چکیده: یکى از آسیب هاى اجتماعى کم و بیش رایج در جامعه ما, مسئله بى حجابى و بدحجابى است. پدیده اى که ظهور هر چند ضعیف آن نیز با توجه به پیشینه فرهنگى, الگوى آموزشى و تربیتى غالب, حساسیت هاى وجدان جمعى, مراقبت و کنترل افکار عمومى, سیاست هاى فرهنگى نظام و … بسیار غیر منتظره و مستبعد مى نماید. بى شک, این پدیده نیز هم چون سایر پدیده هاى فرهنگى ـ اجتماعى از علل و عوامل آشکار و پنهان متعددى ناشى شده است.
این نوشتار, از منظرى عام و با روى کردى بیشتر جامعه شناختى به شناسایى و تحلیل علل مؤثر در شکل گیرى و بقاى این پدیده پرداخته است. در پایان نیز مجموعه اى از سیاست ها و راهکارهاى بایسته که اجراى دقیق آنها در کنار سایر تمهیدات بالقوه مى تواند از رشد روزافزون این معضل جلوگیرى کند و همگان را در خصوص مبارزه ریشه اى با آن حساس سازد; و پژوهشگران را در دست یابى به حقیقت و زوایاى بحث یارى رساند; به دست داده شده است.
واژگان کلیدى: الگوى پوشش, هنجار, بى حجابى, کج روى, جامعه پذیرى, اشاعه فرهنگى, مدگرایى, کنترل اجتماعى, کارکرد.
مقدمه
یکى از هنجارهاى کهن و سنت هاى ملى و دینى دیر پاى جامعه ایران اسلامى, سنت حجاب و پوشش کامل زنان هنگام حضور در اجتماع است. این هنجار در منطق دین, طیف گسترده اى از رفتارهاى مختلف از پوشش کامل اندام به استثناى مواضع خاص گرفته تا شیوه گفتار, نگاه, راه رفتن, استفاده از زیورآلات, آرایش کردن و کاربرد مواد خوش بوکننده را دربرمى گیرد. افزون بر آن, به برخى امور حاشیه اى هم چون نوع دوخت, جنس لباس, رنگ و تناسب لباس با سن فرد نیز ارتباط مى یابد. از این رو, حجاب کامل به معناى رعایت دقیق این مجموعه, متناسب با عرف اجتماعى و نقض کامل آن نشانه بى حجابى است. رفتار فرد باحجاب به دلیل رعایت معیارها و ضوابط و هم سویى با ارزش هاى اجتماعى با واکنش هاى مثبت و رفتار بدحجابان و بى حجابان با واکنش هاى منفى اجتماعى روبه رو مى شود.
پدیده (بى حجابى) که گونه اى انحراف و کج روى اجتماعى به شمار مى رود, پدیده اى است که جامعه ایران در سال هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى, در برخى شهرهاى بزرگ و به ویژه در میان برخى گروه هاى جامعه با آن روبه رو بوده است. با وجود رخ دادن دگرگونى هاى بنیادین در سطوح مختلف اجتماعى و فرهنگى و توفیق نسبى در زدودن برخى مظاهر فرهنگ بیگانه, حکومت تاکنون نتوانسته است این معضل اجتماعى را به شکلى معقول حل کند و به این ضرورت فرهنگى و خواست همگانى, پاسخى شایسته بدهد. چه عواملى در شکل گیرى این معضل مؤثر بوده و هستند و چرا تاکنون, با وجود حساسیت هاى شدید فرهنگى و اقدامات سازمانى, توفیق چندانى حاصل نشده است و چه موانعى براى درمان چنین معضلى وجود دارد. این نوشتار با هدف شناخت این معضل و تبیین چرایى و جست وجوى دلایل شکل گیرى و بقاى آن از دیدگاه جامعه شناختى, به صورت کتاب خانه اى و با تحلیل پژوهش هاى انجام شده و مشاهده هاى میدانى نگاشته شده است.
جایگاه اجتماعى پوشش
الگوى پوشش و کیفیت لباس در هر جامعه, بیش از آن که از شرایط اقلیمى, موقعیت تمدنى, اوضاع اقتصادى, نظام سیاسى, موقعیت سنى, جنسى و شغلى افراد, خواسته هاى شخصى و زیباشناختى افراد اثر بپذیرد, از ساختار باورها, ارزش ها, هنجارها, ایدئولوژى ها, الگوها, آداب و عادت ها و سلیقه هاى گروهى اثر مى پذیرد. لباس, نشان دهنده ناخودآگاه فرهنگى جامعه است. لباس پوشیدن, نشانه اجتماعى بودن انسان است و مانند دیگر جنبه هاى اجتماعى بودن انسان بر اساس ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و انتظارات جمعى, شکل مى یابد. ضرورت هم نوایى با اقتضاهاى فرهنگ غالب و رعایت انتظارات جمعى, کمترین هزینه اى است که زندگى اجتماعى در ساحت هاى مختلف بر افراد تحمیل مى کند. این هم نوایى برخلاف تصویر خام و ابتدایى آن, به معناى پذیرش قطعى اشکال متعین و تمکین بى چون و چرا در برابر الزامات انعطاف ناپذیر و تسلیم شدن در برابر اراده و خواست جمعى نیست, بلکه به معناى هم نوایى صورى, تشبه و هم آوایى ظاهرى و تخلف نکردن آشکار از حداقل هاى هنجارى جامعه است. در حوزه پوشش نیز جامعه, انتظار خویش را نه در چارچوب قالب هاى معین, بلکه در قالب گزینه هاى متنوعى مطرح ساخته است که امکان اعمال گزینش هاى فردى همواره وجود خواهد داشت.
در جامعه ما, به دلیل حساسیت هاى خاص درباره الگوى پوشش بانوان گزینه هاى محدودترى فراروى آنها قرار دارد و دخالت سلیقه کمتر است.
به دلیل الزامات ارزشى و هنجارى جامعه, پوشش, اجبارى و گریزناپذیر است و افراد در هر شرایطى باید از آن برخوردار باشند. رعایت این حداقل, نیازمند حضور و مشارکت اجتماعى است و رعایت نکردن آن, به عنوان تخلف اجتماعى, واکنش هایى را برخواهد انگیخت. درجه این واکنش را میزان حساسیت و آستانه صبر جامعه تعیین خواهد کرد. هر جامعه به طور متوسط, از میزانى از تخلف و ناهم سویى, با نگاه به سطح انتظار, در همه عرصه هاى رفتارى از جمله پوشش, چشم پوشى و آن را تحمل مى کند یا واکنش به آن را بنا به ملاحظاتى به تأخیر مى اندازد. باید دانست اعضاى جامعه میان ارزش هاى مسلط و ارزش هاى ثانوى یا مدل هاى پذیرفته شده و تحمیل شده, حق انتخاب اجمالى دارند. پیوستگى با هنجارها و ارزش هاى جمعى اجبارى نیست, بلکه موجب ایجاد محدودیت در مسیر انتخاب و تصمیم اعضاى اجتماع خواهد شد. هم نوایى نسبى با محیطى معین, همواره با امکان استفاده از حاشیه آزادى و برخوردارى از خودمختارى همراه خواهد بود. از این رو, رخ دادن رفتارهاى ناهم خوان و ناهم سو با انتظارات جامعه و ظرفیت هاى هنجارى آن, چندان خلاف انتظار نیست.
هنجار پوشش
نابهنجار دانستن یک رفتار هنگامى عقلانى است که از قبل, شکل قاعده مند آن متناسب با معیارهاى مشخص, معلوم شده باشد. از این رو, معرفى قلمرو حجاب مقدم بر تعیین حدود نقیض آن; یعنى بى حجابى است. حجاب از رفتارهاى بهنجار و ارزشى و از ضروریات و مسلّمات اسلام است. بر اساس آن چه در رساله هاى عملیه مراجع تقلید بیان شده و قوانین موجود کم و بیش با ارجاع به آن تنظیم و تصویب شده و عرف عام جامعه بر اساس آن رقم خورده, حجاب در قالب هنجارى زیر صورت بندى شده است:
زن باید بدن خود را از نامحرم بپوشاند, بلکه احتیاط واجب آن است که بدن و موى خود را از پسرى هم که بالغ نشده, ولى خوب و بد را مى فهمد (و به حدى رسیده که مورد نظر شهوانى است) بپوشاند.1
البته گردى صورت و دست ها تا مچ از این قاعده مستثنا است.
تعریف بى حجابى
با توجه به مباحث یادشده, بى حجابى به معناى نداشتن پوشش متناسب با استانداردهاى متعارف عرف عام و الگوى برگرفته از فقه اسلامى است. از این رو, پوشیدن لباس هاى تنگ, بدن نما, تحریک کننده و بدشکل, پوشیده نبودن برخى مواضع نیازمند پوشش, آرایش نامناسب و نداشتن وقار لازم در اجتماع را مى توان در مقوله بدحجابى گنجاند. در این میان, برجسته ترین مصداق بى حجابى که همگان تلقى مشترکى از آن دارند, به پوشش برمى گردد و همان نداشتن پوشش مناسب است. به عبارت دیگر, اگر بى حجابى را پدیده اى داراى جلوه هاى متنوع بدانیم, آن چه پیش از هر چیز از این واژه به ذهن مى رسد, نداشتن پوشش مناسب است.
آسیب شناسى حجاب
از منظر آسیب شناختى, بى حجابى از مصداق هاى انحراف و کج روى است. بى حجابى, رفتارى ناسازگار با هنجارها و انتظارات جامعه,2 خلاف فرهنگ جارى وقانون مندى ها و انتظارات مطلوب جامعه3 و موجب تنش ها و تضادهایى است که به نگرش هاى سرزنش آمیز مى انجامد و واکنش هایى نظیر مجازات, طرد و انزوا را به همراه دارد.4 به تعبیر دیگر, هرگاه (رفتار افراد جامعه با هنجارها, ارزش ها و عقاید اجتماعى جامعه در تعارض و تضاد باشد, رفتار اجتماعى, رفتارى نابهنجار خواهد بود; زیرا بین خواسته ها, نیازها و آرمان هاى اجتماعى سیستم موجود و افراد جامعه هم آهنگى دیده نمى شود و در این حالت, روابط اجتماعى, تنش زا و ستیزآمیز است).5
از دید جامعه شناختى, عمل انحرافى و کج روانه را صرف نظر از شدت و ضعف آن مى توان با ویژگى هایى هم چون مخالفت با ارزش ها و هنجارها, نقض عرف و رسوم پذیرفته شده, ناهم گونى با انتظارات جامعه و فرهنگ غالب, نامتعارف بودن, حساسیت برانگیزى و واکنش زایى, ارزش منفى داشتن, اخلال گرى در نظم آیینى و آماج نیروهاى نظارتى و کنترلى جامعه قرار گرفتن, مى توان تشخیص داد.
از منظر حقوقى نیز ناهم سویى یا مخالفت با هنجارهاى قانونى معتبر جامعه, جرم و سزاوار مجازات هاى متناسب خواهد بود. از این رو, نقض قانون مملکتى در اثر عمل خارجى, در صورتى که انجام وظیفه و یا اعمال حقى, آن را تجویز نکند و مستوجب مجازات هم باشد, جرم نامیده مى شود.
قانون مجازات اسلامى, در تبصره ماده 638 در بیان جرایم ضد عفت و اخلاق عمومى, بى حجابى را جرم سزاوار مجازات شمرده است و مى نویسد:
زنانى که بدون حجاب شرعى در معابر و انظار عمومى, ظاهر شوند, به حبس از ده روز تا دو ماه یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزاى نقدى محکوم خواهند شد.
