعقول با پدیده‌هایی چون ماهواره، اینترنت و محصولات فرهنگی دنیای غرب، عدم جامعه‌پذیری اصولی و صحیح جوانان در خانواده، مدرسه، وسایل ارتباط جمعی و... معرفی می‌کند و نتایج آن را در اموری چون خروج از حالت طبیعی اعتدال، احساس خلاء‌ در زندگی،  آلت دست شدن، کم شناختی نسبت به ارزش و شخصیت خود و غوطه‌وری در فرهنگ مصرفی و گرفتار آمدن در دایره نامطلوب انفعال و از دست دادن هوشیاری سیاسی و اجتماعی می‌دانند.
اگرچه و در واقع مدگرایی با اهدافی سیاسی تبلیغ می‌گردد و حاصل آن گسترش روحیه مصرف‌گرایی از یک سو و گرم شدن بازارهای تولیدی جوامع غربی از دیگر سو است اما این پدیده در عمل از یک سو هویت ملی و از طرف دیگر هویت دینی جوامع را هدف قرار داده و در خصوص مسئله حجاب تهدیدی اساسی فرا روی این مقوله محسوب می‌شود. چه آنکه این مسئله در ابتدا به شکل پدیده‌ای ارزشی در میان قشرهای بالای جامعه و به تقلید از غرب و فرهنگ غیربومی ترویج می‌گردد و سپس در میان سایر اقشار جامعه رواج پیدا می‌کند و پس از آنکه در میان قشر فرودست عمومیت یافت، متوجه نوخواهی و تنوع‌طلبی جدید گردیده و این سیر تسلسل‌وار ادامه می‌یابد. به نظر می‌رسد سیر حرکت ارزش‌ها در جامعه در این خصوص معنای خود را بازنمایی کند. «نکته قابل توجه در این تغییر آن است که اولاً پدیده‌های ارزشی قشر بالا مانند موج به مرور زمان قشرهای دیگر جامعه را فرا می‌گیرد و ثانیاً به مجرد اینکه این پدیده به قشر متوسط سرایت کرد و آنها خود را به مقیاس‌های ظاهری آراستند قشر بالا مجدداً برای متمایز ساختن خود یک موج دیگری تولید می‌کند.»
توجه به گونه‌‌های مختلف مد که در قالب بیتل، رپ‌وسپ، هیپی، متالیک، هوی، هوی‌‌متال و... هرازگاهی در جامعه ایران رشد می‌یابد ضرورت تأمل جدی به این مسئله را فراروی متولیان فرهنگی جامعه قرار می‌دهد و به نظر می‌رسد تلاش برای ارائه الگویی مناسب در پوشش در کنار ضرورت توجه به فرآیند جامعه‌پذیری جوانان از کودکی تا جوانی امری شایسته دقت در این باب باشد.
در ادبیات اسلامی آنچه را می‌توان به عنوان معادلی برای «مد» معرفی کرد مسئله تقبیح شده تشبه زن به مرد و بالعکس است و در راستای همین امر است که تنها رنگ مکروه لباس در اسلام رنگ سیاه معرفی شده و در باب لباس دایره انتخاب با خط قرمز پرهیز از لباسی که موجب شهرت گردد معین گردیده است و افزون بر آن عفت در پوشش در قالب گزینش جامه‌ای معرفی گردیده که با هویت دینی، هنجارهای اخلاقی، شخصیت والای انسانی و ارزش‌های متعالی اجتماعی سازگار باشد.
در باب تشبه و ضرورت پرهیز از آن در اسلام احادیث و روایات متعددی آمده است که از آن جمله است: «عن ابی عبدالله (ع) عن ابائه علیهم السلام قال،‌کان رسول الله (ص) یزجر الرجل آن یتشبه بالنساء و ینهی المراه ان تشبه بالرجال فی لباسها... : رسول خدا (ص) از مردی که در لباس پوشیدن مانند زنان عمل کند و زنی که مانند مردان عمل نماید بیزار است.» و یا در عروه الوثقی آمده است: «لباس شهرت یعنی پوشیدن لباسی که در شأن کسی نباشد و موجب شهرت و انگشت‌نما شدن وی شود.» و یا از امام حسین(ع) نقل شده است: «من لبس ثوباً یشهره کساه الله یوم القیامه توماً ثوباً من النار: کسی که لباس شهرت بپوشد در روز قیامت خداوند او را لباسی از آتش خواهد پوشاند.»
نظر به آنچه گذشت از سوی مطلوبیت حجاب اسلامی برای زن و مقصود بودن آن در آیین مقدس اسلام روشن می‌گردد و از دیگر سو آنچه برخلاف این پوشش مورد استفاده قرار گیرد و یا آنکه این امر را مخدوش ساخته و مورد تهدید قرار دهد ناپسند و خارج از آموزه‌های دینی حجاب محسوب می‌گردد

نقش حجاب و عفاف در عظمت زن

حجاب و عفاف و تعریف آن
    حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می شوند و در نگاه اول به نظر می آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه ها به نکته قابل توجهی می رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این گونه تعریف کرده اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می شود.(1) برخی گفته اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب» (فصلت، آیه 5) را ذکر کرده اند. در دیگر کتاب های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(2) با توجه به معانی ذکر شده در می یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می شود.(3) البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(4) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می دارد. حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته ای و ظاهری بی معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه» (بلکه انسان می خواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه 5) می شوند. انسان هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزش های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دست های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(5)
    فلسفه حجاب
    یکی از نکات اساسی که زمینه ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است. در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می کند. برخی از اندیشه گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق الله است و در این باره می گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم. از اینکه قرآن می گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می شود عصمت زن حق الله است.»(6) پر واضح است که آدمی نمی تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول (ص) می فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(7) و حضرت علی(ع) می فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(8) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود. حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و... این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان های پاک و برجسته می پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه ای می باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند. مفسران واندیشه گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می گوید، می فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(9) با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه ای صریح می بینیم و می یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می فهمد بدحجابی و بی حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است. خداوند در آیه 31 سوره نور حکم حجاب را به گونه ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می کند تا نامحرم ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه 59) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می شود. از ظاهر آیه می توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.
    آثار اجتماعی حجاب
    هر عملی که افراد جامعه انجام می دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می شود و همان گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت. اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی های عده ای از زنان بدحجاب و بی حجاب قرار نمی گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره ها و بیمارستان ها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری های اجتماعی به حداقل خواهد رسید. حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(10) بسیاری از پرونده های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده ترین شاهد این مطلب است. از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران کننده ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی حجابی به اینجا ختم نمی شود. وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می کنیم و بینش اسلام را مشاهده می نماییم، به روشنی در می یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ وجه مزاحم و مانع فعالیت های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.
    ریشه یابی بدحجابی یا بی حجابی در غرب وشرق
    منشا بی حجابی و بدحجابی در جوامع گوناگون، متفاوت بوده و تحلیل و بررسی علل این دو پدیده شوم ما را در شناخت و مبارزه با آن یاری می رساند. بحث در این مقوله باید از دو زاویه مورد بررسی قرار گیرد. بی حجابی در غرب که ارمغان صنعتی شدن کشورهای اروپایی است و در واقع با یک نوع صلاحدید اقتصادی صورت گرفت. به این معنا که جامعه غرب برای استفاده از کار ارزان و کارآیی بیشتر تصمیم گرفت از زنان که تا آن روز تنها خانواده را اداره می کردند و تدابیر عاطفی و تربیتی داشتند، استفاده کند و آنها را به صحنه اقتصاد راه دهد. چنین زنانی برای استفاده از ماشین های صنعتی و کار در کارخانه ها و کارگاهها نیاز به آزادی جسمی داشتند واعضا و جوارح آنها باید آزادانه در خدمت صنعت قرار می گرفت. از این رو حجاب را که مانعی بر سر راه فعالیت های بدنی خویش می دیدند، کنار گذاشتند و تمامی آرمان های اعتقادی خود را به پای صنعت ذبح کردند. در واقع انقلاب صنعتی اروپا اولین ثمره اش بدحجابی زنان بود. در این جوامع، زن هویت اصلی خویش را از دست داده و ارزش او به مقدار توانایی جسمی اش در خدمت به اقتصاد بود. واژه هایی مثل همسر، مادر و یار همدل و همراه دیگر قداستی نداشته و همگی جای خود را به واژه «کارگر» دادند. اما در کشورهای جهان سوم و بویژه کشورهای اسلامی، عدم حجاب پیامد اقتصاد نوین نبود و موضوع، مهم تر از غرب است. یکی از نویسندگان می نویسند: «استعمارگران اولین قدمی که در مستعمره خود بر می دارند، تهاجم فرهنگی است که برای نابودی فرهنگ ملت مورد ستم می باشد، زیرا تنها چیزی که ملیت مستعمره را از استعمارگر جدا می کند، فرهنگ است. فرهنگ مرز جدایی با دشمن است. فرهنگ است که به یک ملت هویت و شخصیت مستقل می دهد و...»(11) بدحجابی و بی حجابی در کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) و بویژه کشورهای اسلامی پیامد تهاجم فرهنگی استعمارگران تاریخ بود. حجاب براساس اینکه شعاردینی و بیانگر اعتقادات مذهبی بود و از طرفی هویت ملی یک ملت را نمودار می گرداند، همواره هدف اصلی دشمنان بود. در واقع دشمنان با رواج بدحجابی به ریشه کن کردن اعتقادات واندیشه های دینی پرداخته و فرهنگ غیردینی خود را جایگزین فرهنگ دینی و الهی مردم دین باور می کنند تا آنان را چونان برده های حلقه به گوش رام کنند و از امکانات انسانی واقتصادی آنان حداکثر استفاده را بکنند. در همین زمینه «مستر همفر» جاسوس استعمار انگلیس در کشورهای اسلامی به عنوان یک راهکار سیاسی برای پیشبرد اهداف شوم خود نقاط قوت کشورهای اسلامی را شناخته و درصدد تضعیف این ارزشها بر می آید. او در خاطرات سیاسی خود به عنوان یکی از نقاط قوت مسلمانان می نویسد: «زنانشان در حجاب سختی هستند که فساد به آنها راه نمی یابد.»(12) برای از بین بردن این نقطه قوت سفارش به رواج بدحجابی شده است. او می نویسد: «باید زنان را تشویق کنیم که عبا و چادر از سر بیفکنند.. و آن گاه که زن عبا از سر بیفکند، جوانان را تشویق کنیم که به سوی آنان بروند تا فساد در میانشان افتد.
    در ابتدا باید زنان غیرمسلمان عبا از سر بردارند تا زنان مسلمان نیز سر در پی آنان نهند.»(13) استعمارگران برای اسلام زدایی و مبارزه با فرهنگ اصیل و ناب اسلامی، مهره های خودباخته را شناسایی کرده و آنان را در پست های اصلی و کلیدی کشورهای اسلامی قرار می دهند. برای مثال «کمال آتاتورک» برای نابود کردن فرهنگ اسلامی در ترکیه برگزیده شد و رضاخان برای ایران، که مذهب رسمی آن شیعه بود. آتاتورک با تغییر زبان مردم ترکیه به زبان انگلیسی و تغییر پوشش و ارزشها موفق شد از ترکیه، کشوری خودباخته و وابسته سازد، به گونه ای که امروزه ورود یک بانوی با حجاب و پایبند به باورهای دینی در مجلس ترکیه مورد اعتراض قرار می گیرد. رضاخان اگرچه اقدام به کشف حجاب کرد و در برهه ای از زمان به مردم مظلوم ایران و بویژه متدینان ایرانی ظلم بسیاری روا داشت، ولی با روشنگری های روحانیت و غیرتمندی دین باوران ایرانی این قانون با شکست مواجه شد و حجاب، همچنان به عنوان فرهنگ والا که نمادی از اندیشه اسلامی- انسانی است، در جامعه حاکم شد. دین مبین اسلام همواره دعوت گر زن به سوی کمال و رشد و بالندگی است، آنچه با دین اسلام سازگاری ندارد، حضور بی پروا و بی قید و بند زن در جامعه است، زیرا این حضور بستر مناسبی برای رشد زمینه های ضد ارزشی و ضد اخلاقی خواهد شد و تاکید بر حجاب و عفاف بهترین راه برای پاکسازی جامعه و ساختن جامعه ای سالم است.