در قانون رسیدگى به تخلفات استفاده کنندگان البسه خلاف شرع (مصوب 28/12/1365) مجلس شوراى اسلامى و نیز ماده 4 قانون البسه مبتذل در بیانى مشابه آمده است:
کسانى که در انظار عمومى, وضع پوشیدن لباس و آرایش آنان خلاف شرع و یا موجب ترویج فساد و هتک عفت عمومى باشد, توقیف و خارج از نوبت در دادگاه صالح, محاکمه و حسب مورد به یکى از مجازات ها محکوم مى گردند. مجازات این اشخاص, حبس از سه ماه تا یک سال و جزاى نقدى از یک میلیون و پانصد هزار ریال تا شش میلیون ریال و یا 74 ضربه شلاق با یک یا دو مجازات مذکور مى باشد).
قانون تعزیرات اسلامى نیز بى حجابى را در کنار برخى رفتارهاى هم سنخ از جمله انحراف ها, سزاوار برخورد قضایى دانسته است که آن رفتارها عبارتند از: رعایت نکردن حجاب در معابر عمومى (ماده 638), انجام فعل حرام (ماده 638), تشویق یا انجام فساد و فحشا (ماده 639), استفاده از وسایلى که عفت عمومى را جریحه دار مى کند (ماده 640) و هرگونه عملى که عفت عمومى را جریحه دار مى سازد. (ماده 640)
از این رو, بى حجابى به اعتبار نقض هنجارهاى اجتماعى, کج روى و انحراف و به اعتبار ناهم سویى و تخلف از قوانین نظام, جرم شمرده مى شود.
ریشه هاى بى حجابى
براى بى حجابى, دلایل بسیارى را مى توان برشمرد. این عوامل را در یک تقسیم بندى کلى مى توان به بیولوژیکى یا روانى, فرهنگى, اجتماعى و سیاسى تقسیم کرد. به عبارت دیگر, این پدیده را با ارجاع به چهار دسته عامل یاد شده به پنج صورت مى توان تبیین کرد. از آن جا که ملاک تبیین, بیان ارتباط علّى و معلولى (تعلیل) میان پدیده هاست, نوع تبیین تابع نوع علت خواهد بود. براى مثال, اگر علت از سنخ امور فرهنگى باشد, تبیین نیز فرهنگى خواهد بود. اکنون این موارد را برمى شماریم:
1. بیولوژیکى یا روانى
عوامل بیولوژیکى یا روانى, به زمینه هاى زیستى و خواسته هاى طبیعى فرد گفته مى شود که معمولاً میان افراد مشترک است. از جمله زمینه هاى بیولوژیکى مرتبط با مقوله پوشش مى توان از میل به خودنمایى, تبرّج, تزیین, تجمل, خودآرایى, تمایل شدید به جلب توجه دیگران به ویژه در دوره جوانى, به رخ کشیدن زیبایى ها, میل به برانگیختن احساسات مثبت دیگران, کسب آرامش و امنیت در پرتو تحسین و تمجید دیگران, لذت جویى, میل به تظاهرات جنسى و جلب جنس مخالف, نیاز به ابراز وجود و متمایز نشان دادن خود و امیال مشابه نام برد. بدیهى است این سنخ تمایل ها هم چون دیگر تمایل هاى طبیعى, در پرتو فرهنگ و نظام ارزشى جامعه, شکل و جهت مى یابند و در مجارى و قالب هاى خاصى جلوه گر مى شوند. به عبارت دیگر, این تمایل ها در پرتو ترکیب طبیعت و فرهنگ, سامان خواهند یافت.
استاد مرتضى مطهرى در توضیح این گونه تمایلات مى نویسد:
… زن همیشه مى خواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوه گرى ها, دل برى ها و خودنمایى هاى زن همه براى جلب نظر مرد است. زن آن قدر که مى خواهد مرد را عاشق دل خسته خویش کند, طالب وصال و لذت جنسى نیست… زن, مظهر جمال و مرد, مظهر شیفتگى است… تمایل مرد به نگاه کردن و چشم چرانى است, نه به خودنمایى و برعکس, تمایل زن بیشتر به خودنمایى است, نه به چشم چرانی… و به همین جهت, تبرج از مختصات زنان است.6
بى گمان یکى از گونه هاى جلوه نمایى در نوع پوشش است. عوامل بیولوژیکى و روانى بى حجابى را مى توان چنین برشمرد:
الف) احساسگرایى خام
برخى نظریه هاى روان شناختى انحراف, انحراف ها و کج روى هاى افراد به ویژه جوانان را ناشى از اراده و تصمیم آگاهانه به هنجارشکنى, میل به برانگیختن واکنش هاى جمعى, پشت پا زدن به سنت هاى اجتماعى یا تلاش براى جاى گزینى ارزش هاى فرهنگى نمى دانند, بلکه بیشتر نشانه احساس گرایى خام, هواخواهى, خودنمایى, لذت جویى و امثال آن مى دانند. (نمى توان تصور کرد که انسان همیشه به شکل عقلانى, اعمالى را انتخاب کرده و انجام مى دهد. مى توان موارد زیادى از انحراف را در نظر گرفت که محاسبه و انتخاب سود و زیان در آن مطرح نیست. افراد ممکن است تحت تأثیر احساسات لحظه اى یا عوامل غیر عقلانى مرتکب جرم و جنایت شوند. به طور قطع مى توان گفت که رفتار انسان از پیچیدگى زیادى برخوردار است.)7
ب) اختلال شخصیت نمایشى
ییکى از نظریه هاى روان شناختى انحراف, نظریه موسوم به (اختلال شخصیت نمایشى) است. افراد مبتلا به این بیمارى خواهان جلب توجه دیگران نسبت به خود هستند. آنان معمولاً مبتکر, نمایش گر, سرزنده و اغواگرند. مهم ترین ویژگى مبتلایان به این اختلال, تمایل شدید به خودنمایى و جلب توجه است و براى تأمین این هدف, به کارهاى غیر عادى از جمله پوشیدن لباس هاى عجیب و جذاب, آرایش هاى تند و نامتعارف و ژست هاى نمایشى خاص دست مى زنند. عواطف این افراد به شدت نمایشى و اغراق آمیز است. آنها شیفته مدهاى جدید بوده و علاقه مندند تغییرهاى جدید را تجربه کنند, بى آن که واقعاً به این تغییرها نیازى داشته باشند. این نوع اختلال شخصیتى, هر چند با جلوه نمایى هاى متفاوت, میان زنان و مردان مشترک است و معمولاً در پایان دوره نوجوانى و اوایل دوره جوانى نمود و تظاهر بیشترى مى یابد.8 بر اساس این نظریه, دوشیزگان و بانوان جوانى که پیاپى و در راستاى ارضاى تمایل سیرى ناپذیر خود به نوگرایى و تنوع خواهى, به استقبال الگوهاى نورس مى روند و مایلند همواره خود را در قالب فرم ها و نقاب هاى جدید عرضه کنند, دچار اختلال شخصیتى هستند.
2. فرهنگى
تبیین (بى حجابى) هنگامى فرهنگى خواهد بود که (علل) (متغیرهاى مستقل) یا فرآیند (زنجیره متغیرهاى مستقل به علاوه متغیرهاى میانجى و واسطه اى) این پدیده همگى از سنخ فرهنگ (معانى نمادین هم چون باورها, ارزش ها, هنجارها, نمادها, نگرش ها, ایدئولوژى ها و… ). باشند. به عبارت دیگر, تبیین فرهنگى به ایده ها و انگیزه هاى کنش گران و مفاد معنوى یا فرهنگى آنها (مثل مذهب و ایدئولوژى) و در یک کلام, با ذهنیت کنش گران اجتماعى کار دارند. امور فرهنگى هر چند ذهنى اند, شخصى و فردى نیستند و نقش آفرینى نمادین آنها که لازمه ارتباط و تعامل میان افراد است, بر اجتماعى بودنشان دلالت دارد.
الف) جامعه پذیرى ضعیف یا ناهم گون
اساس جامعه پذیرى بر این واقعیت استوار است که انسان به صورت کانونى از استعدادها و سرمایه هاى وجودى بالقوه به دنیاى اجتماعى پا مى گذارد و از راه تعامل مستمر با محیط و درون ریزى مجموعه اى از باورها, نگرش ها, ارزش ها, خواسته ها, آرمان ها, هدف ها, رسوم, قواعد و هنجارها از طریق کارگزاران ویژه هم چون خانواده, گروه هاى دوستى, محیط هاى آموزشى, وسایل ارتباط جمعى, محیط هاى کارى, مطبوعات, کانون هاى مذهبى و مانند آن, به تدریج به انسانى بالفعل تبدیل مى شود. این فرآیند تعطیل ناپذیر, از اولین مراحل زندگى آغاز مى شود و تا پایان عمر ادامه خواهد داشت. جامعه پذیرى, دو فرآیند مکمّل یعنى انتقال میراث فرهنگى اجتماعى و رشد و تکامل شخصیت فردى را دربرمى گیرد. جامعه شناسان, بسیارى از انحراف هاى اجتماعى را به کاستى ها و ضعف این فرآیند مهم شخصیت ساز مستند مى دانند. بدون شک, بدحجابى دختران و زنان در سن بالا نیز در نارسایى هاى این فرآیند و القاهاى محیط خانواده, دوستان, محیط هاى آموزشى, رسانه جمعى و محیط عمومى ریشه دارد.
رسوبات فرهنگى به جا مانده از اعمال سیاست هاى دستورى ناسنجیده گذشته هم چون قضیه کشف حجاب و سیاست هاى ژریم طاغوت براى گسترش و نهادینه کردن آن در ذهنیت فرهنگى و اصرار برخى علاقه مندان به پاس داشت و استمرار آن از طریق پیوست هاى میان نسلى نیز در این زمینه نقش داشته است. اجراى این سیاست تخریبى در یک دوره چهل ساله آن هم با انگیزه هاى کینه توزانه, موقعیت حجاب را به شدت تضعیف کرده است.