دختران و مسئله حجاب

یکى از مسایل مهمى که هر دخترى در دوران زندگى خود باید آن را مدّ نظر قرار دهد، مسئله «حجاب» است .

قرآن کریم که بعنوان یکى از مهمترین سندهاى زنده الهی، در میان مردم به امانت گذاشته شده است، مسئله حجاب و حفظ دختران از دید نامحرمان را مورد تأکید قرار داده و مى ‎ فرماید :

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها . [1]
(و به زنان مؤمن بگو تا چشمهاى خود را (از نامحرم) و دامن و اندامشان (از عمل زشت) محفوظ دارند و زینت خود را جز آنچه ظاهر مى ‎ شود، بر بیگانگان آشکار نسازند . )

گروهى از زنان و دختران جوان، حجاب و پوشش اسلامى را مغایر با آزادى اجتماعى مى ‎ دانند، اما باید متوجه باشند که حفظ خود و دورى از نامحرم، هرگز دلیل بر سلب آزادى نیست، چه اینکه با رعایت حجاب و موازین شرعی، خود را از ملعبه‌ انسانهاى فاسد و مردان پست دور نگهداشته و در کمال آسایش و راحتى به زندگى شرافتمندانه ‎ اى ادامه مى ‎ دهند .

استاد مطهرى (ره) در کتاب ارزشمند «مسئله حجاب» به طور تفصیل به فلسفه حجاب پرداخته و به نکته فوق اشاره نموده است ایشان در قسمتى از این کتاب مى ‎ نویسد :

در اسلام زندان کردن زنها وجود ندارد حجاب در اسلام یک وظیفه است و وظیفه را نمى ‎ توان به عنوان محدودیت و بردگى و زندانى کردن نامید .
پوشیدگى زن تا حدّى که اسلام تجویز کرده است موجب کرامت و احترام بیشتر اوست؛ زیرا او را از تعرض افراد فاسد و دور از اخلاق بر حذر مى ‎ دارد ..... [2]

دختران جوان باید این حقیقت را درک کنند که، افراد جامعه یکسان نیستند، خواه نا خواه گروهى پست و بى مایه، که هرگز طعم خوش تربیت اسلامى را نچشیده ‎ اند و در حاشیه اجتماع قرار دارند براى رسیدن به امیال حیوانى و ارضاء خواهشهاى نفسانى خود از هیچ جنایتى دریغ نمى ‎ کنند .

حال سؤال این است که اگر دخترى خود را با ظاهرى آراسته و بدون حجاب در معرض دید افراد جامعه قرار داد و سرانجام در دام خفت بار بى عفتى و تجاوز سقوط کرد چه کسى را باید ملامت کند؟
چه بسیار دخترانى که بر اثر عدم رعایت این اصل اصولى اسلام، در جامعه حاضر شدند و زمینه سقوط و انحطاط و بدبختى خود را فراهم نمودند، تا جایى که رسانه ‎ هاى گروهى از قبیل روزنامه ‎ ها و مجله ‎ هاى معروف، هزاران مورد آن را متذکر مى ‎ شوند و فریاد بى صدایشان به جایى نمى ‎ رسد .

گروهى از دختران جوان فکر مى ‎ کنند که زندانهاى موجود در جامعه ویژه پسران و مردان است؛ در حالى که اینها سخت در اشتباهند، چه بسیار افرادى که بر اثر بى ‎ عفتى و ترک حجاب از راه به در شدند و با وضع خفت بارى پشت میله ‎ هاى زندان جاى گرفتند .
عواقب خطرناک بى بند و بارى و عدم رعایت پوشش اسلامى آنقدر زیاد است که از حد گفتار و مقال گذشته است. یکى از مهمترین نتیجه ‎ هاى بى عفتى و تن ندادن به فرامین الهى در مورد مسئله حجاب، ایجاد اجتماعى فاسد و هرج و مرج اخلاقى است که دامنگیر افراد صالح و جوانان پاکدامن مى ‎ شود .
چه بسیار پسران جوانى که بر اثر محیط فاسد و مسموم از جهت اخلاقى دچار وساوس شیطانى شدند که بى حجابى زنان و دختران جامعه بعنوان سر سلسله علل آن محسوب مى ‎ شود .
اى کاش دختران جوان جامعه ما به این نکته توجه داشتند که اگر بخواهند با فردایى بهتر و آینده ‎ اى روشن به زندگى سعادتمند خود ادامه داده و راههاى موفقیت را یکى پس از دیگرى بپیمایند، نباید از حدّ و مرزهاى الهى و دستورات شرع سرپیچى کنند .
هزار و چهار صد سال قبل، دخت نبى اکرم حضرت زهرا سلام الله علیها به این حقیقت اشاره نموده است که: مصلحت زنان در این است که مردان آنان را ندیده و آنان نیز مردان را نبینند . [3]

امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ نیز ضمن سفارشى به فرزند بزرگوارش امام حسن ـ علیه السّلام ـ مى ‎ فرماید :

به وسیله حجاب چشمان زنانتان را بپوشانید، زیرا حجاب و پرده نشینى هر چه بیشتر باشد، آنان از تبهکارى و فساد محفوظ مى ‎ مانند . [4]

در روایت دیگرى آمده است: مردى خدمت رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ رسید و عرض کرد :

مادرم از معاشرت با نامحرمان ابایى ندارد چه کنم؟
حضرت فرمود: از خارج شدن او ممانعت کن. گفت این کار را کرده ‎ ام .
حضرت فرمود مادرت را زنجیر کن؛ زیرا هیچ احسانى براى او بهتر از این نیست که او را از ارتکاب به حرام بازدارى . [5]

با توجه به آنچه گذشت، دختران جوان مى ‎ توانند با رعایت حجاب و اهمیت دادن به آن، جامعه ‎ اى سالم و محیطى به دور از مفاسد اخلاقى را فراهم آورند و در کنار مصونیّت اجتماعى خود، زمینه ‎ های، شکوفایى استعدادهاى نهفته خود را ایجاد کنند .

هر عاقلى تصدیق مى ‎ کند که حفظ اموال و اشیاء قیمتى از دستبرد دزدهاى پست امرى است ضرورى و تحسن برانگیز. به سخن دیگر هیچ عاقلی، شخصى را که از اموال و اشیاء‌ قیمتى خود محافظت مى ‎ کند، مورد مذمت و ملامت قرار نمى ‎ دهد. دختران جوان نیز باید همانگونه که در حفظ زر و زیور مادى خود مى ‎ کوشند، جمال و زیبایى خدا دادى خود را نیز از معرض دستبرد افراد فاسد و پلید حفظ نموده، و با توسل به معنویات و پیمودن راههاى صحیح اسلامى در زندگى خود، امکان موفقیت خویش را دو چندان کنند .

با مطالعه تاریخ زندگانى اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ، مى ‎ توان به این حقیقت دست یافت که آن بزرگواران در سیره و راه و روش زندگى خود نسبت به مسئله حجاب و دور نگه داشتن ناموس خود از دید نامحرمان بسیار حساس بودند .
و از آنجا که آنان بعنوان بزرگترین مربیان اخلاقى و الگوهاى تربیتى مى ‎ توانند زندگى سعادتمندى را براى تمام بشر به ارمغان آورند، بر ماست که با پیروى و اطاعت از سیره و فرامین الهى معصومان ـ علیهم السّلام ـ خود را متخلق به اخلاق اسلامى نموده و در جمع بندگان خاص خداوند و شیفتگان آن بزرگواران قرار دهیم .

پی نوشتها:
========
[1] . سوره نور، آیه 31 .
[2] . مسئله حجاب، شهید مطهری، ص 101 .
[3] . وسایل، ج 14، س 43، حدیث 7 .
[4] . سفینه البحار، ج 2، ص 587 .
[5] . وسایل، ج 18، ص 414، حدیث 1 ، باب 48 .

حکمت و انگیزه های پوشش چیست؟

خواهرم پرسیده ای من چه انگیزه ای پوشش داشته باشم و چرا از انواع لباسهای باب روز و آرایشها استفاده نکنم.

من معتقدم اگر خودت دقایقی را به این کار موضوع بیندیشی انگیزه های ارزشمندی پیدا می کنی در واقع ارزشش را دارد آدم برای گزینش یک شیوه زندگی صحیح وقت صرف کند چرا که زندگی به منزله ی جاده ایست که در آن روان هستیم هر روز , هرهفته و هر ماه مقداری از این مسیر طی می شود و راه بازگشتی هم نداریم تاکنون از چند مرحله عبور کرده ایم نوزادی کودکی نوجوانی و همین طور در حال گذر و حرکت هستیم آیا سزاوار نیست ساعتی فکر کنیم و جهتی را انتخاب کنیم که به ترکستان نباشد؟
به نظر من هر بانوی ایرانی مسلمان می تواند با انگیزه هایی که برایت می نویسم پوشش مناسب داشته و حضورش در جامعه حضوری سالم و مفید باشد.
ابراز صداقت در دوستی با خداوند:
لابد تو هم بارها شاهد بوده ای که افرادی به خودت یا دیگران اظهار دوستی و علاقه و ارادت کرده و گاهی از الفاظی نظیر چاکرم مخلصم فدایت شوم و... استفاده کرده اند اما فرض کن روزی به یکی از این افراد بگویی من مبلغی پول لازم دارم در جواب بگوید شرمنده ام اتفاقا من می خواستم همین در خواست را از شما بکنم .
روز دیگر به او بگویی اگر ممکن است فلان کتاب را به من امانت بده بخوانم بگوید: اتفاقا خودم تصمیم گرفته ام آن را مطالعه کنم . بار دیگر و بار دیگر هر بار از انجام خواسته ات سر باز زند و تنها به همان چاکرم و فذایت شوم اکتفا کند.
قضاوت تو درباره او چیست؟
آیا در دل نمی گویی این چه دوستی است که از زبان فراتر نمی رود و هیچ نمودی در خارج ندارد؟
اکنون درباره ی رابطه خود با خدا بیندیش ما به خدای مهربان مان اظهار بندگی و اطاعت و دوستی می کنیم اما نشانه صداقت در این دوستی انجام کاری است که از او می پسندند.
بهترین انگیزه برای پوشش تو همین است که بخواهی به پروردگار خودت خالق و رازق و فریادرس و بهترین دوست خودت اظهار محبت کنی و صداقت خود را با گردن نهادن به خواسته ی او ثابت کنی.
شکر نعمت سلامتی و زیبایی
وقتی انسان سری به بیمارستان می زند و بیمارانی را می بیند که از نعمت سلامتی محرومند جوان هایی را می بیند که چگونه روی تخت ها افتاده و در ارزوی روزی هستند که بتوانند با پای خود به محیط خانواده و جامعه باز گردند آنگاه متوجه نعمت سلامتی می شود.
این سلامتی و زیبایی که از بزرگترین نعمتهای خداوند است تشکر لازم دارد و حداقل تشکر و سپاسگزاری این است که بوسیله همان نعمت با بخشنده ی نعمت مخالفت و معصیت نکند.
خواهرم این بار که در آینه نگاه می کنی لحظاتی با خود بیندیش چه کسی این چشمهای زیبا را به من داده است این همه ظرافت دقت راستی اگر این چشمها نباشند زندگی من چقدر متفاوت می شود؟
آیا انصاف است با همین نعمت ها با دشمن خدا همکاری کنم و خواسته ی بخشنده ی این نعمتها را نادیده بگیرم؟
خواهرم تقاضا دارم با حوصله بیشتر به این عبارات دقت کنی اگر روزی همراه فرزندت از راهی عبور کنی چند کودک را ببینی که مشغول بازی هستند از سبد سیبی که همراه داری به هر کدام سیبی بدهی ولی آنها نه تنها از تو تشکر نکنند بلکه کمی از سیبها را خورده و باقیمانده آن را به سر و صورت فرزندت بزنند و او را مجروح کنند قضاوت تو در مورد آنها چیست؟
خداوند سبحان که فرزند ندارد اما مردم بندگان خدا و خانواده ی او هستند اگر خانمی به جای شکر نعمت زیبایی و سلامتی سبب بیماری روحی و آسیب دیدن باطن و روان بندگان خدا شود و آنان را از راه سعادت و شهوترانی بکشاند چنین فردی چه تفاوتی با آن کودکان ناسپاس دارد؟
آری شکر نعمت زیبایی و سلامتی انگیزه مهم دیگری برای رعایت پوشش خداپسندانه است.
خلع سلاح شیطان:
شیطان که دشمن قسم خورده ما انسانهاست همواره درصدد فریبکاری و ضربه زدن به ماست. او در پی زمینه هایی می گردد که بهتر بتواند انسانه را فریب دهد . برای همین است که می بینی وقتی پای پول مقام شهرت و منافع در میان است انسانها بیشتر فریب شیطان را می خورند و می لغزند در این گونه موقعیت ها شیطان فعالیت و وسوسه گری خود را افزایش می دهد و می کوشد ایمان انسان را برباید. حال اگر ما سبب شویم شیطان در کار خود موفق شود به جای اینکه یاور خدا و دین خدا باشیم خواسته یا نا خواسته یاور شیطان شده ایم.
و شکی نیست که نداشتن پوشش مناسب و آرایش و خودنمایی زنان از بهترین دامها و وسائل وسوسه شیطان فریبکاری اوست. چه بسیار پاکانی که تسلیم زر و زور نشده اند ولی شیطان آنان را از طریق زنانی بی توجه و خام زمین زده و از بهشت برین به جهنم کشانده است.
آری بی جهت نیست که پیامبر عزیزمان فرمودند"النظر سهم مسموم من سهام ابلیس" نگاه حرام تیر زهرآلود شیطان است.
یعنی همانگونه که یک شکارچی اگر نتواند آهوی تیزپایی را شکار کند با پرتاب تیری او را ضعیف و حرکت او را کند می کند و آنگاه بسرعت خود را به او می رساند و او را می گیرد.
همین طور وقتی شیطان می خواهد دختر یا پسری با ایمان و متعهد را اسیر خود کند ولی مقاومت او را می بیند ابتدا او را وسوسه می کند تا با چشمش خیانت کند و با ترغیب او به نگاه حرام نیروی ایمان او را تضعیف می کند و کم کم او را به دام خود می اندازد.
می خواهم نتیجه بگیرم یکی از انگیزه های قوی حفظ پوشش و عفاف و وقار این است که هر بانوی مسلمان و معتقد این سلاح را از شیطان می گیرد و او را از خود ناامید می کند و اجازه نمی دهد شیطان از او سوء استفاده کند و او را در دام گرفتار نماید.
تحصیل امنیت فردی و اجتماعی:
خانمی که پوشش صحیح ندارد و خودآرایی می کند افراد مریض و مغرض را متوجه خود می کند و طبیعی است که چنین افرادی مزاحمت هایی برای او ایجاد می کنند و کم کم با شیوع این برخوردها ناامنی در جامعه گسترش می یابد . همانگونه که قبلا اشاره کردم اغلب اسیدپاشی ها آدم ربایی ها تعرض ها و بی حرمتی ها نسبت به خانم هایی صورت گرفته و می گیرد که از پوشش خوب و وقار لازم برخوردار نبوده اند . پس می شود ادعا کرد حفظ امنیت فردی و اجتماعی هم از جمله انگیزه های قوی حفظ پوشش است.
شریک نشدن در جرم و تقصیر دیگران:
برخی از خانم هایی که با پوشش مهیج و آرایش های توجه برانگیز در کوچه و خیابان ظاهر می شوند می گویند:
ما نه خود اهل هرزگی و خیانت به همسران مان هستیم و نه به افراد فاسد اجازه می دهیم که معترض ما شوند و حتی با ما صحبت کنند پس ما در عین حال که پوشش لازم را نداریم هرگز اجازه نمی دهیم از ما سوء استفاده شود و یا به دام افراد شیاد و فرصت طلب بیفتیم.
باید به چنین بانوانی گفت وقار و متانت شما در مقابل نامحرمان ستودنی و ارزشمند است اما از دو نکته نباید غافل شد.
پیش از هر چیز وقتی فهمیدیم پوشش بانوان خواست خداوند و فرمان اوست در هر حال باید مطیع او باشیم خواه زمینه سوء استفاده ی شیاطین فراهم باشد خواه نباشد. دوم اینکه گاهی اتفاق می افتد مثلا جوانی با دیدن یک خانم که پوشش مناسب ندارد و با سر و وضعی برانگیزاننده در خیابان حاضر شده تحت تاثیر وسوسه های شیطانی قرار می گیرد و بخواهد مزاحمتی برای آن خانم ایجاد کند اما با برخورد تند او مواجه شود و برگردد. ولی این طوفان درونی او را به حال خود نمی گذارد و باعث می شود او به سراغ دیگری برود و برای بقیه مزاحمت ایجاد کند. فریب خوردن دختری جوان و جدا شدن او از خانواده درگیری و ضرب و شتم و گاهی فجایع دیگر همه و همه پیامدهای این وضعیت اند. عامل اصلی این خطاها و خسارت ها اولین خانمی است که با وضع نادرست خود زمینه ساز این وسوسه ها و اشتباهات شده است. گاهی این اشتباهات به خطاهای بزرگتر و بزرگتر منجر می شود و جرمی بسیار سنگین پدید می آید و صد البته مسءولیت عمده این وضعیت بر دوش مسبب اصلی و عامل اول است.
بگذار خاطره تلخی را برایت بازگو کنم که هرگز آن را فراموش نمی کنم : جوانی پس از درددل های مفصل بامن می گفت: هر گناهی که شما تصور کنید از من سر زده و آغاز همه ی این انحرافات دیدن یک منظره مهیج و محرک بود.
خواهرم خوب بیندیش اگر ان منظره ظاهر خانمی بی احتیاط باشد که با لباس و آرایش خاص خود این جوان را در معرض سیل وسوسه های شیطانی قرار داده چقدر جرم او سنگین است و در چه گناهان بزرگی شریک شده در حالی که خود از همه جا بی خبر در دل می گوید من که به کار کسی کار ندارم و به راه خودم می روم.
 پس گاهی رعایت نکردن پوشش و نداشتن وقار لازم انسان را شریک جرم دیگران قرار می دهد.
آثار دیگر:
علاوه بر آنچه برایت نوشتم رعایت پوشش مناسب برای هر بانوی مسلمان آثار و برکات جانبی دیگری هم دارد مانند تشویق دیگران به بندگی خدا و رعایت خواست او زیرا در هر جامعه ای می توان میدم را به سه دسته تقسیم کرد دسته ی اول کسانی هستند که خوبند و در خوبی خود محکم و پابرجا هستند.دسته دوم بدان و افراد که در خطاکاری خود پابرجا و ثابت قدم اند و این دو دسته همیشه در اقلیت هستند.
اما اکثریت افراد هر جامعه که دسته سوم را تشکیل می دهند تابع وضع موجود و شرایط حاکم هستند . اگر خوبی ها رواج یابد ایشان هم تبعیت می کنند و اگر رسم ها و قواعد نادرستی در جامعه عرضه شود از همان پیروی می کنند.
بنابراین کسانی که راه و رسمی را در جامعه نشر می دهند در چگونگی رفتار سایر افراد دخیل هستند چه آن راه و رسم خوب باشد چه بد.
پیامبر عزیزمان می فرماید : هر کس سنت و روش حسنه ای را رواج دهد که پس از او دیگران از آن تبعیت کنند با عمل خوب هر نفر ثوابی هم به آغاز گر آن سنت حسنه داده می شود بدون اینکه از پاداش انجام دهنده ی عمل کم شود و هر کس سنت و روش نادرستی را در جامعه رواج دهد و دیگران از او تبعیت نمایند با عمل هر کس یک گناه هم در نامه ی عمل آغازگر آن خطا و خلاف نوشته می شود بدون آنکه از گناه انجام دهنده ی آن چیزی کم شود.
در مورد بحث ما هم باید اذعان کرد رعایت کننده ی پوشش مناسب از پاداش تشویق دیگران به این عمل خداپسند بهره مند است.
بگذار اضافه کنم از آثار این عمل ارزشمند تقویت اراده و مبارزه با نفس است.
می دانی یکی از حالات نفس انسان نفس اماره نامیده می شود که همواره انسان را به بدی ها وا می دارد . برخی گفته اند کسی که به خواست نفس خود عمل کند و به فرمان او از فرمان خداوند سر پیچی کن مانند شخصی است که بچه گرگی را از بیابان گرفته و چون نوزاد هر حیوانی دوست داشتنی است به او غذا می دهد و با او بازی می کند غافل از آنکه هر لقمه ای که به او می دهد دشمن خطناکی را می پروراند که وقتی قوی شد اول خود را از بین می برد خانمی که گرچه میل باطنی و خواست نفسانی او خودنمایی و آراستگی در مقابل نامحرمان است اما برای خدا و جلب رضای او با خواست نفس خود مبارزه و پوشش لازم را رعایت می کند بتدریج از اراده ای قوی برخوردار می شود و در سایر امور هم می تواند براساس عقل و طبق فرمانهای خدای مهربان عمل نماید. چنین انسانی راحت تر می تواند سایر غرایز مانند ریاست طلبی و حرص و طمع را در وجود خود مهار کند.