محمود جم, وزیر کشور کابینه محمدعلى فروغى در خاطرات خود به نقل از رضاشاه پهلوى مى نویسد:
این چادر و چاقچورها را چه طور مى شود از بین برد؟ دو سال است که این موضوع, فکر مرا به خود مشغول داشته. از وقتى که به ترکیه رفتم و زن هاى آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار مى کنند, دیگر از هر چه زن چادرى بود, بدم آمده است. اصلاً چادر و چاقچور, دشمن ترقى و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط با آن نشتر زد و از بینش برد. من مدتى است به این فکر هستم که زن ایرانى در قفس سیاه دست و پایش بسته است. بین او و مرد یک دریا فاصله وجود دارد. باید این فاصله را از بین ببریم. مگر زن چى از مرد کمتر دارد. او باید پابه پاى مرد وارد زندگى شود….9
ب) القاهاى فرهنگى مسموم دشمنان
(ترسیم تصویر یک مسلمان محجبه, یکى از رایج ترین شیوه هاى رسانه هاى غربى براى مشکل دار معرفى کردن اسلام است… با نگاهى اجمالى به سخنان غربى ها در مورد حجاب مى توان دریافت که آنها معتقدند حجاب, نشانه ظلم اسلام به زنان است… با نگاهى گذرا به نوشته هاى غربى ها مى بینیم که آنها براى توصیف حجاب زنان مسلمان از واژه هایى چون (کفن), (لباس مزور) و (حجب و حیاى سیاه) استفاده مى کنند. به طور کلى, واکنش هاى غرب نسبت به حجاب در یکى از دو دسته زیر قرار مى گیرد; دسته اول, تفسیرى کینه توزانه از حجاب [است] که آن را نشانه آشکار ظلم اسلام به زنان مى داند و دسته دوم, دیدگاهى خیال پردازانه است که حجاب را جزئى از سنن بیگانه شرقى مى داند که خواهان فروکش کردن لذت جنسى است.)10
ج) کم رنگى تعلق به فرهنگ خودى و توجه بیشتر به دیگر فرهنگ ها
(تغییر لباس همواره پى آمد تغییر یک فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نکند, نمى تواند با لباس خود وداع کند [و] تا فرهنگ یک قوم را نپذیرد, لباس آنان را به تن نمى کند. درست به همین دلیل است که در احادیث ما آمده است که (من تشبَّه بقومٍ فهو منهم; هر که خود را به گروهى شبیه سازد, هم از آن گروه است). لباس هر انسان, پرچم کشور وجود اوست. پرچمى است که او بر سر در خانه وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام مى کند که از کدام فرهنگ تبعیت مى کند, هم چنان که هر ملتى با وفادارى و احترام به پرچم خود, اعتقاد خود را به هویت ملى و سیاسى خود ابراز مى کند. هر انسان نیز مادام که به یک سلسله ارزش ها و بینش ها, معتقد و دل بسته باشد, لباس متناسب با آن ارزش ها و بینش ها را از تن به در نخواهد کرد.)11
د) ضعف اعتقاد یا باورنداشتن به اعتبار معیارهاى متعارف
تردیدى نیست که افراد در مورد اعتقاد به ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى و رعایت قوانین و مقررات معمول, موقعیت متفاوتى دارند. به طور طبیعى, درجه التزام و هم نوایى را میزان اعتقاد فرد تعیین مى کند. کسى که به هر دلیل, به یک نظام هنجارى اعتقادى نداشته باشد, در هم نوایى و پیروى از آن نیز تعهدى احساس نخواهد کرد. دیوید متزا همانند دیگر پدیدارشناسان بر این باور است که براى درک کج روى باید به ذهن فاعل و زندگى فلسفى درونى او مراجعه کرد. کج روى اصولاً کاربرد اعتقاد در عمل است. فرد کج رو از ارزش هایى پنهانى پیروى مى کند که هر چند با ارزش هاى مرسوم در جامعه رابطه دارند, ولى به شکل متفاوتى پذیرفته شده اند.12
هـ) بحران هاى هویتى
برخى تحلیل گران فرهنگى بر این باورند که جامعه ما مسخر سه جریان مختلط فرهنگ ایرانى, اسلامى و غربى است که در عرصه هاى مختلف با نسبت هاى ترکیبى متفاوت حضور دارند و خودنمایى مى کنند. در سال هاى اولیه پس از پیروزى انقلاب, هر چند بعد اسلامى فرهنگ, گسترش و چیرگى در خور توجهى یافت, به مرور زمان و تحت تأثیر برخى رخ دادها, دو لایه به حاشیه رانده شده دوباره به صحنه آمدند و در قالب هاى دیگرى بازتولید شدند. اولین نتیجه حاصل از زیستن در چنین فضاى مختلطى, هویت یابى چندگانه و پى آمدهاى شخصیتى رفتارى آن است. (جوان ایرانى دچار نامتعادلى و ناهم خوانى در آگاهى هاى خود شده و با ایجاد شدن تزلزل در شخصیت که ناشى از آگاهى هاى ناکافى یا متضاد است, دچار بحران هویت مى شود. برخى از نشانه هاى این بحران چنین است: کاسته شدن تمایلات دینى و مذهبى در جوانان که بارزترین این امر, در کم توجهى آنها به مسائل شرعى در اجتماع, … افزایش روى آوردن به موسیقى هاى غربى, زیادشدن فاصله آنها نسبت به تعهدات اجتماعى و خانوادگى, گسترش خانواده هاى هسته اى, روى آوردن به مدل ها و آرایش هاى ظاهرى غربی… همه اینها ناشى از گسستگى هویتى جوانان با هویتى پایا وپویاست.)13
و) چیرگى تلقى هاى ناهم گون
وجود برخى ذهنیت ها مانع درک دقیق فلسفه وجودى حجاب و التزام به رعایت آن شده است. این موارد را مى توان چنین برشمرد: حجاب, یادگار دوران گذشته و مقوله اى تاریخ مصرف گذشته; حجاب, محصول احساس حقارت ناشى از تبعیض هاى خانوادگى; حجاب, محصول اصول اخلاقى و انضباطى مردسالار سنتى; حجاب, نماد ضعف کنترل و خویشتن دارى مرد; حجاب, محصول علاقه مندى زن به ریاضت و رهبانیت; حجاب, وسیله اى براى سرکوب تمایلات طبیعى; الزام به حجاب, منافى حقوق اجتماعى و آزادى زن; حجاب, یادگار دوره نبود امنیت اجتماعى براى زن; بى حجابى را جرم نه که گناه پنداشتن; تقدّم جنبه آرایشى لباس بر جنبه پوششى آن (حال آن که الزام به حجاب, جنبه پوششى لباس را بر جنبه آرایشى آن مقدّم داشته است); حجاب, رسمى فرهنگى, عرفى, متغیر و تابع زمان و مکان; حجاب, از نمادهاى عفاف سفارش شده براى زن به عنوان یک مقوله روانى (آن هم نه تنها نماد ممکن و نه برترین آن); حجاب, الزامى صرفاً دینى و تکلیفى براى مؤمنان, نه عموم توده ها; حجاب, امرى فردى و معاف از الزامات اجتماعى و حکومتى; حجاب, محصور کردن زنان در چادر و چاقچور با رنگ هاى تیره که مایه سلب نشاط و شور حیات از آنان و نابودى غریزه خودآرایى و زینت طلبى زنان است که عامل رونق بخشیدن به زندگى آنهاست; حجاب, عامل افزایش حرص انسان ها و التهاب بیشتر جنسى است چون (الانسان حریص على ما منع).
پذیرش هر یک از چنین پندارهایى به تنهایى مى تواند پایه و بنیان حجاب را متزلزل سازد و انگیزه التزام به آن را تضعیف کند. در ادامه این بخش, ذکر نمونه اى از این برداشت هاى عصرى و تفسیرهاى عجیب و غریب بى مناسبت نخواهد بود:
اگر حجاب, پاسخ به تجاوز جنسى تعرض است, بازتابى از شرایط خشونت بار آن زمان نیز هست. بازتاب آن تفکر و شرایطى که بدن زن را به معناى دقیق کلمه, (عریان), بى دفاع و آسیب پذیر مى دانست. حجاب زنان آن طور که در مدینه در شرایط جنگ داخلى مطرح شد, نشان دهنده شرایط معابر عمومى است, یعنى جایى که در آن زنا آزاد بود. اصطلاح تعرض به معناى خشونت, فشار و محدودیت است… در گیرودار مبارزات, تنش ها و کشمکش هاى پیامبر میان این دو بینش, یعنى ایجاد جامعه اى که زنان بتوانند آزادانه در شهر حرکت کنند (زیرا در اسلام, کنترل اجتماعى همان ایمان است که امیال را مهار مى کند) و تفکر و شیوه منافقان که زنان را فقط وسیله (اعمال) خشونت و حسادت محسوب مى کردند, بینش دومى غالب شد. حجاب, نشان دهنده پیروزى منافقان بود.14
ز) برداشت محدودیت آفرین از حجاب
ییکى از برداشت هایى که شاید بیش از دیگر تلقى هاى یاد شده, مستند منتقدان قرار گرفته, جنبه محدودسازى و مانع تراشى حجاب در فرآیند فعالیت هاى اجتماعى است. تردیدى نیست که حجاب به ویژه شکل کامل آن; یعنى چادر, محدودیت هایى را براى انجام برخى فعالیت ها بر زن تحمیل مى کند, ولى این محدودیت چندان بازدارنده نیست و با توجه به آثار مهم مترتب بر حجاب, پذیرش این نوع محدودیت ها, توجیه پذیر خواهد بود. یونى ویکن در بیان دیدگاه برخى از اندیش مندان غرب نسبت به حجاب مى نویسد:
حجاب به خاطر محدودیت هایى که بر سر راه فعالیت ها و استقلال زنان ایجاد مى کند, ذاتاً سرکوب گر و در نتیجه, ظالمانه است.15
استاد مطهرى در پاسخ به این گونه شبهه ها مى نویسد:
اگر زن مرض نداشته باشد و نخواهد لخت بیرون بیاید, پوشیدن یک لباس ساده که تمام بدن و سر جز چهره و دو دست تا مچ را بپوشاند, مانع هیچ فعالیت بیرونى نخواهد بود, بلکه بر عکس, تبرّج و خودنمایى و پوشیدن لباس هاى تنگ و مدهاى رنگارنگ است که زن را به صورت موجودى مهمل و غیر فعال درمى آورد که باید تمام وقتش را مصروف حفظ پوزیسیون خود کند… .16
ح) چرخش هاى هنجارى جامعه
برخى جامعه شناسان, کاهش انگیزه التزام عملى به رعایت حجاب شرعى و افزایش آمار بدحجابان و بى حجابان را ناشى از روى دادن برخى تحولات اساسى در نظام هنجارى جامعه مى دانند. (86/2درصد از پاسخ گویان (15/5 «30/40«40/3) معتقد بودند که در سال 65, عدم رعایت حجاب از نظر مردم عیب داشت. یعنى خانم ها به علت این که احساس مى کردند مردم از بى حجابى خوششان نمى آید و احتمال دارد به آنها به گونه اى توهین (مجازات) شود, بیشتر حجاب را رعایت مى نمودند. این بدان معناست که در آن زمان, یک کنترل درونى در مورد ارزش هاى انقلابى مذهبى وجود داشت و قبح آن نریخته بود و مسئولان مجبور نبودند با فشار, اجبار و توبیخ, اکثریت خانم ها را به رعایت حجاب وادارند. براى سال 71, این ارزیابى به 41/5 درصد مى رسد. هم چنین 81/8 درصد از پاسخ گویان معتقد بودند که مردم جامعه در سال 65 به خانم هاى چادرى احترام مى گذاشتند, در حالى که این رقم براى سال 71 به 36/8 درصد مى رسد. در چنین وضعیتى, در شرایط بى مهرى, سرکوب اجتماعى و عکس العمل هاى پرخاش گرانه به دارندگان نمادهاى مذهبى, در واقع, نیاز به احترام و عزت نفس افراد خدشه دار مى شود و آنها در پى کسب احترام, خود را با فشار هنجارى تطبیق داده, حجاب و ریش و دیگر سمبل هاى مذهبى, نظیر رفتن به مسجد را کنار مى گذارند.)17
ط) بى توجهى به پى آمدهاى منفى بى حجابى
توجه نکردن به آثار و کارکردهاى فردى و اجتماعى حجاب و کارکردهاى منفى رعایت نکردن آن, نقش بسیار مهمى در سرپیچى از آن دارد. منتسکیو در تحلیلى کارکردگرایانه مى نویسد:
از دست رفتن عفت زنان به قدرى تأثیرات بد دارد و به اندازه اى نواقص و معایب تولید مى کند و طورى روح مردم را فاسد مى نماید که اگر کشورى دچار آن گردد و این اصل مهم از بین برود, بدبختى هاى زیادى از آن ناشى مى گردد, به خصوص در حکومت دموکراسى, از دست رفتن عفت, بزرگ ترین بدبختى ها و مفاسد را باعث مى شود تا جایى که اساس حکومت را از بین خواهد برد. به این جهت, قانون گذاران خوب, عفت را توصیه و از زنان توقع وقار در اخلاق را دارند.18
یى) وجود تفسیرهاى مضیق از ممنوعیت هاى شرعى
(واقعیت این است که مستندات فراوانى در منابع معتبر فقهى وجود دارد که بیشتر مصادیق آن چه را امروز با عنوان (بدحجابى) ممنوع شناخته مى شود, مباح و جایز دانسته است. از سوى دیگر, با وجود گسترش مصادیق ممنوعیت و محرومیت براى نحوه پوشش و آرایش زنان در قانون, عملاً در جامعه, هر روز شاهد فراتر رفتن مرزهاى حجاب از چارچوب هاى یاد شده هستیم.19
ک) غرب گرایى و هم سویى الگویى با فرهنگ غرب
خودباختگى و خود کم پندارى در برخورد با فرهنگ غرب, تأکید افراطى بر ارزش هاى مادى و ظاهرگرایانه, توجه به جنبه هاى بدنى و جسمى و غفلت از ابعاد روحانى و معنوى در این بخش مى گنجد.
ل) شکاف فرهنگى میان نسل ها
م) نبود الگوهاى پوششى متنوع متناسب با نیازها و ضرورت هاى عصرى و انتظارات انسان معاصر
ن) قرار گرفتن در معرض جریان هاى فرهنگى ناهم گون, زندگى در وضعیت برزخى میان سنت گرایى و مدرنیسم و ابتلاى قهرى به تشویش هنجارى و الگویى
س) توجه نکردن به مشاع بودن فضاى اجتماعى و حریم عمومى و ضرورت تامین انتظارات بین الاذهانى
ع) ضعف بنیادهاى فرهنگ دینى در حوزه باورها, ارزش ها, هنجارها و رفتارها و تربیت اخلاقى متناسب با حساسیت هاى دینى
ف) غلبه ذهنیت یا فرهنگ تشابه انگار و توجیه نکردن پذیرش تمایزات الگویى در حوزه پوشش
ص) مدگرایى و تنوع خواهى و بى توجهى به آیین هاى تک هنجار سنتى و غلبه استحسانات زمانه پسند
کاهش سلطه والدین بر فرزندان, نپذیرفتن فرهنگ سنتى خانواده, تمایل به تک روى و الگوگزینى خودمختارانه, نفرت از برخى فشارهاى ناسنجیده خانواده هاى مذهبى نیز یکى دیگر از عوامل فرهنگى بدحجابى است.
3. اجتماعى
عوامل اجتماعى بیشتر ناظر به عمل کرد محیط عمومى نهادها, سازمان ها, گروه ها و تعامل هاى اجتماعى است. بى شک, وجود کاستى ها, آشفته کارى ها و مشکلات خاص در روند فعالیت نهادهاى اجتماعى, در پیدایش بخشى از بى حجابى موجود مؤثر بوده است.
الف) نپذیرفتن وضعیت موجود
هنگامى که فرد به هر دلیل, از در ناسازگارى با گفتمان غالب بر جامعه خویش برآمده باشد, به راحتى به نقض قواعد و معیارهاى پذیرفته شده دست مى زند. (در بیشتر موارد, رفتارهاى پاتولوژیک مى تواند ناشى از سرخوردگى, اضطراب و احساس ناامنى باشد که نزد دیگران, میل به اصلاح اجتماعى یا نوآورى را سبب مى شوند. در پس رفتارهاى ضداجتماعى, نوعى عدم قبول جامعه موجود قرار دارد… )20 به عبارت دیگر, ضعف تعلق و تعهد فرد به جامعه, در قالب بى توجهى به تمایلات و انتظارات جمعى و نقض قواعد و هنجارهاى اجتماعى متعارف متبلور مى شود.
ب) وابستگى ذهنى به جامعه مرجع
مورد دیگرى که مکمل مورد قبل است, این است که فرد در مواردى و به دلایل مختلفى, عمل کردن بر اساس ارزش ها, هنجارها, الگوها و مدل هاى رفتارى جامعه آرمانى و ایده آل خویش که به هم نوایى و پذیرش جهان زیست آن تعلق خاطر عمیق دارد, بر قرینه هاى محیط خویش ترجیح مى دهد. این هم نوایى موضعى و فارغ از مساعدت هاى محیطى, تنش هاى روانى و فشارهاى اجتماعى سختى را متوجه فرد مى سازد, ولى مى تواند هرچند به طور مصنوعى, ارضاکننده و اشتیاق زا باشد. شواهد موجود نشان مى دهد که بیشتر افراد بدحجاب و بى حجاب, خواسته یا ناخواسته, به فرهنگ ها, نظام هاى بینشى و گرایشى و الگوهایى دل بسته اند که با فرهنگ و ارزش ها و قواعد مسلط و جامعه اسلامى, تعارض دارند.
ج) کم هزینه بودن انحراف
برخى صاحب نظران بر این باورند که افراد در جامعه به تدریج و به صورت مشروط در نهادهاى اجتماعى مرسوم شرکت مى کنند و به قواعد مربوط متعهد مى شودند. مطلوبیت این هم سویى از این روست که افراد از رهگذر آن, به منافع, نتایج, اعتبارات و امتیازات خاصى دست مى یابند که دست رسى به آن به هیچ صورت دیگرى, امکان ندارد. با این حال, تمایل بالقوه به انحراف و روگردانى از این تعهد همواره و در همه دوره ها وجود دارد. آن چه این تعهدمندى را معقول مى سازد و ادامه آن را تضمین مى کند, وجود تناسب منطقى میان مجموع هزینه ها و نتایج آن از یک سو و بالابودن هزینه هاى تخلف از سوى دیگر است. در صورتى که افراد, در منطق محاسباتى خویش, به نتایج و امتیازات این تعهدمندى توجه نکنند یا تحت تأثیر القاهاى اجتماعى, هم سویى و پیروى از ارزش ها و هنجارهاى جمعى را تحمیلى و توجیه ناپذیر بپندارند, رفته رفته تمایل به هم سویى کاهش مى یابد و تمایل به سرپیچى و طرح الگوهاى جاى گزین قوت مى گیرد. بر هم خوردن این توازن از یک سو و میل به تنوع طلبى و لذت جویى از سوى دیگر, به ویژه در شرایطى که هزینه انحراف و تخلف ناچیز باشد, کشیده شدن به انحراف را آسان مى سازد.
د) ضعف کنترل اجتماعى
کنترل اجتماعى به عنوان نظام مکمّل جامعه پذیرى و تربیت اجتماعى, مجموعه سازوکارهایى است که جامعه براى پاس دارى از ارزش ها و معیارهاى پذیرفته شده و واداشتن اعضا به سازگارى و نیز و درهم شکستن اراده هاى ناهم سو به شیوه هاى مختلف اعمال مى کند. بخشى از این سازوکار به صورت رسمى با وضع و اجراى قوانین به وسیله کارگزاران مسئول; تنبیه متخلفان به تناسب درجه انحراف و بر اساس معیارهاى مقرر و با نظارت ضابطه مند بر اوضاع فرهنگى و اجتماعى) و بخشى به صورت غیر رسمى (شامل تذکر, توصیه, تمسخر, طرد, تهدید موقعیت و اعتبار اجتماعى و مانند آن) اعمال مى شود. بر اساس این نظریه, جامعه هر قدر در فرآیند جامعه پذیرى و شکل گیرى شخصیت افراد دقت به خرج دهد و نصاب تربیتى و اخلاقى و انضباط اجتماعى بالایى را در نظر داشته باشد, از طراحى و اعمال ساختارهاى نظارتى و کنترلى دقیق اعم از رسمى و غیر رسمى گریزى نخواهد داشت; زیرا در هر جامعه همواره افراد ناسازگار و متخلفى وجود دارد که مى خواهند سرپیچى کنند. ضعف جامعه در این مورد مى تواند افراد متمایل به انحراف را جسور سازد و به وادى انحراف بکشاند. بى شک, بخشى از رفتار انحرافى بدحجابى و بى حجابى در جامعه ما در کاستى هاى موجود در سازوکارهاى نظارتى ریشه دارد.
هـ) احساس تبعیض و محرومیت
تبعیض و نابرابرى از مشکلات دیرآشناى زنان در همه جوامع انسانى از جمله ایران است. این مشکل در گذشته, به دلیل وضعیت خاص نظام اجتماعى و موقعیت فرودین زنان و تحت تأثیر غلبه هژمونیک برخى ایدئولوژى هاى توجیهى احساس نمى شد یا اگر احساس مى شد, به دلیل وجود نداشتن مجارى لازم براى طرح خواسته هاى دموکراتیک, امکان پى گیرى و اجرا نداشت و در هر حال, امیدى به رفع و زوال آن نمى رفت. در عصر و زمان حاضر و در پى ظهور برخى ایدئولوژى هاى تشابه انگار, به تناسب خودآگاهى زنان و وضعیت نظام هاى اجتماعى آنها, همه تمایزهاى تبعیض آمیز, به دست مایه اى براى اعتراض و دادخواهى و ابراز نفرت و انزجار تبدیل شده است. برخى فمینیست هاى رادیکال, کج روى زنان را ناشى از واکنش به استثمار و بهره کشى هاى ظالمانه از آنها در عرصه هاى مختلف اجتماعى از خانواده گرفته تا محیط هاى کارى و سازمان هاى هنرى و اقتصادى مى دانند. بعید نیست که بخشى از بى حجابى زنان در جامعه ایران نیز آگاهانه یا ناآگاهانه, پژواک تحمل محرومیت ها وتبعیض هاى توجیه ناپذیر متراکم در حافظه تاریخى آنها باشد.
و) تنوع گروه هاى مرجع
گروه مرجع به گروهى گفته مى شود که افراد در مقام مقایسه به آنها ارجاع مى دهند, از آنها الگو مى گیرند, آرزوهاى خویش را در آنها تحقق یافته مى بینند و مایلند برنامه زندگى خود را متناسب با تصویرى که از ایشان دارند, تنظیم کنند. تنوع گروه هاى مرجع در عصر و زمان ما با توجه به نقش الگویى آن ا, از جمله زمینه هاى پراکندگى و تنوع ارزش ها و هنجارهاى فرهنگى و لجام گسیختگى هاى رفتارى شده است. درباره اثرپذیرى توده ها از هنرپیشه هاى تلویزیونى در مقوله حجاب گفته شده است:
ییکى از مهم ترین سمبل هاى مذهبى که بر روى رفتار مردم و ارزش هاى آنها در شرایط بعد از انقلاب تأثیر داشته, حجاب و پوشش زنان است. این سمبل معرف میزان اعتقاد هنجارى (نه اعتقاد فردى) و میزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است. در فیلم هاى مورد بررسى [در یک پژوهش], سنجیده شد که هنرپیشه ها تا چه اندازه با پوشش خود, این سمبل را گسترش مى دهند یا برعکس کاهش آن را که به معنى تغییر ارزش هاى مذهبى است, تبلیغ مى نمایند. البته… میزان تأثیر و تبلیغ ارزش ها و سمبل هاى مذهبى به جذابیت پیام دهنده یا هنرپیشه بستگى دارد. اگر یک هنرپیشه بدقیافه و (دافعه برانگیز) چادر سرش کند و یک هنرپیشه زیبا و مقبول جوانان, بى حجاب یا کم حجاب باشد, هر دو در جهت تغییر و تضعیف سمبل هاى مذهبى در جامعه کار مى کنند. هنرپیشه بدقیافه با (حجاب) تداعى و متقارن مى شود و به حجاب بار ارزشى منفى مى دهد. هنرپیشه زیبا و مقبول به (کم حجابى) بار ارزشى مثبت مى بخشد و در بینندگان این نوع پوشش را یک پوشش (خوب) و (مجاز) یا (مشروع) (Legitim) جلوه مى دهد و از آن طریق در پى (همانندى) (Identification) و (تقلید) (Imitation) بینندگان از هنرپیشه ها, این نوع پوشش در جامعه رواج مى یابد. در نتیجه, سمبل هاى مذهبى کاهش مى یابند و همراه با آنها ارزشها و اعتقادات مذهبى نیز تغییر مى کنند.21
ز) دگرگونى هاى فرهنگى
نفوذ فرهنگ لیبرالیستى و سلطه جهان شمول جامعه سرمایه دارى و گسترش فرآیند جهانى شدن, بافت و ساختار سنتى جامعه ایران را به شدت متزلزل ساخته و در فضایى برزخى میان سنت و مدرنیسم در مدارى پاندولى رها کرده است. ملموس ترین نمود این آشفتگى فرهنگى را در تظاهر رفتارى جوان ها مى توان دید. برخى از این دگرگونى هاى فرهنگى که تحت تأثیر عناصر وارداتى رخ داده یا در حال رخ دادن است, عبارتند از: چیرگى فردگرایى و تقدم تمایلات فردى بر مصالح جمعى, میل به اباحى گرى و تساهل و تسامح, تکثرگرایى, لذت جویى, تنوع خواهى, مُدگرایى, تجربه حضور در محیط هاى مختلط, افزایش تحریکات جنسى, احساس نیاز شدید به برقرارى روابط جنسى تحت تأثیر افزایش تحریکات و التهاب هاى ناشى از رقیق شدن فاصله هاى جنسیتى, فاصله افتادن میان بلوغ طبیعى و بلوغ اجتماعى, محدود شدن امکان ازدواج در شرایط سنى مناسب, تحریک هیجان ها با وجود محدودیت در مسیر ارضاى درست آنها, آنومیک شدن فضاى هنجارى به دلیل گسترش جریان هاى فرهنگى و تجربه زیستن در فضاهاى میان فرهنگى. ابتذال در پوشش و آرایش از جمله نمودهایى است که تحت تأثیر این زمینه ها و شرایط و دیگر عوامل محیطى به ویژه در میان اقشارى که اثرپذیرى بیشترى دارند, جلوه گر شده است.