گستره عفاف به گستردگی زندگی

گرایش به زیبایی از قبیل: زیبا پوشیدن، زیبا سخن گفتن، خود را آراستن، معطر کردن و تمایلات جنسی، همه و همه اموری است که از فطرت انسان بر می خیزد.
آنچه مهم است، نگهداشتن حریم و خارج نشدن از حد اعتدال در این موارد می باشد؛ نه سرکوب کردن خواهشها و تمایلات فطری و درونی و نه تندروی و افراط در آنها، اساساً معنای عفت همین است. یعنی شخصی عفیف و پاکدامن است که بتواند شهوات و غرایز خود را تحت کنترل در آورد، به طوری که از حد اعتدال خارج نگردد.
پافشاری بر منزلت عفاف در دین اسلام تا جایی است که امام المتقین، امیر مؤمنان حضرت علی ابن ابیطالب(ع)، مقام و جایگاه عفیف را با مقام شهید در راه خدا مقایسه می کند. «ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجراً ممن قدر فعف لکاد العفیف ان یکون ملکاً من الملئکة. پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست». [3]
اما با کمال تأسف، همزمان با گام نهادن بشر به سکوی آسمان و حکمفرمایی فن آوری بر مغز و ارادة بشر، فرشتة عفت و اخلاق نیز از بسیاری جوامع رخت بربست. زن که مظهر عفاف، حیا و عشق ورزی به قداست و پاکی مام بشریت محسوب می شد و تداعی صفات فرشتگان در روی زمین و کانون گرم خانواده می نمود؛ به عنوان ابزاری بی مقدار در کوی و برزن چون کالایی در دست طماعان و گردانندگان بازار هوی و هوس در آمد و در معرض هجوم همه جانبة جریانهای سوء سیاسی و تبلیغاتی و سراشیبی سقوط قرار گرفت و کرامت ذاتی اش زیر غباری از غفلت و فراموشی مدفون شد.
از آن پس، اساس ازدواجها درهم ریخت و همه به دور آتش شهوت رقصیدند و نظام های دقیقی که در طول قرنها زندگی آدمیان برای اداره و بقای خانواده وضع شده بود و نیز روحانی ترین روابط انسانی میان زن و مرد، یکباره فرو ریخت و از ارزش و اعتبار زن، در نظر مردانی که برای وصول به کعبة وجود زن، حریمی ملکوتی ساخته بودند، کاسته شد تا آنجا که آنچه از بدی، گناه، عصیان، خیانت، کم ارادتی و تجاوز به زن و مقام شامخ او بود، در حق او روا داشتند.
شکی نیست که حفظ سلطة اقتصادی، سیاسی و نظامی کشورهای سرمایه داری استعمارگری بر سایر کشورها و مناطق عقب نگاه داشته شدة استعمار زده، بدون سلطة‌ فرهنگی و تنیده بر افکار و عقاید و فرهنگ مردم این مناطق، ممکن نبوده و نخواهد بود؛ که استعمار برای رسیدن به این هدف شوم از کتب درسی مدارس گرفته تا مقالات علمی، برنامه های سینمایی،‌ رادیویی، تلویزیونی، ویدئویی، ماهواره و غیره به صورت گوناگون بهره برداری می کند و همواره در صدد است که مردم،‌بویژه روشنفکران جوان، بخصوص امت اسلامی را از تاریخ جامعة‌ خود جدا سازد و طرز تفکر استعماری را رواج دهدو هرچه افزونتر، از خود بیگانگی و بیگانه پرستی را توسعه بخشد.
آنچه می تواند جامعه ای را از این تفکرات شوم و اضمحلال و سقوط به ورطة نابودی مصون  داشته و حفظ کند، ترویج فرهنگ دقیق عفاف و تبیین ابعاد مختلف آن در جامعه است. این نوشتار به همین منظور انتخاب و تنظیم یافته است.
 
مفهوم و تعریف عفاف
در تعالیم اسلامی، مفهوم واژة عفت، بر کنترل شهوات و جلوگیری آن در خروج از مرز اعتدال دلالت می کند.
این واژه از ریشة «عف» به معنی «خودداری از آنچه حلال نیست و خودداری از سخن یا عمل ناپسند»[4] گرفته شده است. کاربردهای گوناگون از این ریشه، همگی همین معنا را در بردارد.
عفاف و تعفف یعنی: خودداری نفس از محرمات و تقاضا داشتن از مردم است.[5]
«راغب اصفهانی» می نویسد: عفت، حصول حالتی برای نفس است که در سایه آن غلبة شهوت نیست و یا آن حالت مانع غلبة شهوت است.[6]
العفة : ترک الشهوات من کل شیءٍ و غلب فی حفظ الفرج مما لایحل.[7]
در قرآن کریم نیز همین معنا، یعنی «حالت نفسانی که از غلبة شهوت باز دارد» آمده است. به بیان قرآن کریم عفیف به شخصی اطلاق می شود که خود نگهدار و با مناعت باشد.[8]
این تعبیر در افراد  و موارد مختلف، شرایط خاص خود را دارد. به عنوان مثال عفت در فقر عبارتست از: قناعت ورزی و حفظ نفس از تمایلات شهوانی تا گناهی از وی صادر نشود.
 «للفقراء الذین احصروا فی سبیل الله لایستطیعون ضرباً فی الارض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیمهم لایسئلون الناس الحافاً».[9](این صدقات) برای بینوایانی است که خود را در طاعت حق محصور کرده اند و در طلب قوت، ناتوانند و آنچنان در پردة عفاف اند که هر کسی حال ایشان نداند، پندارد که از توانگرانند. آنان را از سیمایشان می شناسی، که به اصرار از کسی چیزی نخواهند.
 عفت در غنی عبارتست از: نگهداری و حفظ نفس از شهواتی که بواسطه وسعت مال و بودن امکانات مالی برای توانگر وجود دارد. «و من کان غنیاً فلیستعفف».[10]
عفت در افرادی که توانایی بر انجام نکاح ندارند، خودداری نفس از شهوات و حفظ پاکدامنی از آلودگی به گناه از طریق:‌ روزه گرفتن، انجام عبادات، همواره به یاد خدا بودن و ذکر او را در دل داشتن و فکر را در جلب رضایت پروردگار صرف کردن. «و لیستعفف الذین لایجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله من فضله».[11]آنان که استطاعت زناشویی ندارند، باید پاکدامنی پیشه کنند، تا خداوند از کرم خویش توانگرشان سازد.
«عفت در زنان سالخورده به نگهداری حفظ خویشتن است از آنچه نفس بدان میل می کند، از قبیل: ظاهر کردن زینت و خودآرایی».[12]«و القواعد من  النساء التی لایرجون نکاحاً فلیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن غیر متبرجات بزینة و ان یستعففن خیرلهن».[13] زنان سالمند که دیگر امید شوهر کردنشان نیست، بی آنکه زینت های خود را آشکار کنند، اگر چادر خویش بنهند، مرتکب گناهی نشده اند ولی خودداری کردن برای ایشان بهتر است.
ـ در علم اخلاق عفت مقابل قوة شهویه است. چنانچه «هر گاه حرکت نفس بهیمی یعنی قوای شهوی معتدل گردید و از حد خود تجاوز ننمود و مطیع عقل شد و غرق در شهوات نگردید و در مخالفت با دستورات قوه عاقله ننمود و در آنچه راجع به قوای شهوانی است از زیر پرچم سلطنت عقل خارج نشد، آن وقت متصف می گردد به صفت حمیدة عفت، یعنی چنین کسی را عفیف گویند».[14]
ملا احمد نراقی صاحب کتاب معراج السعادة در تعریف عفت آورده است: «عفت عبارتست از مطیع و منقاد شدن قوة شهویه از برای قوة عاقله، تا آنچه امر فرماید در خصوص اکل، شرب، نکاح و جماع متابعت کند و از آنچه نهی فرماید: اجتناب نماید».[15]
 