ح) اثرپذیرى از شبکه هاى ارتباطى
شبکه هاى ارتباطى و گروهایى که فرد درگیر تعامل پیوسته و مستقیم با آنهاست, نقش بسیارى در الگودهى و هنجارفرستى و تثبیت هنجارها ایفا مى کند, به ویژه اگر فرد براى این ارتباط, ارزش و اعتبار خاصى قائل بوده و آثار و نتایج قابل توجهى براى وى داشته باشد. از برخى پژوهش ها چنین برمى آید که هم بستگى بالایى میان نوع پوشش مادر و دوستان فرد با پوشش خود فرد وجود دارد. 90/7 درصد دختران مادرانى که داراى پوشش روسرى, مانتو و شلوار بودند چنین پوششى داشتند و 50/7 درصد فرزندان مادران چادرى نیز پوششى مشابه داشتند. هم چنین حدود 70 درصد از دخترانى که صمیمى ترین دوستانشان داراى چادر بودند, چنین پوششى را برگزیده بودند و 73 درصد از دخترانى که نزدیک ترین دوستانشان داراى روسرى و مانتو و شلوار بودند, خود همین گونه بودند. متغیر دیگر, میزان مذهبى بودن والدین است که بر شکل گیرى نگرش منفى یا مثبت فرزندان نسبت به حجاب کاملاً اثر دارد. براساس برخى پژوهش ها, هر قدر والدین مذهبى تر باشند, نگرش دختران آنها به حجاب اسلامى مثبت تر است. از سوى دیگر, هر قدر میزان رعایت حجاب در خانواده بیشتر باشد, وضع حجاب فرزند نیز به سوى الگوى مطلوب میل مى کند.22
4. سیاسى
زمینه هاى سیاسى بیشتر به عمل کرد نظام سیاسى کشور و سازمان هاى فعال در مورد حجاب و بازتاب آن در قلمروهاى رفتارهاى افراد و نوع تعامل میان فرد و نهاد سیاسى مربوط است. برخى کاستى ها در ایجاد زمینه و گسترش بى حجابى مؤثر بوده اند که از آن جمله به موارد زیر مى توان اشاره کرد:
الف) ضعف نگاه استراتژیک به موضوع هاى فرهنگى:
تبیین نکردن سیاست هاى فرهنگى به صورت مرحله اى و طراحى سازوکارهاى لازم براى اجرایى شدن آن در همین راستاست.
ب) تعدد و تنوع سازمان هاى مسئول با فعالیت هاى گاه متعارض
ناهم آهنگى میان مجموعه هاى مدیریتى نظام و عمل کرد برخى دستگاه هاى فرهنگى کشور در زمینه سازى براى ابتذال و دامن زدن به برخى سیاست هاى ضد فرهنگى با سیاست هاى دستگاه قضایى مبنى بر جرم تلقى کردن این سنخ تظاهرات, تباین آشکار دارد.
ج) ارایه نکردن تعریف مشخص از پوشش الزامى زنان متناسب با ضرورت هاى فرهنگى جامعه اسلامى در عصر جدید و نیاز شهروندان (ضعف در هنجارفرستى)
تلاش نکردن براى معرفى الگوهاى پوششى متناسب با سلیقه هاى مختلف و تأکید بیش از اندازه بر گونه خاصى از حجاب (چادر) در تمامى مراکز و مناطق بدون داشتن توجیه کافى.
د) نداشتن تلاش جدى و برنامه ریزى شده براى اقناع سازى فرهنگى
در سال هاى گذشته, شمارى از نهادهاى فرهنگى نظام تحت تأثیر برخى جریان هاى کور فرهنگى و سیاسى, به جاى تشریح فلسفه حجاب, پاسخ گویى مستقیم و غیرمستقیم به شبهه ها, انتقال فرهنگ حجاب از طریق مجارى و کانون هاى مختلف آموزشى و تربیتى, در مسیر تأیید و تقویت اباحى گرى و فرهنگ تساهل و تسامح به عنوان ویژگى جدایى ناپذیر جامعه مدنى و بى اعتنایى به ارزش هاى اختصاصى با عنوان تکثر گرایى فرهنگى گام برداشتند. بى اعتنایى به مفاسد اخلاقى و ابتذال در پوشش وآرایش در سازمان هاى دولتى, استفاده از زنان و دختران جوان در روابط عمومى ها و بخش هاى پر رفت وآمد ادارى, سوءاستفاده از جاذبیت هاى زنان در فعالیت هاى هنرى و اقتصادى, ترویج ضمنى فرهنگ تشابه محور و بى توجهى به تفاوت هاى زنانه و مردانه در سطوح مختلف, اعطاى مجوز چاپ و انتشار به رمان هاى جنسى و دیگر آثار تابوشکن و ابتذال آفرین, تولید و پخش فیلم هاى عشقى و آهنگ هاى محرک و مهیج, برگزارى مجالس لهو و لعب, ترویج هنر مبتذل, میدان دادن به حضور چهره هاى لاابالى در برخى کانون هاى اثرگذار, تولید و عرضه لباس هاى نامناسب, نظارت نداشتن بر گذرگاه هاى ورودى لباس خارجى, ترویج فرهنگ اختلاط به ویژه در رسانه هاى تصویرى, تجویز و توصیه روابط پیش از ازدواج, تزریق فرهنگ کلان شهرها و طبقات بالاى جامعه به سراسر جامعه و به طور کلى, میدان دادن به طرح استانداردهاى جدید و ایجاد تشویش در ذهنیت هنجارى جامعه, بخشى از نتایج این سهل انگارى هاست.
هـ) بى توجهى به جنبه هاى اخلاقى و تربیتى حجاب و پى آمدهاى منفى رعایت نکردن آن
نهادهاى مسئول نهادینه سازى حجاب با محدود ساختن وظایف خود به تنظیم قوانین و تعیین مجازات هاى قانونى بدون تلاش براى طراحى ساختارهاى تکمیلى, آنان را از جنبه هاى اساسى حجاب غافل ساخته است.
و) تلقى نکردن بدحجابى و بى حجابى به عنوان معضل اجتماعى و مؤلفه امنیتى و تلاش منسجم در برخورد اصولى با آن به ویژه از طریق تشدید فشارهاى محیطى و بالا بردن هزینه هاى رسمى مخالفت با هنجارهاى پذیرفته شده
ز) کم توجهى به الگو سازى و معرفى الگوها و اسوه هاى هم سو با ارزش ها و حساسیت هاى فرهنگى و متناسب با نیازها و تمایلات نسل جوان
براى زدودن انحصار از برخى چهره هاى ساختگى رسانه اى که بیشتر هم ناهم گون و غیر ارزشى هستند, تلاشى صورت نگرفته است. در برنامه ریزى همه جانبه براى مبارزه فعال با تهاجم فرهنگى غرب به ویژه در مقوله الگوها و سبک پوششى و آرایشى نیز جدیت چندان به چشم نمى خورد.
ح) توجه ناکافى به نقش و اهمیت ساختارهاى نظارتى و کنترلى غیر رسمى و برنامه ریزى مناسب براى بهره گیرى از مشارکت جمعى در حل معضل هاى اجتماعى هم چون امر به معروف و نهى از منکر
ط) برخورد نکردن با گروه هاى قارچ گونه, افراطى, خشن و ناآشنا با سیاست تربیتى اسلام
که با رفتارهاى شتاب زده و ایجاد حساسیت هاى مقطعى و سلیقه ورزى هاى ناسنجیده به بهانه احیاى سنت (نهى از منکر) در عرصه اجتماع, متعرض زنان و دختران داراى پوشش نامناسب مى شوند. به اعتقاد برخى جامعه شناسان, برخوردهاى ناسنجیده با انحراف ها و منحرفان, در دراز مدت به گردهم آمدن این افراد در قالب گروه هاى سازمان یافته مى انجامد. (تقابل مى تواند افراد هم فکر و هم عقیده را در گروه هاى با ثبات یا حتى کم ثبات گرد هم آورد تا بتوانند هنجارهاى مورد نظر خود را (و غالباً نیز ایدئولوژى خود را) استحکام بخشیده و توسعه دهند.)23
یى) ضعف برنامه ریزى در تأمین نیاز جنسى و ایجاد امکان ازدواج به هنگام جوانان: نهادهاى مسئول در زمینه حجاب در زمینه سازى براى تخلیه هیجان هاى طبیعى از طریق جهت دادن آنها به سوى فعالیت هاى مفید و سازنده, یک پارچه عمل نمى کنند.
ک) کم توجهى نهادها و سازمان هاى فرهنگى به توطئه هاى خاموش دشمنان در براندازى فرهنگ عفاف
توطئه هایى که بیش از چند دهه در این مملکت جریان داشته, هیچ گاه جدّى تلقى نشده است. مستر همفر, یکى از نمایندگان سیاسى انگلیس در ایران در ارزیابى حجاب زن ایرانى مى نویسد:
در مسئله بى حجابى زنان, باید کوشش فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بى حجابى و رها کردن چادر مشتاق شوند. باید به استفاده شواهد و دلایل تاریخى ثابت کنیم که پوشیدگى زن از دوران بنى عباس متداول شده و مطلقاً سنت اسلام نیست. مردم, همسران پیامبر را بدون حجاب مى دیده اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگى, دوش به دوش مردان فعالیت داشته اند. پس از آن که حجاب زن با تبلیغات وسیعى از میان رفت, وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازى و روابط جنس نامشروع با زنان غیر مسلمان کاملا بدون حجاب ترغیب کنیم تا زنان مسلمان از آن تقلید کنند.24
ل) سوء استفاده بدخواهان از بى حجابى براى مخالفت با نظام سیاسى و ارزش هاى فرهنگى مورد حمایت آن:
دشمنان در سال هاى پس از پیروزى انقلاب اسلامى, از بى حجابى به عنوان شگردى تصنعى براى مبارزه با نمادهاى اجتماعى اسلام استفاده کرده اند; زیرا حجاب همواره یکى از نمادهاى آشکار هوادارى از ارزش هاى اسلامى و انقلابى مورد تأیید و تبلیغ نظام تلقّى شده است. برخى نیز بر این باورند که با توجه به حساسیت هاى موجود, بدحجابى و بى حجابى در ایران, راهى براى ابراز تمایلات پرخاش گرانه و معترضانه معطوف به نظام سیاسى و نیز سوپاپ اطمینانى براى تخلیه هیجان ها و عقده هاى سرکوفته و ناکامى هاى سیاسى است و جامعه را از برخى بحران هاى محتمل در امان نگه مى دارد.
تبیین جامعه شناختى بى حجابى
تردیدى نیست که بى حجابى نیز هم چون دیگر انحراف هاى اجتماعى, ریشه هاى مختلفى دارد. با بررسى ره یافت هاى نظرى متعدد, ارتباط میان این پدیده با عوامل مؤثر در شکل گیرى و استمرار آن را مى توان تبیین کرد. مهم ترین این نظریه ها عبارتند از:
1. ضعف جامعه پذیرى و تربیت اجتماعى
از توضیح دوباره این نظریه, به دلیل آن چه در بخش عوامل فرهنگى از آن سخن رفت, خوددارى مى شود. با نگاه به این نظریه. انتقال ندادن و درون ریزى ارزش ها و هنجارهاى اجتماعى در ساختار شخصیت, نبود حساسیت متناسب نسبت به رعایت انتظارات جمعى, ضعف تعلق به فرهنگ خودى, بى قیدى و بى مسئولیتى در رعایت قواعد اجتماعى, ضعف انگیزه در انجام کنش هاى هم سو, بى مبالاتى در رعایت حریم ها, ارتکاب جرایم و انحراف که در دوره هاى سنى مختلف به صورت هاى گوناگونى رخ مى دهد, در مراحل مختلف رشد شخصیت فرد ریشه دارد. این موضوع به عنوان یک متغیر وابسته, بیش از آن که به شخص مربوط باشد, به عمل کرد کارگزاران جامعه پذیرى هم چون خانواده, شبکه هاى ارتباطى, محیط هاى آموزشى, کانون هاى فرهنگى و وسایل ارتباط جمعى مربوط مى شود که در تربیت و شکوفایى استعدادهاى اعضاى جدید و آماده سازى آنها براى ایفاى نقش هاى شهروندى نقش محورى دارند. عمل کرد ضعیف یا متعارض و ناهم خوان این کارگزاران, آثار جبران ناپذیرى در مراحل بعدى بر جاى مى گذارد و به دلیل نبود زیر ساخت هاى مناسب, بسیارى از سیاست ها و برنامه ها را بى اثر مى سازد. در صورتى که فرد در مراحل اولیه زندگى خود در معرض آموزه ها و تجربه هاى زیستى ناهم گون هم چون زندگى در دیگر فرهنگ ها و محیط ها قرار گرفته باشد, به از خودبیگانگى فرهنگى, هم سویى با ارزش ها و هنجارهاى غیر خودى, سرپیچى از هنجارهاى جامعه گرایش خواهد داشت. بى حجابى نیز به عنوان یک تخلف هنجارى, دست کم در مورد برخى کنش گران, در فرآیند جامعه پذیرى و کاستى هاى تربیتى ریشه دارد.
2. گزینش عقلانى (محاسبه سود و زیان)
بر اساس این نظریه, کج روى, ره آورد گزینش و انتخاب فرد است. افراد به کج روى دست مى زنند; چون خود چنین مى خواهند. انتخابى که امکان آن هر چند با نسبت هاى مختلف, براى همه افراد وجود دارد. این نظریه, هر چند اثرپذیرى رفتار از علل پیرامونى و عوامل محیطى را نفى نمى کند, ولى در نهایت, فاعل کنش را مسئول اصلى این انتخاب مى داند. وى با انجام محاسبه هاى خاص, از میان رفتار کج روانه و رفتار مقابل آن, اولى را بر دومى ترجیح مى دهد و به آن دست مى زند. به همین دلیل, در همه نظام هاى اخلاقى و حقوقى متعارف, فرد, مسئول رفتار خویش شناخته مى شود. او هنگام اراده کردن براى انجام رفتار کج روانه, ابتدا پى آمدهاى مثبت و منفى یا به تعبیرى, هزینه ها و پاداش هاى آن را هر چند با محاسبه هاى سطحى نگرانه و کوته بینانه ارزیابى مى کند و در صورتى که مزایاى چنین رفتارى بر پى آمدهاى منفى آن برترى یابد, انگیزه و اشتیاق انجام آن در ساحت نفس کنش گر افزایش خواهد یافت. در مراحل بعد, درصورتى که موانع محیطى, این اراده تحریک شده را تضعیف نکند, رفته رفته خود را در قالب رفتارهاى عینى به فعلیت خواهد رساند.
بر اساس این نظریه, هر جامعه براى بازداشتن افراد از ارتکاب محتمل کج روى یا کاهش آن, ناگزیر باید با ایجاد موانع مختلف, هزینه هاى انحراف را بالا ببرد و اشتیاق افراد به انجام آن را به پایین ترین سطح ممکن کاهش دهد. این روش, مطمئن ترین راهى است که مى تواند انتخاب کج روى را از فهرست گزینه هاى افراد حذف کند. (… براى کنترل یک جامعه و جلوگیرى از انحراف ها و آشفتگى ها, عوامل زیادى لازمند که یکى از آنها, سیستم کنترل و مجازات مى باشد. بدین معنا که باید اعضاى یک جامعه مطمئن باشند که در صورت تخطى از قوانین و مقررات, به گونه اى سنگین مجازات مى شوند و دست زدن به آن کار خلاف را بر اساس تئورى گزینش عقلانى مقرون به صرفه نبینند.)25
بر اساس این نظریه, دست کم بخشى از موارد بى حجابى در جامعه, به برخورد سست افکار عمومى, در پیش نگرفتن سیاست هاى استراتژیک در برخورد با معضل هاى فرهنگى, بهره نگرفتن از ظرفیت هاى جمعى بازدارنده هم چون نهى از منکر, نشان ندادن واکنش در خور و ضابطه مند مراجع رسمى به متخلفان و تسامح توجیه ناپذیر در برابر آن برمى گردد.
3. نظریه خرده فرهنگ ها
بر اساس این نظریه, تعلق هر چند ذهنى فرد به یک خرده فرهنگ نسبتاً ناهم گون با فرهنگ غالب, به ویژه اگر با رضایت مندى همراه باشد و فرد از رهگذر این هم سویى, به پاداش هاى روانى خوش آیند و ارضاکننده اى دست یابد, رفته رفته سبب مى شود فرد از التزام به اقتضاهاى فرهنگ غالب چشم بپوشد و به نوعى بى مسئولیتى در قبال ایفاى تعهدات فرهنگى روى آورد. در صورتى که فرد بتواند فشار سنگین ناشى از تقابل میان اقتضاهاى ناهم خوان این دو جریان فرهنگى را تحمل کند و براى آن توجیه کافى داشته باشد, به احتمال بسیار, تقاضاى خرده فرهنگ یاد شده را به زیان فرهنگ غالب, اجابت و از ایفاى الزامات شهروندى شانه خالى خواهد کرد.
(کلوارد و اولین یادآور مى شوند که دست یازیدن نوجوانان بزه کار به رفتارهاى کج روانه ممکن است براى آنان نوعى توفیق اجتماعى را در پى داشته باشد و تأیید اعضاى یک خرده فرهنگ یا یک گروه کج رو که این کج روان نیز معمولاً آن را خرده فرهنگ یا گروه خودى مى پندارند, انواعى از رضایت خاطر و احترام را براى آنان به ارمغان آورد و این امر, احتمال استمرار آن رفتارها را تقویت کند.)26
این نظریه, براى تبیین بى حجابى زنان وابسته به گروه هاى ضد انقلاب, طبقه اشراف, افراد غیر معتقد به هنجارهاى ملى و مذهبى و جوانان تنوع طلب و هرهرى مذهبى که براى قواعد اخلاقى و ارزش هاى جمعى, حرمت و اعتبار چندانى قائل نیستند و براى جلب توجه و ارضاى هیجان هاى خود, بى پروا و گاه مفتخرانه به نقض قواعد اجتماعى دست مى زنند, نظریه مناسبى است.
4. نظریه یادگیرى کج روى
نظریه دیگرى که با نظریه پیشین مشابهت بسیار دارد, نظریه یادگیرى کج روى است. بر اساس این نظریه, وجود شرایط مناسب و سادگى ارتکاب اعمال کج روانه هر چند در گستره محدود و امکان مشاهده عینى و اطلاع یابى دیگران از کم و کیف انحراف هاى جارى و تعامل روان و عادى کج روان با دیگر اعضاى جامعه به ویژه در شهرهاى کوچک و مناطق کم جمعیت, زمینه انتقال و گسترش سریع این ویروس را در سطح وسیع فراهم مى سازد و افراد داراى تمایلات و ظرفیت هاى بالقوه را به صحنه مى کشاند. آثار این اثرپذیرى و پیروى ناخودآگاه را در آمار فزاینده انحراف مى توان دید. ساترلند و کرسى در توضیح این نظریه مى نویسند:
کج روى در ضمن کنش متقابل فرد با دیگران و در جریان ارتباطات صمیمانه در درون گروه آموخته مى شود. این یادگیرى شامل تکنیک ارتکاب, گرایش ها, جهت گیرى ها, انگیزه ها و توجیه رفتار مى گردد. جهت گیرى خاص انگیزه ها و گرایش ها از طریق تعاریف موافق یا مخالف قواعد قانونى انجام مى گیرد. گروهى که فرد را احاطه کرده اند یا همگى معتقد به رعایت قوانین یا همگى موافق قانون شکنى اند. فرد در صورتى به کج روى سوق مى یابد که در فرآیند معاشرت خود با دیگران, بیشتر در معرض تعاریف موافق قانون شکنى باشد. به عبارت دیگر, تعاریف موافق قانون شکنى از فراوانى بیشترى در مقایسه با تعاریف مخالف قانون شکنى برخوردار باشند. بالطبع هر چه معاشرت فرد با کج روان از نظر فراوانى دفعات وقوع, مدت, ارجحیت و شدت, میزان درگیرى عاطفى, تناسب با الگوهاى تجربه شده و… بیشتر باشد, این اثرپذیرى بیشتر و عمیق تر خواهد بود. نکته آخر این که کج روى را نمى توان از طریق نیازها و ارزش ها توجیه کرد, چه رفتارهاى بهنجار نیز تحت تأثیر نیازها و ارزش ها صورت مى پذیرند.27
5. برچسب زنى هاى ناسنجیده
نظریه دیگرى که بیشتر به استمرار کج روى مربوط است تا پیدایش آن, نظریه (برچسب زنى) است. بر اساس این نظریه, شیوه برخورد جامعه با کج روانى که در ابتدا و از روى ناآگاهى و تمایلات هواخواهانه, به رفتار کج روانه دست مى زنند, در ادامه وضعیت ایشان نقش تعیین کننده اى خواهد داشت. برخوردهاى خشن و واکنش هاى ناسنجیده مى تواند این افراد را در ادامه راهى که در پیش گرفته اند, تحریک و تهییج کند و ایشان از این پس, به عنوان واکنش دفاعى, به این کج روى ادامه مى دهند و واکنش دریافت خواهند کرد. این مارپیچ زورآزمایى, هزینه هاى زیادى بر افراد و جامعه تحمیل مى کند و نقطه پایانى هم براى آن متصور نیست. (این برچسب به تدریج در روحیه فرد تأثیر مى گذارد; چون تصویر او در نظر دیگران تغییر کرده, مردم حتى الامکان از او دورى مى جویند و در ضمن, او را از شرکت در فعالیت هاى مرسوم باز مى دارند. فرد به تدریج از دیگران جدا شده, خود را تنها مى یابد… از نظر بکر, برچسب خوردن, خواه ناخواه فرد را به سوى کج رفتارى بیشتر سوق مى دهد. مثلاً معتادى که شغل خود را از دست داده و دوستانى هم ندارد, تنها راه ادامه زندگى براى او, پیوستن به معتادان دیگر و انجام کارهاى غیر قانونى مثل فروش مواد مخدر است. بکر معتقد است که رفتار دیگران با افراد کج رو تحت تأثیر برچسبى که به آنها خورده, ادامه زندگى معمولى را براى این افراد غیر ممکن مى سازد… )28. احتمالاً برخوردهاى قاطع و یک سنخ و پى نگرفتن سیاست هاى مرحله اى در تبلیغ و القاى ارزش هاى فرهنگى هم چون حجاب از سوى گروه هاى به اصطلاح پاس دار حریم عمومى, توسل به حربه هاى ایذایى و بى توجهى به شخصیت انسانى متخلفان, از اثربخشى این سیاست ها در اصلاح روند موجود کاسته و با سیاسى شدن مسئله حجاب, انگیزه متخلفان براى دامن زدن به بى حجابى و نقض ارزش هاى فرهنگى و تنش آفرینى بیشتر شده است. تجربه سال هاى گذشته نشان مى دهد که بهره گیرى از سیاست هاى ارشادى و هدایتى و برخوردهاى اخلاقى با این گونه افراد و اجراى برنامه هاى فرهنگى گسترده در سطوح مختلف, براى حل اساسى این گونه معضلات, کارآیى بیشترى دارد.