عفاف، ریشه در فطرت
آدمی، حقیقت واحدی است که حیاتش از دو بعد مادی و معنوی تشکیل یافته است که هر کدام از این دوبعد، قابلیت رشد و تکامل دارند. تکامل و یا نقص هر یک نیز بر دیگری اثر مستقیم می گذارد. هر چند این دو بعد از یکدیگر جدا هستند، اما اثر کمال و نقص آنها بر یکدیگر قابل تفکیک نیست.
آنچه فراتر از این دو بعد (مادی و معنوی) بر حیات انسانی مؤثر است، نوع نگرش هر فرد نسبت به خود و جهان پیرامونش می باشد. این نگرش ها و دگرگونی بر قبض و بسط دامنة حیات مادی و معنوی انسان اثر می گذارد. از این روست که زندگی انسانها و اهداف آنها در گذشته و حال با یکدیگر تفاوت چشمگیری دارد.
با این وجود، نباید چنین تلقی کرد که با تغییر و دگرگونی نگرشها همه چیز متحول می شود و هیچ نقطة اشتراکی باقی نمی ماند. بلکه می توان موارد اشتراک زیادی را نام برد که در همة دوره ها ثابت و ارزشمند بوده است. حس عدالت خواهی، نوع دوستی، ظلم ستیزی، صداقت خواهی، تجلیل از مصلحان اجتماعی و . . . . اینها همه نشان دهندة این مطلب است که یکسری از باورهای کلی و واحد در میان انسانها و در همة ادوار حاکم می باشد؛ گرچه مصادیق و نمونه های آنها متفاوت است. از این باورها در ادیان الهی با عنوان فطرت یاد می شود.
فطرت، امری است که خدای متعال آن را در وجود هر فرد قرار داده و انسان بدون اکتساب، به آن میل و رغبت دارد. عفاف نیز یکی از این باورهاست. روح عفت و پرواپیشگی از بدو خلقت آدمی تاکنون بر انسان حاکم بوده است. البته ممکن است شکل، اندازه و کیفیت بروز آن در دوره های مختلف متفاوت باشد، اما این خصلت همیشه بروز و ظهور داشته است. قرآن کریم در داستان آفرینش آدم و حوا ازاین خصلت فطری چنین یاد می کند: «فدلهما بغرور فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوءتمها و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة»[16] (شیطان) آن دو را فریفت و به پستی افکند. چون از آن درخت خوردند، شرمگاههایشان آشکار شد و به پوشیدن خویش از برگهای بهشت پرداختند.
در ادیان الهی نیز توصیه به عفاف و حیا شده است.
در رسالة پولس در عهد جدید می خوانیم: «زنان، خویشتن را به لباس مزین به حیا و پرهیزکاری بیارایند، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها».[17]
برخی بر اساس مجسمه های برجا مانده، کتیبه و نقش برجسته های تاریخی چنین استنتاج کرده اند که سرما و گرما، علت اصلی اختیار پوشاک نبوده، بلکه علت آن حیا و پوشاندن شرمگاه بوده است[18]و
زنان ایرانی در دوره های مختلف از مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان نیز دارای پوشش بوده اند.[19]
«فریدوجدی» در این باره می نویسد: حجاب زنان قدمتی طولانی دارد، آنگاه به نقل از دائرةالمعارف لاروس چنین ادامه می دهد، زنان یونانی در دوره های گذشته صورتها و اندامشان را تا روی پا می پوشاندند. سخن در مورد حجاب، در لابلای کلمات قدیمی ترین مؤلفین یونانی نیز به چشم می خورد، حتی «بنیلوب» همسر پادشاه «عولیس» نیز با حجاب بوده است و زنان شهر «تیب» نیز دارای حجاب خاصی بودند بدین صورت که حتی صورتشان را نیز با پارچه می پوشاندند. این پارچه دارای دو سوراخ بود که مقابل دو چشمان قرار می گرفت تا بتوانند به خوبی ببینند. در «اسبرطاء» از موقع ازدواج حجاب را رعایت می کردند. نقشهائیکه بر جای مانده حکایت می کند که زنان سر را پوشانده ولی صورتهایشان باز بوده است و هنگامی که به بازار می رفتند، صورت هایشان را نیز می پوشانده اند. حجاب در زنان سیبری و ساکنان آسیای صغیر وجود داشته و زنان رومانی از حجاب شدیدتری برخوردار بوده اند.[20]
همة‌این موارد نشان می دهد که حیا و عفت، خصلتی انسانی است و آدمیان به حکم نهاد و آفرینش خویش بدان رغبت دارند. هنوز قوانین جهانی بر لزوم جلوگیری از کارهای خلاف عفت تأکید دارند، اگر چه رعایت آن در همه جا یکسان نیست و میزان به فعلیت رسیدن آن در افراد مختلف است.
 
شکل گیری عفاف در سایه وراثت و تربیت
دو عامل وراثت و تربیت، نقش مهم و مؤثری در پرورش سجایای اخلاقی، پاکدامنی، سعادت و خوشبختی انسان دارند. با شناخت دقیق وتوجه کافی به دو موضوع وراثت و تربیت و بکارگیری دستورات صحیح و مناسب در این زمینه می توان صاحب نسلی پاک، سالم و سعادتمند بود.
«وراثت عبارت است از نیروی طبیعی در موجود زنده که به وسیلة آن، صفات از اصل به نسل منتقل می شود، خواه این صفات مخصوص این نسل باشد،خواه مشترک میان تمام افراد این نوع یا بخشی از آنها باشد».[21]
به تعبیر دیگر: «انتقال صفات و خصوصیات جسمانی، روانی و حالات و ویژگیهای اخلاقی و رفتاری از پدر و مادر و یا اجداد به نسلهای بعدی».[22]
این خصوصیات و ویژگیها در جهت مثبت یا منفی در افراد تأثیر می گذارند، «سلامت یا بیماری والدین، اختلالات روانی و عاطفی، عفت و یا آلودگی، سطح درک و فرهنگ، ایمان و اعتقاد، خوی و اخلاق والدین، همه و همه در زندگی انسان مؤثرند.
علم روانشناسی ژنتیک ثابت کرده است که حتی حال و هوای زن و شوهر در حین انتقال نطفه در فرزندان اثر می گذارد، اضطراب و تشویش، امنیت خاطر، حتی احساس گناه و فریب، در سرنوشت کودک مؤثر است».[23]
امیرمؤمنان حضرت علی(ع) در بیان این امر مهم می فرمایند: «اذا کرم اصل الرجل کرم مغیبه و محضره»[24] وقتی اصل و ریشة انسان، خوب و شریف باشد، نهان و آشکارش خوب و شریف است و در جای دیگر می فرمایند: «حسن الاخلاق برهان کرم الأعراق»[25] نیکویی اخلاق، دلیل پاکی و فضیلت ریشه خانوادگی است. چنانکه از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمود: «الشقی شقی فی بطن امه و السعید سعید فی بطن امه»[26] بر این اساس مراقبت ها و خودسازی جسمی و روحی پدر و مادر، تقوی، عفاف و پیراستن خود از محرمات و معاصی نقش بسیار مؤثر و مهمی در سعادت فرزند دارد.
مرحوم شیخ مرتضی انصاری (ره) پیشرفت های علمی و معنوی خود را نتیجه زحمات و رعایتهای مادرشان می دانند و دانشمندانی همچون آیت الله مطهری و بهشتی که نقش مهمی در تبیین فرهنگ اسلام داشتند از مادرانی پاکدامن، شجاع، مؤمن و عفیف برخوردار بودند[27]و به همین خاطر است که در حدیث نبوی(ص) اینگونه آمده است «طوبی لمن کانت امه عفیفة».[28] 
محیط تربیتی کودک، یعنی محیطی که شخص در آن متولد می شود و در آنجا رشد می یابد نیز، در سعادت و شقاوت او بسیار مؤثر است. پدران و مادرانی که محیط مساعدی برای تربیت صحیح فرزندانشان به وجود می آورند و در معاشرت با آنان گفتاری پاک و رفتاری پسندیده دارند و قدم به قدم، برنامه های تربیتی و فضائل اخلاقی را در پرورش فرزندان خود، مد نظر قرار می دهند، می توانند جوانانی از هر جهت شایسته تربیت کنند و از این طریق اوامر الهی را اجرا و وظیفه خود را نسبت به فرزند و جامعه انجام دهند.
بسیاری از بدبختی های اجتماعی و آلودگی های اخلاقی و بی عفتی جوانان از محیط خانواده سرچشمه گرفته و معلول تربیت های نادرست و یا عدم نظارت والدین بر فرزندان است.
«کل مولودٍ یولد علی الفطرة، فابواه یُهَوِّدانه و یُنصِّرانه و یُمجّسانه»[29] هر نوزادی بر فطرت الهی بدنیا می آید، پس پدر و مادر او را به دین یهود و نصرانی و زرتشتی گرایش می دهند. بنابراین وراثت و تربیت خانوادگی، اساس شخصیت فرد را تشکیل می دهد و می تواند او را به انسانی عفیف با اخلاق و موفق، یا انسانی فاسد، منحرف و مضر تبدیل کند.
 
دامنه عفاف
بررسی ابعاد مختلف عفاف و گسترة آن در شئونات فردی و اجتماعی دامنة وسیعی دارد که با استفاده از قرآن وسنت به چند مورد آن اشاره می کنیم:
 
1 – عفت در فکر
 گرانبها ترین سرمایه ای که خداوند به نوع بشر ارزانی داشته، گوهر فروزان عقل است. همة اعمال، احساسات، رفتار و حتی توانائیهایمان بر اساس اندیشه و فکر حالت می گیرد. هر عمل و رفتاری چه خوب و چه بد، چه اینکه نتیجة آن خیر یا شر باشد، از فکر و اندیشه سرچشمه می گیرد. به عبارت ساده تر، آنگونه  که می اندیشیم، عمل می کنیم.
هرچه تفکر انسان متعالی تر و با فطرت کمال جوی او(که خالی از هرگونه زشتی و پلیدی است) بیشتر منطبق باشد سریعتر راه تکامل را می پیماید. چنانچه، مولای متقیان، حضرت علی (ع)می فرمایند: «من عقل عف»[30] هر آنکس که عقل دارد عفت می ورزد و در جای دیگر می فرماید: «عقل انسان، به میزان عفت و قناعتش سنجیده می شود». [31]
از این رو، عقل یکی از عوامل مؤثر در تعدیل خواهشهای نفسانی و رام کردن غرائز بشری است. عقل بر اساس محاسبة صحیح، آزادی انسان را محدود می کند و در مسیر زندگی، راه را از بیراهه و روا را از ناروا تمییز می دهد. عقل می تواند شهوات و تمایلات بشر را اندازه گیری کند و موجبات تعدیل خواهشها را فراهم آورد و همچنین قادر است غرایز آدمی را به خیر و صلاح هدایت کند و از تندروی و طغیان باز دارد و خلاصه عقل، راهنمایی است که پیروی از آن مایة فلاح و رستگاری بشر است.  حضرت علی(ع) در این باره می فرمایند: «فکرک یهدیک الی الرشاد» افکار عاقلانه ات تو را به راه صواب و هدایت واقعی راهنمایی می کند.[32]
انسانی با شرف است که افکار او شریف و بالعکس انسانی آلوده و گنهکار است که اندیشه و فکر او آلوده باشد. جان کلام این است: برای رسیدن به زندگی حقیقی و سعادتمندانه محتاج اندیشه و فکری عفیف، صادق و قابل اعتماد هستیم.
 
2) عفت در نگاه
ارزش و اهمیت این موضوع از این بابت است که چشم، دروازة دل است. آنچه از این دریچه  وارد وجود شخص می شود، گاهی او را به سر منزل سعادت و گاه به ورطة سقوط و ذلت می کشاند. دل، آنچه را که از طریق چشم می بیند و حس می کند، مورد تحلیل قرار داده و زمینه را برای انفعال در برابر شرایط موجود و در پی آن حرکت برای کسب و تصرف آن شرایط و اقناع آن فراهم می نماید. و این سخن درستی است که «هر آنچه دیده بیند دل کند یاد» حال فرق نمی کند که آن نگاه به صواب بوده و مجاز و یا ناصواب بوده و غیر مجاز.
از آنجا که خداوند، خالق انسان است و نسبت به تمام صفات و اخلاقیات او آگاهی کامل دارد، مصلحت، خیر و صلاح او را بهتر از هر کسی می داند، لذا به عفت در نگاه توصیه فرموده و انسان را از نگاه های آلوده برحذر می دارد. «قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم. . .  و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن»[33] بیان صریح این آیات مبنی بر حرمت نگاه کردن مرد و زن نامحرم به یکدیگر است. «یغضوا» از مادة «غض» است و در تفاسیر، معانی مختلفی برای آن آورده اند:
1) غضّ بصر: به معنی چشم بستن، نگاه نکردن، روی هم نهادن پلک های چشم است.[34]
2) برخی آن را به معنای کم کردن نگاه، سستی در نگاه، خیره نشدن به یک چیز، می دانند.[35]
شایان ذکر است که، در این آیه، متعلق فعل آورده نشده است، یعنی خداوند نمی گوید از چه چیز چشمان خود را فرو گیرید، اما با توجه به سیاق آیات، مخصوصاً آیه(31، نور) که سخن از مسئله حجاب به میان آورده، به خوبی روشن می شود که منظور، نگاه نکردن به زنان نامحرم است.
حدود و مشخصات نگاه در آن آیه دقیقاً مشخص نیست، بر این اساس برخی عقیده دارند چون نگاه به نحو مطلق ممنوع شده و قید و شرطی ندارد، هر نوع نگاهی را شامل می شود. برخی دیگر می گویند: با توجه به قرینه (من) که ظاهراً در اینجا به معنی تبعیض است و هم به قرینه «الا ما ظهر منها» که عدم وجوب ستر وجه و کفین را می رساند، نگاه کردن به نحو مطلق، ممنوع نیست و موارد استثنایی دارد. این استثنائات عبارتند از:
 
1) نگاه کردن به دختر یا زنی که شخص، قصد دارد با او ازدواج کند، مشروط بر اینکه:
الف- قصد تلذذ نداشته باشد؛
ب – احتمال توافق ازدواج برود؛
ج – تزویج با آن زن، بلامانع باشد، مثلاً در عدة کسی نباشد؛
د – نگاه، به منظور شناخت کاملتر باشد نه اینکه چیزی بر اطلاعات او نیفزاید؛
و- به آن مقدار نگاه که هدف او را در شناخت تأمین می کند، اکتفا نماید؛
هـ – مرد نمی تواند به منظور همسریابی، به این و آن نگاه کند.
 
2) نگاه به زنان اهل کتاب، اقلیت های مذهبی و زنان کفار جایز است، مشروط بر اینکه:
الف-   قصد لذت و شهوت، در کار نباشد؛
ب‌ - ترس افتادن به گناه و حرام وجود نداشته باشد؛
ج – تنها به مواضعی نگاه جایز است که عادت آن زنان، به آشکار ساختن آن است.
 
3) طبیب یا پرستار، در معالجه بیماران، می تواند به قدر ضرورت به نامحرم نظر کند، یا بدن او را لمس نماید. مشروط بر اینکه:
الف ـ طبابت، منحصر به مرد باشد؛
ب – نظر یا لمس برای تشخیص بیماری ضروری باشد؛
ج – در موارد جواز به مقدار ضرورت اکتفا شود.
 
4) در موارد نجات از غرق شدن یا سوختن و سوانح دیگر نیز، حکم چنین است.
 
 5) نگاه به کودکان نابالغ، در حد معمول اگر از روی هوا و هوس نباشد، جایز است. [36]
دومین دستور در این آیات، حفظ فروج است « . . . . و یحفظوا فروجهم . . . .» «. . . . و یحفظن فروجهن . . . .» و مراد پوشاندن آن از نظر نامحرمان است نه حفظ آن از زنا و لواط.
همچنین امام صادق(ع) با الهام از کلام خداوند می فرمایند: «کل آیة فی القرآن فیها ذکر الفروج نهی من الزنا الا هذه الایة فانها من النظر» هر آیه ای که در قرآن از حفظ فروج سخن می گوید، منظور حفظ کردن از زناست، جز این آیه که مراد، حفظ کردن از نگاه دیگران است. عبارت «ذلک ازکی لهم» در این آیه، اشاره دارد که توصیه به عفاف و لزوم پرهیز از چشم چرانی و یا خودنمایی زن، به منظور پاکسازی جان و روان انسانها و تطهیر آنان از پلیدی، آلودگی، نابسامانی های اخلاقی، خانوادگی و اجتماعی است و این امری است که با سعادت مرد و زن و نسل انسانی مرتبط است.
آری نگاه، جرقه ای است که غریزه را شعله ور می سازد. «النظرة بعد النظره تزرع فی القلب شهوة و کفی بها لصاحبها فتنة»[37] نگاه پس از نگاه، همچون تیری از تیرهای زهرآگین شیطان است که چه بسا مدت آن کوتاه ولی مورث حسرت و افسوسی دراز و طولانی است. «و النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظرة اورثت حسرة طویلة»[38]افراد چشم چران بیش از هر کس جان و روان خود را به تعب می اندازند و پس آن دچار اضطراب، نگرانی و به جوش آمدن هیجانات خود می شوند و به دنبال آن طعمة هوس آلود، باعث رسوایی برای خود و دیگران می گردند. از این روست که امامان ما به انذار و تبشیر پیروان خود پرداخته و احادیثی در مدح و تشویق کسانی که در نگاه خود عفت داشته و عقاب سخت و دردناک افرادی که خود را به ورطة چشم چرانی و نگاه آلوده انداخته اند، بیان فرموده اند. امام صادق (ع) در این باره تصریح می فرمایند: وقتی انسان نگاهش به سیمای زنی می افتد چشمش را ببندد و به آسمان متوجه گردد خدای متعال بلافاصله یکی از حوریه های بهشتی را به عقد او در می آورد.[39]و حضرت رسول اکرم(ص) می فرمایند: هر مسلمانی که یکبار به زنی بنگرد، آنگاه چشم از او باز دارد، خدای متعال او را با عبادتی انس دهد که لذت آن را در قلب خویش احساس کند.[40] در جای دیگر امام صادق (ع) می فرماید: هر کس چشم خود را از گناه پر کند، روز قیامت خدا چشم او را از آتش پر خواهد ساخت مگر توبه و بازگشت نماید. [41]
 