6. تناقض هاى هنجارى
نظریه دیگرى که از نظریه هاى وابسته به نظریه (ضعف کنترل اجتماعى) در محیط هاى شهرى است, (تناقض هاى هنجارى) نام دارد. تکثرگرایى فرهنگى, تنوع نظام هاى اعتقادى و ارزشى, تعدد شیوه ها و سبک هاى زندگى, تنوع هنجارها و رسوم, اشاعه سریع و اختلاط مستمر فرهنگ ها, ورود آسان به قلمروهاى میان فرهنگى, اختلاط عناصر و مؤلفه هاى خودى و بیگانه, چند لایه اى شدن هویت ها و دیگر تحولات ناشى از وضعیت تمدنى معاصر, مجموعه اى از آشفتگى ها و اختلاط هاى ارزشى و هنجارى را به وجود آورده است. تعارض هاى شایع رفتارى ناهم سو با اقتضاهاى فرهنگ جامعه و ضعف نظام هاى کنترل اجتماعى رسمى و غیر رسمى, به دلیل همین وضعیت و اختلال هاى فرهنگى به وجود آمده است. وجود این زمینه در کشیده شدن افراد به بى حجابى به عنوان یکى از نمودهاى این آشفتگى هنجارى و تنوع طلبى مؤثر بوده است. یکى از آسیب شناسان اجتماعى معاصر در توضیح وضعیت فرهنگى شهرهاى بزرگ مى نویسد:
ییکى از ویژگى هاى عمده شهرها, تنوع دل بستگى, آرمان و آرزوهاى افراد ساکن آن مى باشد که در جوار هم دیگر با هم در تماس هستند. مردمى که در منطقه شهرى زندگى مى کنند, از نظر سن, نژاد, قبیله, نوع کار, علاقه مندى, طرز تلقى, ارزش ها و آرمان ها با هم تفاوت دارند… در اثر تراکم جمعیت و فزونى تحرک, افراد ساکن شهرها داراى برخوردهاى جامعه اى و جماعتى متنوعى هستند. وسایل ارتباط جمعى مانند مطبوعات, رادیو, تلویزیون, مردمان شهرها را به طور دایم در جریان پندارها و اندیشه هاى متعدد قرار مى دهند. بالاتر از این امر, بى تفاوتى نسبى و نبود پیوندهاى صمیمانه در زندگى شهرى موجب مى شود که علاقه مندى گروهى ویژه اى پدید آید تا افراد بتوانند در برابر ماشین سیاسى و فشار جامعه اى دیگر پایدارى نمایند.29
7. انکار مسئولیت
در مواردى, فرد به دلایل مختلف به آستانه بى قیدى و گریز از تعهدات و مسئولیت هاى اجتماعى مى رسد. در چنین شرایطى, فرد از درک واقع بینانه عمل کج روانه خود و برآورد پى آمدهاى منفى فردى و اجتماعى آن ناتوان مى ماند. آن گاه در مقام اعتراض و اعمال فشارهاى اجتماعى, دیگران هم چون والدین بى تعهد, دوستان ناباب, معلمان نااهل, محیط آلوده, جبر زمانه, رسانه هاى جمعى و تجربه زندگى در دیگر فرهنگ ها را عامل اصلى این گزینش, معرفى و با تحلیلى جبرگرایانه, خود را از پذیرش پى آمدهاى منفى انتخاب و کار خویش تبرئه مى کند. این گونه تحلیل ها در مورد بى حجابى, فراوان شنیده مى شود.
برخى نظریه ها نیز انحراف ها را ناشى از نارسایى هاى شخصیتى, روان گسیختگى هاى بنیادین, ضعف وجدان و حساسیت اخلاقى, احساس طردشدگى و حاشیه اى شدن مى دانند که پرداختن به آنها مجال دیگرى مى طلبد.
تحقیق و مطالعه درباره هر موضوعی باید با بررسی مختصات ظرف تحقیقی و موضوع کلی که پژوهش در آن انجام میشود ، صورت بگیرد تا کارکردی علمی داشته باشد.
مفاهیم و موضوعات دینی و اخلاقی که خود زیر مجموعهای از علوم انسانی هستند نیز باید با ویژگیهای تحقیق در علوم انسانی تطابق داشته باشد. برای انجام پژوهش در علوم انسانی لازم است که ابتدا طرح تحقیق انجام گیرد و سوال و مفروضات اصلی حتما مشخص شده باشد که با گستردگی منابع و پراکندگی مطالب بتوان یک اثر علمی را به وجود آورد.
اما این تحقیق به صورت خاص و با محدودیتی که استاد برای گستره بحث تعیین نمودهاند انجام میگیرد بدین صورت که به موضوع حجاب از منظر و نگاه دو کتاب تفسیری ارزشمند خواهد پرداخت که این دو کتاب عبارتند از:
1) تفسیر المیزان اثر جاودانه علامه سید محمد حسین طباطبائی (ره)
2) تفسیر نمونه اثر آیه الله ناصر مکارم شیرازی
و برای به سامان رساندن این تحقیق با توجه به گستره محدود، باید ترتیب خاصی در نظر گرفته میشد که باعث محدودیت در عناوین و سرفصلها میگردد تا فقط به موضوعاتی پرداخته شود که در این دو کتاب از آنها ذکری به میان آمده است.
سعی شد که در بررسی عناوین در آیاتی که به صورت مشترک در هر دو کتاب به آن پرداخته شده است به صورت تطبیقی پرداخته شود و موارد اختصاصی نیز به صورت جداگانه آورده شود.
اما این نکته باید مدنظر قرار بگیرد که سیاق و روش پرداخت در دو کتاب نسبت به تفسیر آیات، شیوهای متفاوت است که این تفاوت میتواند در سایه پرداخت تطبیقی روشن گردد. در تفسیر المیزان سعی شده است که آیات به صورت تطبیقی تفسیر شوند و معنای هر آیه با آیات دیگر مورد فهم قرار گیرد و مجموعه کتاب به عنوان یک اثر علمی و تخصصی شناخته میشود اما تفسیر نمونه که حاصل کار عدهای ازاندیشمندان در کنار مولف است، به عنوان تفسیری عام و در دسترس عموم مردم نگاشته شده است تا همه بتوانند از آن بهره بگیرند.
امید است در این اثر، آشنایی اجمالی درباره اصل موضوع یعنی حجاب حاصل گردد و در کنار آن معرفت و شناختی نسبت به این دو کتاب تفسیری ارزشمند نیز ایجاد شود.
1) معنا و معیار حجاب
در تفسیر نمونه بحث گستردهای درباره معنا و مصداق حجاب صورت گرفته است و معیارهای سه گانهای که در ضمن رعایت آن، حجاب به درستی رعایت شده است را ذکر کرده است. این موارد به صورت تکمیلی و تدریجی از حداقل حجاب تا معنای کامل حجاب میباشند.
در تقسیر نمونه واژه حجاب این گونه در دو معنای خود تعریف میشود:
حجاب هر چند در استعمال هاى روزمره به معنى پوشش زن به کار مىرود، ولى در لغت و در تعبیرات فقها چنین مفهومى را ندارد.
حجاب در لغت به معنى چیزى است که در میان دو شىء حائل مىشود. به همین جهت پردهاى که در میان قلب و ریه کشیده شده « حجاب حاجز» نامیده شده است.
در قرآن مجید نیز این کلمه همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه:
جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً: ما در میان تو و کسانى کهایمان به آخرت نمىآورند پرده پوشیدهاى قرار دادیم. (سوره اسراء / 45)
در این آیه نیز مىخوانیم: حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ: تا موقعى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد. (سوره / ص32)
و در آیه دیگر: وَ ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُکَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ: براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید مگر از طریق وحى یا از پشت پرده. (شورى / 51)
در کلمات فقها از قدیم ترین ایام تا کنون نیز در مورد پوشش زنان معمولا کلمه ستر به کار رفته است، و در روایات اسلامى نیز همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است. و به کار رفتن کلمه حجاب در پوشش زنان اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود، بسیار کم است.
حال به بررسی مفهوم حجاب در معنای دوم که موضوع بحث ما در این مقاله است، خواهیم پرداخت که از منظر تفسیر نمونه بررسی شده است:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ (نور / 30)
به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزهتر است،
خداوند از آنچه انجام مىدهید آگاه است.
در این آیه دو دستور جداگانه ذکر شده است:
الف) این آیه نمىگوید مؤمنان باید چشمهاشان را فرو بندند، بلکه مىگوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مىشود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت واندام او بر گیرد و چشم خود را پائیناندازد گویى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنهاى را که ممنوع است از منطقه دید خود حذف کرده است.
ب) دومین دستور در آیه فوق همان مساله حفظ فروج است که موضوع بحث ما در حجاب است. منظور از حفظ فرج که در روایات وارد شده است پوشانیدنآن از نگاه کردن دیگران است. و به این ترتیب چشمچرانى همان گونه که بر مردان حرام است بر زنان نیز حرام مىباشد، و پوشانیدن عورت از نگاه دیگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نیز همانند مردان واجب است.
در تفسیر نمونه، معیار سه گانهای نیز برای حجاب ذکر شده است:
1) آنها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتا ظاهر است. در اینکه منظور از زینتى که زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشکارى که در اظهار آن مجازند چیست؟ در میان مفسران سخن بسیار است.
بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفتهاند، در حالى که کلمه زینت به این معنى کمتر اطلاق مىشود. بعضى دیگر آن را به معنى محل زینت گرفتهاند، زیرا آشکار کردن خود زینت، مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهایى مانعى ندارد و اگر ممنوعیتى باشد مربوط به محل این زینتها است، یعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.
بعضى دیگر آن را به معنى خود زینت آلات گرفتهاند در حالى که روى بدن قرار گرفته است. زیرا آشکار کردن چنین زینتى توام با آشکار کردن اندامى است که زینت بر آن قرار دارد.
حق این است که ما آیه را بدون پیش داورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن معنى سوم است و بنا بر این زنان حق ندارند زینت هایى که معمولا پنهانى است را آشکار سازند هر چنداندامشان نمایان نشود. به این ترتیب آشکار کردن لباس هاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مىپوشند مجاز نیست، زیرا قرآن از ظاهر ساختن چنین زینت هایى نهى کرده است.
در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) نقل شده نیز همین معنى دیده مىشود که زینت باطن را به گردنبند و بازوبندتفسیر کردهاند.
و چون در روایات متعدد دیگرى زینت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسیر شده مىفهمیم که منظور از زینت باطن نیز خود زینت هایى است که نهفته و پوشیده است.
2) دومین حکمى که در آیه بیان شده این است که: آنها باید خمارهاى خود را بر سینه هاى خود بیفکنند.
خمر جمع خمار در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چیزى گفته مىشود که زنان با آن سر خود را مىپوشانند.
جیوب، جمع جیب به معنى یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان مىشود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مىگردد.
از این جمله استفاده مىشود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانهها یا پشت سر مىافکندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آنها نمایان مىشد. قرآن دستور مىدهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفکنند تا گردن و آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد.