3- عفت در معاشرت
واضح است که فعالیتهای اجتماعی زنان و حضور آنان در عرصه های مختلف، زمینة تعامل و ارتباط بین زن و مرد را بیشتر کرده است. در پرتو حضور اجتماعی، بسیاری از استعدادها و قابلیتها به فعلیت می رسد، تعلیم و تعلم، توسعه، تکنولوژی و بالا رفتن فهم سیاسی و آگاهی از زمان محقق می شود و همچنین در سایه فعالیت اجتماعی، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عملی می گردد. از این رو یکی از انگیزه های دعوت به مشارکت اجتماعی زنان، بالا رفتن شخصیت علمی، معنوی و اجتماعی آنان است، که بدون این حضور، انجام این مهم دست یافتنی نیست و یا با دشواری و مشقت همراه است. از طرف دیگر اساس شریعت اسلام و سنت نبوی بر آسان گیری است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: «یرید الله بکم الیسر و لایرید بکم العسر»[42]اگر قرار باشد زنان در خانه بمانند و به امور خانه داری، بچه زایی، شیردادن و بزرگ کردن آنها بپردازند و مسائل و تکالیف خود را تنها از طریق مردان محرم جویا شده و به انجام برسانند؛ زندگی و حیاتشان خالی از حرج و صعوبت نخواهد بود.
در زمان رسول خدا(ص) زنان پرسشهای خود را از پیامبر(ص) می پرسیدند و هیچ گاه رسول خدا آنها را منع نمی کرد. آنچه مسلم است و از قرآن و سیرة پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) دریافت می شود، این است که زنان با رسول اکرم(ص) و امامان بزرگوار معاشرت و گفتگو داشته و این یک امر طبیعی و عادی بوده است. حتی قرآن، بیعت با زنان را که یکی از بارزترین نمونه های مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان است، پذیرفته[43] و پیامبر اکرم(ص) چندین مرحله با زنان (هم در زمینة پذیرفتن اسلام و هم پیشوایی ایشان به عنوان رئیس حکومت اسلامی) بیعت کرده اند.
در آیة دیگر به صراحت مالکیت زنان و مردان را بر آنچه کسب می کنند تأیید می نماید[44] و این نشان دهندة‌ آن است که خداوند، مالکیت، کسب و تلاش اقتصادی را مختص مردان ندانسته است. این تعامل و ارتباط در سورة قصص، آنجا که از شبانی دختران شعیب سخن به میان آمده است، به وضوح مشاهده می شود. همچنین مشارکت زنان در جنگهای صدر اسلام و پس از آن بر کسی پوشیده نیست. تهیة غذا، یاری مجروحان و حتی در برخی صحنه ها رویارویی با دشمن و برگرفتن سلاح دلیل بر حضور مؤثر زنان است.
این امر به حدی واضح و روشن است که در کتب حدیث و سیره، باب هایی بدان اختصاص داده شده است. در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز بابی به عنوان «غزوة‌ النساء مع الرجال» به چشم می خورد.
بنابراین از دیدگاه اسلام، مشارکت اجتماعی زنان و تعامل و ارتباطاتی که در این زمینه پیش می آید تجویز شده، اما این روابط، همواره دارای آداب و شرایطی است که آن را عفت در روابط اجتماعی نامیده ایم. از جملة این آداب:
 الف ـ  پرهیز از محادثه که آن عبارت است از: گفتگویی که هزل و لهو را به همراه داشته و با نوعی فتنه انگیزی آمیخته است. حضرت رسول(ص) می فرمایند: «و من فاکه امراة لایملکها حبسه الله بکل کلمة کلمتها فی الدنیا الف عام»[45] هر کس با زن نامحرم شوخی کند، برای هر کلمه ای که با او سخن گفته، هزار سال زندانی می گردد.
ب ـ  پرهیز از خلوت، امام موسی بن جعفر به نقل از پیامبر فرمودند: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگز در جایی که نفس زن نامحرمی را می شنود، توقف نکند. [46]همچنین رسول اکرم می فرمایند: آگاه باشید هرگز مرد و زنی با هم خلوت نمی کنند مگر آنکه سومی آنان شیطان است. [47] 
ج ـ پرهیز از مصافحه، حضرت رسول اکرم(ص) فرمودند: «و من صافح امرأة تحرم علیه فقد باء بسخط من الله عزوجل».[48] هر کس با زنی که محرم او نیست مصافحه کند غضب حق تعالی را برای خود خریده است.
در جای دیگر می فرمایند: هر کس به طور حرام با زنی مصافحه کند، یعنی با او دست بدهد، روز قیامت در غل و زنجیر بسته و به آتش انداخته می شود.
 
د ـ پرهیز از استعمال عطر و بوی خوش، رسول خدا فرمودند: هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود مورد لعنت قرار می گیرد تا زمانی که به خانه مراجعت کند.[49]
در جای دیگر می فرمایند: «اذا تطیبت المرأة لغیر زوجها فانما هو نار و شنار»[50] زنی که خود را برای دیگران خوشبو کند، خود آتش است و ننگ محسوب می شود.
 
4 - عفت در زینت
تمایل آدمی به زیبایی و جمال، یکی از خواهشهای فطری بشر است و احساس لذت از مناظر زیبا، با سرشت انسان آمیخته است.
«قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده»[51] علامة طباطبایی در ذیل این آیه می فرماید: «خدای متعال در این آیه زینت هایی را معرفی می کند که برای بندگان ایجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زینت ها و استعمال و استفاده از آنها ملهم نموده است و روشن است که فطرت الهام نمی کند مگر به چیزهایی که وجود و بقای انسان منوط و محتاج به آن است».[52]
این نکته واضح است که برای شناسایی همة زیباییها و درک جمال طبیعی و هنری، تنها حس فطری جمال دوستی کافی نیست، بلکه باید این نیروی طبیعی، تربیت و در پرتو پرورشهای صحیح بسط و توسعه یابد. پرورش صحیح می تواند استعدادها را آشکار سازد و از قوه به فعلیت درآورد. به هر نسبتی که سطح دانش و فرهنگ یک کشور ترقی کند و به هر نسبتی که عواطف مردم شکفته تر شود، زیبائیها بهتر درک و احساس می گردد. چنانچه در دنیای امروز و بین ملل و اقوام پیشرفته، مسئله زیبایی مورد کمال توجه قرار گرفته و تمام طبقات مردم، به زیبایی ابراز علاقه شدید می کنند و این حس پیوسته رو به فزونی است و روز به روز تشدید می شود.
آیین مقدس اسلام نیز که برنامة جامع سعادت و کامیابی بشر است به این موضوع توجه مخصوص دارد و در ضمن تربیت و پرورش قوه جمال دوستی، استفاده از آن را نیز به پیروان خود توصیه می کند و با حمایت از این قوه، یکی از خواهشهای طبیعی بشر را ارضاء می نماید و حتی در کتب اسلامی، روایات بسیاری در بارة ارزش زیبایی و جمال انسان آمده است. رسول خدا (ص) فرمودند:«علیکم بالوجوه الملاح و الحدق السود»[53] بر شما باد که با خوب رویان نمکین صورت و مشکین چشم معاشرت کنید. حضرت علی (ع) در این باره فرمودند: «حسن وجه المؤمن حسن عنایة الله به»[54] روی زیبای مردم با ایمان، عنایت نیکوی خداوند به آنان است.
بدین سان جامة زیبا پوشیدن، مسواک زدن، شانه و روغن زدن به مو و گیسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن، و سرانجام آراستن خویش هنگام عبادت و معاشرت با مردم در مسجد یا محیط خانواده و اجتماع، از مستحبات مؤکد و جزء برنامه روزانة مسلمانان است و این مطلب، از آیات قرآنی به خوبی استفاده می شود. «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد» و «قل من حرم زینة الله التی أخرج لعباده و الطیبات من رزق» در اینکه مراد از «زینتکم» چیست و چه مواردی را شامل می شود، مطالب بسیاری در کتب تفسیر آمده است. برخی معتقدند چون این کلمه به صورت مطلق آمده است تمام زینت های جسمی و معنوی را شامل می شود.[55]
علامه طباطبایی در اباحة این زینت ها می فرمایند: «ذکر طیبات رزق و عطف آن بر زینت و قرار دادن این عطف در سیاق استفهام انکاری، دلیل بر این است که زینت و رزق طیب را شرع و عقل و فطرت مباح کرده است».[56]
حضرت امام حسن مجتبی(ع) بهترین جامه های خود را در نماز می پوشیدند و در جواب کسانی که سبب این کار را جویا شدند، فرمودند: «ان الله جمیل و یحب الجمال فاتجمل لربی»[57] خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ پس خود را برای پروردگارم زیبا می سازم. 
همچنین «عباد بن کثیر» که فردی زاهدنما بود، به امام صادق(ع) که لباس آراسته پوشیده بودند، اعتراض کرد و گفت: «یا ابا عبدالله تو از خاندان نبوتی و پدرت علی(ع) همیشه کرباس می پوشید؛ این لباس های فاخر چیست که به تن کرده ای؟چرا به لباس ساده تری اکتفا ننمودی؟ حضرت در جواب فرمودند:‌ وای بر تو عباد! این چه اعتراضی است که می کنی، خدا وقتی به بنده اش نعمتی داد، دوست دارد آن نعمت را ببیند.[58]
بنابراین، خداوند نهی از زینت نمی کند، بلکه آنچه مذموم است و مورد نهی واقع شده، نهی از تبرج «و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی»[59] و آشکار کردن زینت در محافل اجتماعی که محل کار و تلاش زن و مرد مسلمان است، می باشد. «و لایبدین زینتهن».[60] بر این اساس نه تنها استفاده از زینت ها از نظر شرع اشکال ندارد، بلکه ارضاء تمایل خود آرائی و زینت که یکی از خواهشهای فطری است، به تکامل ذوق و هنر و شکفتن احساسات کمک می کند و انسان را به راه تعالی روحی و پیشرفت های عاطفی سوق می دهد.
اما باید توجه داشت که این کار به زیاده روی و افراط نگراید و از حد شایسته و اعتدال خود تجاوز نکند. تجمل پرستی، زیاده روی و بی عفتی در زینت و خودآرائی، عوارض نامطلوبی دارد. اگر این غریزه از حد و مرز شرعی خود خارج شود، آدمی را می فریبد و کام او را تلخ و زندگی را بر وی تنگ می کند و او را در دام شیطان اسیر می سازد.
علامه طباطبایی در این باره می گوید: «کمتر فسادی در عالم ظاهر می شود و کمتر جنگ خونینی است که نسل ها را قطع و آبادی ها را ویران سازد و منشأ آن اسراف و افراط در استفاده از زینت ها و رزق نبوده باشد، زیرا انسان طبعاً اینطور است که وقتی از جادة اعتدال بیرون شد و پا از مرز خود بیرون گذاشت، مشکل می تواند خود را کنترل کند».[61]
امام صادق(ع) می فرمایند: «پیامبر (ص) زن را از اینکه برای فرد اجنبی زینت کند، نهی فرمود و اگر چنین کرد، حق است که خداوند او را در آتش بسوزاند». «نهی ان تتزین المرئة لغیر زوجها فان فعلت کان حقا علی الله أن یحرقها بالنار».[62]
 
عفت در کلام
گستردة فعالیت های زنان در جامعة کنونی، اهمیت بحث در این موضوع را روشن می کند و احکامی که ما از منابع اسلامی در این باره بدست می آوریم، همه و همه بیانگر توجه دقیق و موشکافانه اسلام نسبت به سلامت جامعه و فرد می باشد، قرآن به انسان دستور داده که به گونه ای هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند، «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفا»[63](جملة «فلا تخضعن بالقول» اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد، یعنی به هنگام سخن گفتن جدی، خشک و بطور معمولی سخن بگوئید.
جملة «قلن قولاً معروفا» اشاره به محتوای سخن گفتن دارد، یعنی باید به صورت شایسته که مورد رضای خدای متعال و پیامبر (ص) و توأم با حق و عدالت است، سخن گفت، البته (قول معروف) معنی وسیعی دارد و هرگونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفی می کند.[64]
بنابراین از نظر قرآن هر گونه ناز و غمزه در کلام، با ادا و اطوار سخن گفتن، تغییر صدا که افراد شهوت ران را به فکر گناه می افکند و هر گونه سخن باطل و غیر حقی مردود است.
 
عفت در ستر(حجاب)
یکی از پر دامنه ترین موضوعاتی که در دنیای امروز راجع به زن و حیات اجتماعی او مطرح است، موضوع ستر یا حجاب زنان می باشد و این مسئله ای است که بحث های موافق و مخالف بسیاری را در جوامع غرب و شرق برانگیخته است. مخالفان پوشش برای اینکه طرفداران و مبلغان مذهب را به انزوا بکشانند و در نتیجه دست خود را در تجاوز به حریم عفت زنان باز گذارند، وسوسه ها و شبهاتی را از قبیل: حجاب مانع آزادی، کار و نشانة عقب ماندگی و . . .  است را در ذهن زنان القاء کرده و خواستار آن می باشند که خود زنان علیه شرایط موجود، احکام فقهی و الهی دین به قیام برخیزند.
مسئله پوشش و حفظ عفاف خاص دنیای اسلام و حتی دنیای ادیان نیست. بر اساس زمینه فطری، حتی جوامع اولیه و به دور از تمدن و مذهب هم آن را مورد توجه خود قرار داده اند، نوشته اند: «زنهای تاتار از لحاظ عصمت، وقار و وظیفه شناسی در برابر شوهران نظیر ندارند. پاکدامنی و حجب و حیای آنها قابل تحسین است. بی احترامی به عفت عمومی و هتک ناموس گناهی بزرگ است، در قانون نامه یاسای مغول، هتک ناموس، زنا و ازالة بکارت کیفر اعدام داشت».[65]ویل دورانت می نویسد: «در بریتانیای قدیم والدین ثروتمند در مدت پنج سال بحران جوانی، دختران خود را در کلبه ها زندانی می نمودند. زنان سالمند پاکدامنی را به زندانبانی می گمارند، دختران حق خروج از این کلبه ها را نداشتند و تنها اقارب و نزدیکان می توانستند آنان را ببینند. بعضی از قبائل جزیره برنئو نیز عمل مشابهی داشته اند». [66]داستان آدم و حوا و بهره گیری آنها از شجره ممنوعه که قبلاً ذکر شد نیز دلیل همین مدعاست. بنابر این، مسئلة پوشش و عفاف در همة جوامع و ملل به صورتهای گوناگون، کم و بیش وجود داشته است، اما با آمدن اسلام این مسئله به عنوان یک حکم تکلیفی و ضروری برای زنان تعیین گردید. خداوند در چند آیة قرآن کریم موضوع لباس و پوشش را مطرح کرده است و اهمیت، ارزش، هدف و فایده آن را بیان می کند.
قرآن کریم گاهی هدف از لباس را پوشاندن اعضا،‌ ستر عورت و حفظ بدن و گاه آن را وسیله زینت و گاه وسیله حرمت و شخصیت زن و باز دارنده از دستبرد آزار مزاحمان و افراد فاسد معرفی می کند.
«یا بنی آدم! قد انزلنا علیکم لباساً یواری سواتکم و ریشاً. . . .»[67]«جمله «یواری سواتکم» وصف لباس است و دلالت دارد بر اینکه لباس پوشش واجب و لازمی است که کسی از آن بی نیاز نیست و آن پوشش عضوی است که برهنه بودنش، زشت و مایة رسوایی آدمی است».[68] «کلمه «ریش» در اصل واژه عربی به معنی پرهای پرندگان است و چون پرهای پرندگان غالباً به رنگهای مختلف و زیباست، یک نوع مفهوم زینت در معنی کلمه ریش نهفته است».[69]
بنابر این مراد از لباس در این آیه تنها پوشانیدن تن و مستور ساختن زشتیهای آن نیست، بلکه لباس تجمل و زینت که اندام را زیباتر از آنچه هست نشان می دهد نیز مدنظر است. «یا ایها النبی قل لأزواجک و بناتک»[70] ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمن بگو روپوش های خود را در بر کنند این کار برای اینکه شناخته و مورد اذیت قرار نگیرند بهتر است.
هنگامیکه زن پوشیده با وقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند، افراد فاسد و مزاحم، جرأت نخواهند کرد متعرض وی شوند و بیماردلان که دنبال شکار می گردند از آن چشم پوشیده و فکر بهره کشی از او را، در مخیلة شان خطور نمی دهند. از نظر اصول کلی انسانی زن و مرد یکسانند، اما زنان از جهت خصلت طبیعی که همان جنبة خاص زنانگی، ظرافت، لطافت و جاذبیت است با مردان، تفاوت محسوس و انکار ناپذیر دارند.
در روایات آمده است: «المرئة‌ ریحانة»[71] زن همچون ریحانه یا شاخه گلی، ظریف است، اگر باغبان او را پاس ندارد، از دید و دست گلچین، مصون نمی ماند.
قرآن، زنان ایده آل  را که در بهشت جای دارند، به مروارید محجوب و پوشیده در صدف تشبیه می کند،«کأمثال اللؤلؤ ‌المکنون»[72] و یا آنها را به جواهرات اصلی مانند یاقوت و مرجان تشبیه می کند که جواهر فروشان، آنها را در پوشش مخصوص قرار می دهند تا همچون جواهرات بدلی به آسانی در دسترس این و آن قرار نگیرند و از قدر و ارزش آنها کاسته نشود. قانون آفرینش با مقرر داشتن حکم پوشش، این جوهر لطیف را از سهل الوصول بودن مصون داشته و محدودة مطمئن تری پیرامون او قرار داده است.
 
 


پی نوشتها:

--------------------------------------------------------------------------------
[1] - صحیفة فاطمیه، ص 96، دعاؤها(علیها سلام)، فی یوم الخمیس، از دعاهای حضرت زهرا (س).
[2] - روم،30.
[3] - نهج البلاغه، حکمت 474.
[4] - لسان العرب، ج 9، ص 290، اقرب الموارد، ج 2، ص 803، معجم الوسیط، ص 611؛ «کف عما لایحل و لاتجمل من قول او فعل».
[5] - مجمع البحرین، فخرالدین بن محمد الطریحی، ج 2، ص 208.
[6] - معجم مفردات الفاظ القرآن.
[7] - معجم الوسیط، ص 611.
[8] - قاموس قرآن، ج 5، صص 19-18.
[9] - بقره، 273.
[10] - نساء، 6.
[11] - نور،33.
[12] - مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ص181-180.
[13] - نور، 60.
[14] ـ طهارة الاعراق، ابن مسکویه، ترجمة بانو مجتهده امین، ص 33.
[15] - معراج السعادة، نراقی، ملااحمد، ص 190.
[16] - اعراف، 22.
[17] - عهد جدید، ص 336.
[18] - مجله پیام زن، مقاله انسان، پوشش و ریشه های تاریخی، ج 19، ص 69.
[19] - زن به ظن تاریخ، ص 71، ص141، ص115.
[20] - دائرة المعارف فریدوجدی، ج 3، ص 336.
[21] - التربیة و طرق التدریس، صالح عبدالعزیز، ج 1، ص 124.
[22] - اسلام و تعلیم و تربیت، حجتی، سید محمد باقر، ج 1، ص 79.
[23] - خانواده و کودکان گرفتار، علی قائمی، صص12- 10.
[24] - غرر الحکم، ج 1، ص 327.
[25] - همان، ص 379.
[26] - جامع الصغیر، سیوطی، ج 2، ص 36.
[27] - فصلنامه شورای فرهنگی اجتماعی زنان، ش 10، ص 46.
[28] - المستدرک، ج 14، ص 159.
[29] - مسند احمد بن حنبل، ج 2، 275.
[30] -  غرر الحکم، ج2، ص 611.
[31] - همان، ص 863،«یستدل علی عقل الرجل بالعفة و القناعة».
[32] - جوان، محمد تقی فلسفی، ص 365.
[33] - نور، 30 و 31.
[34] - المیزان، ج 15، ص 10، روض الجنان، ج 14، ص 122.
[35] - مجمع البحرین، ج 4، ص 218؛ نمونه، ج 14، ص 436.
[36] - تحریر الوسیله، ج 2، ص 243 تا 245.
[37] - وسائل الشیعه، ج 7، ص 139.
[38] - همان، ص 138.
[39] - همان، 139،«من نظر الی امراة فرفع بصره الی السماء أو غضّ بصره لم یرتد الیه بصره حتی یزوجه الله من الحور العین».
[40] -  نهج الفصاحه، ص 551،«ما من مسلم ینظر إلی المراة اول رمقة ثم یغض بصره الا أحدث الله تعالی له عبادة یجد حلاوتها فی قلبه».
[41] -  وسائل الشیعه، ج 7، ص 142،«من ملأعینه حراماً ملأ الله عینه یوم القیامة من النار الا ان یتوب و یرجع».
[42] - بقره، 185.
[43] - ممتحنه، 12.
[44] - نساء، 32.
[45] - وسائل الشیعه، ج 14، ص 133.
[46] - همان، ص 134، عن موسی بن جعفر و آبائه (ع) عن رسول الله(ص): «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلایبت فی موضع یسمع نفس إمرأة لیست له بمحرمٍ».
[47] - کلمه الرسول، ص 413، قال رسول الله(ص): «الا لایخلون رجل بامرأة الا کان ثالثهما الشیطان».
[48] - وسائل الشیعه، ج 14، ص 142.
[49] - بحار الانوار، ج 103، ص 247،«ای امرأة تطیبت و خرجت من بیتها فهی تلعن حتی ترجع الی بیتها ما رجعت».
[50] - نهج الفصاحه، ص 36.
[51] - اعراف، 32.
[52] - المیزان، ج 8، ص 81.
[53] - سفینة البحار، ص 546.
[54] - غرر الحکم، ص 379.
[55] - تفسیر نمونه، ج 6، ص 148.
[56] - المیزان، ج 8، ص 82.
[57] - مجمع البیان، ج 2،ص 412.
[58] - وسائل الشیعه، ج 3، ابواب اللابس، باب7.
[59] - احزاب، 34.
[60] - نور،32.
[61] - المیزان، ج 8، ص 82.
[62] - وسائل الشیعه، ج 7، ص 154، بحارالانوار، ج 103، ص 243.
[63] - احزاب، 33.
[64] - تفسیر نمونه، ج 17، ص 289.
[65] - زن در عصر مغول.
[66] - تاریخ تمدن، ج 1، ص 72.
[67] - اعراف، 26.
[68] - المیزان، ج 8، ص 69.
[69] - نمونه، ج 6، ص 131.
[70] - احزاب، 59.
[71] - وسائل الشیعه، ج 20، ص 168.
[72] - واقعه،‌23.

 

منبع: www.whc.ir