3) در سومین حکم مواردى را که زنان مىتوانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشکار سازند با این عبارت شرح مىدهد: آنها نباید زینت خود را آشکار سازند مگردر دوازده مورد که در عناوین بعدی به آن موارد خواهیم پرداخت.
استثنائاتی نیز درباره اصل رعایت حجاب برای خود زنان در اینکه چه مقدار باید رعایت کنند و در مورد اینکه برای عدهای از حتی زنان هم باید حجاب را داشته باشند وجود دارد که در یکی از سرفصلهای همین تحقیق به آن میپردازیم.
اما موارد سه گانهای که پرداخت شد به نوعی نشان گر بحثهای تدریجی در صدر اسلام نیز هست چرا که حکم حجاب به صورت تدریجی و برای اولین بار درمورد همسران پیامبر اسلام(ص) نازل شد و عمومیت یافت و موارد رعایت و لزوم آن نیز به صورت تدریجی اعمال میشد تا زمینه پذیرش آن نیز در جامعه بهتر فراهم شود.
نکته مهم در این ایه این است که اسلام نگاهی چند متغیری و کامل به عفت در جامعه دارد و همزمان که از لزوم رعایت حجاب از سوی زنان سخن میگوید در همان آیه نیز از مردان میخواهد که چشمهای خود را بپوشانند و سلامت اخلاقی جامعه به هر دو عامل بستگی دارد.
2) فلسفه حجاب
در کتاب تفسیر نمونه در ذیل آیهای که در عنوان اول ذکر شد، به بحث مفصل و جامعی درباره فلسفه شکل گیری و اصل حجاب به عنوان یک مساله فردی ـ اجتماعی میپردازد:
بدون شک در عصر ما که بعضى نام آن را عصر برهنگى و آزادى جنسى گذاردهاند و افراد غربزده، بى بند و بارى زنان را جزئى از آزادى او مىدانند سخن از حجاب گفتن براى این دسته ناخوشایند و متعلق به زمانهاى گذشته است. اما مفاسد بى حساب و مشکلات و گرفتاری هاى روز افزونى که از این آزادی هاى بى قید و شرط به وجود آمده سبب شده که تدریجا گوش شنوایى براى این سخن پیدا شود.
البته در محیط هاى اسلامى و مذهبى، مخصوصا در محیط ایران بعد از انقلاب جمهورى اسلامى، بسیارى از مسائل حل شده، و به بسیارى از این سؤالات عملا پاسخ کافى و قانع کننده داده شده است، ولى باز اهمیت موضوع ایجاب مىکند که این مساله به طور گستردهتر مورد بحث قرار گیرد.
مساله این است که آیا زنان باید براى بهره کشى از طریق سمع و بصر و لمس (جز آمیزش جنسى) در اختیار همه مردان باشند و یا باید این امور مخصوص همسرانشان گردد.
بحث در این است که آیا زنان در یک مسابقه بى پایان در نشان دادناندام خود و تحریک شهوات و هوس هاى آلوده مردان درگیر باشند و یا باید این مسائل از محیط اجتماع بر چیده شود، و به محیط خانواده و زندگى زناشویى اختصاص یابد؟! اسلام طرفدار برنامه دوم است و حجاب جزئى از این برنامه محسوب مىشود، در حالى که غربیها و غرب زدهها طرفدار برنامه اولاند.
اسلام مىگوید کامیابی هاى جنسى اعم از آمیزش و لذتگیری هاى سمعى و بصرى و لمسى مخصوص به همسران است و غیر از آن گناه، و مایه آلودگى و ناپاکى جامعه مىباشد.
فلسفه حجاب چیز مکتوم و پنهانى نیست زیرا:
1) برهنگى زنان که طبعا پیامدهایى همچون آرایش و عشوهگرى و امثال آن همراه دارد مردان مخصوصا جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار مىدهد. تحریکى که سبب کوبیدن اعصاب آنها و ایجاد هیجان هاى بیمارگونه عصبى و گاه سرچشمه امراض روانى مىگردد. مگر اعصاب انسان چقدر مىتواند بار هیجان را بر خود حمل کند؟ مگر همه پزشکان روانى نمىگویند هیجان مستمر عامل بیمارى است؟ مخصوصا توجه به این نکته که غریزه جنسى نیرومندترین و ریشهدارترین غریزه آدمى است و در طول تاریخ سرچشمه حوادث مرگبار و جنایات هولناکى شده. آیا دامن زدن مستمر از طریق برهنگى به این غریزه و شعلهور ساختن آن بازى با آتش نیست؟
اسلام مىخواهد مردان و زنان مسلمان روحى آرام و اعصابى سالم و چشم و گوشى پاک داشته باشند، و این یکى از فلسفه هاى حجاب است.
2) آمارهاى قطعى و مستند نشان مىدهد که با افزایش برهنگى در جهان طلاق و از هم گسیختگى زندگى زناشویى در دنیا به طور مداوم بالا رفته است، چرا که هر چه دیده بیند دل کند یاد. و هر چه دل در اینجا یعنى هوس هاى سرکش بخواهد به هر قیمتى باشد به دنبال آن مىرود، و به این ترتیب هر روز دل به دلبرى مىبندد و با دیگرى وداع مىگوید. اما در محیطى که حجاب است ،دو همسر تعلق به یکدیگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان مخصوص یکدیگر است.
در بازار آزاد برهنگى که عملا زنان به صورت کالاى مشترکى در آمدهاند دیگر قداست پیمان زناشویى مفهومى نمىتواند داشته باشد و خانوادهها همچون تار عنکبوت به سرعت متلاشى مىشوند و کودکان بىسرپرست مىمانند.
3) گسترش دامنه فحشا و افزایش فرزندان نامشروع، از دردناک ترین پیامدهاى بى حجابى است که فکر مىکنیم نیازى به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن مخصوصا در جوامع غربى کاملا نمایان است، آن قدر عیان است که حاجتى به بیان ندارد.
نمىگوییم عامل اصلى فحشا و فرزندان نامشروع منحصرا بى حجابى است بلکه مىگوییم یکى از عوامل مؤثر آن مساله برهنگى و بى حجابى محسوب مىشود.
و با توجه به اینکه فحشاء و از آن بدتر فرزندان نامشروع سر چشمه انواع جنایتها در جوامع انسانى بوده و هستند، ابعاد خطرناک این مساله روشنتر مىشود.
هنگامى که مىشنویم در انگلستان، در هر سال پانصد هزار نوزاد نامشروع به دنیا مىآید، و هنگامى که مىشنویم جمعى از دانشمندان انگلیس در این رابطه به مقامات آن کشور اعلام خطر کردهاند به خاطر خطراتى که فرزندان نامشروع براى امنیت جامعه به وجود آوردهاند، به اهمیت این مساله کاملا پى مىبریم و مىدانیم که مساله گسترش فحشا حتى براى آنها اهمیت کمی براى مذهب و برنامه هاى اخلاقى قائلاند فاجعه آفرین است، بنا بر این هر چیز که دامنه فساد جنسى را در جوامع انسانى گستردهتر سازد تهدیدى براى امنیت جامعه ها محسوب مىشود.
مطالعات دانشمندان تربیتى نیز نشان داده، مدارسى که در آن دختر و پسر با هم درس مىخوانند، و مراکزى که مرد و زن در آن کار مىکنند و بى بند و بارى در آمیزش آنها حکم فرما است، کم کارى، عقب افتادگى، و عدم مسئولیت به خوبى مشاهده شده است.
4) مساله ابتذال زن و سقوط شخصیت او در این میان نیز حائز اهمیت فراوان است که نیازى به ارقام و آمار ندارد. هنگامى که جامعه زن را بااندام برهنه بخواهد، طبیعى است روز به روز تقاضاى آرایش بیشتر و خودنمایى افزون تر از او دارد. هنگامى که زن را از طریق جاذبه جنسی اش وسیله تبلیغ کالاها و عاملى براى جلب جهانگردان و مانند اینها قرار بدهند، در چنین جامعهاى شخصیت زن تا سر حد یک عروسک یا یک کالاى بى ارزش سقوط مىکند و ارزش هاى والاى انسانى او به کلى به دست فراموشى سپرده مىشود و تنها افتخار او جوانى و زیبایى و خودنمایی اش مىشود.
در چنین جامعهاى چگونه یک زن مىتواند با ویژگی هاى اخلاقی اش و علم و آگاهى جلوه کند؟ به راستى درد آور است که در کشورهاى غربى و در کشور ما قبل از انقلاب اسلامى، بیشترین اسم و شهرت و آوازه و پول و در آمد و موقعیت براى زنان آلوده و بى بند و بارى بود که به نام هنرمند و هنر پیشه، معروف شده بودند و هر جا قدم مىنهادند گردانندگان این محیط آلوده براى آنها سر و دست مىشکستند و قدمشان را خیر مقدم مىدانستند. شکر خدا را که زن از صورت ابتذال سابق و موقعیت یک عروسک کالاى بى ارزش در آمد و شخصیت خود را باز یافت. حجاب بر خود پوشید اما بى آنکه منزوى شود و در تمام صحنههاى مفید و سازنده اجتماعى حتى در صحنه جنگ با همان حجاب اسلامی ظاهر شد.
علامه طباطبایی نیز با ذکر روایتی به بیان این مطلب میپردازد که نقش چشم پوشی از سوی مردان و رعایت حجاب از سوی زنان میتواند جامعه را از خطرات برهاند:
در کافى به سند خود از سعد الاسکاف از ابى جعفر (ع) روایت کرده که فرمود: جوانى از انصار در کوچههاى مدینه به زنى برخورد که مىآمد- و در آن ایام زنان مقنعه خود را پشت گوش مىانداختند- وقتى زن از او گذشت او را تعقیب کرد، و از پشت او را مىنگریست، تا داخل کوچه تنگى که امام آن را زقه بنى فلان نامید، شد، و در آنجا استخوان و یا شیشهاى که در دیوار بود به صورت مرد گیر کرده آن را بشکافت، همین که زن از نظرش غایب شد متوجه گردید که خون به سینه و لباسش مىریزد، با خود گفت: به خدا سوگند نزد رسول خدا (ص) مىشوم و جریان را به او خبر مىدهم.
سپس فرمود: جوان نزد آن جناب شد و رسول خدا (ص) چون او را بدید پرسید چه شده؟ جوان جریان را گفت پس جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُونَ.
از این روایت این گونه برداشت صورت گرفته است که رعایت حجاب از سوی زنان به همراه رعایت تقوا از سوی مردان، هر دو برای سلامت جامعه امری ضروری و لازم است تا در سایه رعایت آن داستانهایی نظیر آن چه در حدیث آمده است رخ ندهد.
3) حجاب، عامل بازدارنده
این عنوان و سرفصل میتواند به نوعی بازگو کننده فلسفه حجاب نیز باشد. اما با توجه به اهمیت ویژهای که در جامعه امروزی ما دارد ترجیح دادم در عنوان مستقلی پرداخته شود.
بی شک این عنوان میتواند خود پاسخی بر شبهاتی باشد که امروز در جامعه بسیار شنیده میشود که حجاب را تا حد یک حکم فرعی و فردی پایین میآورند. فردی شدن حجاب لوازمی در پی دارد که میتواند نشان دهنده نیات طراحان نیز باشد. وقتی حجاب را فردی کردیم میتوانیم بگوییم که همه در اختیار امور فردی خود آزاد هستند و اصل حجاب نیز اصلی آزادانه و اختیاری است. اما در این فصل میکوشیم نشان دهیم که حجاب به عنوان مسالهای اجتماعی مطرح است و وقتی حق جامعه در میان باشد نمیتوان به بهانه آزادیهای فردی، حجاب را فراموش کرد.
در این بخش، با بررسی در هر دو کتاب تفسیری نمونه و المیزان به صورت تطبیقی بحث را پی خواهیم گرفت:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً( احزاب / 59)
اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرىهاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و خداوند همواره غفور و رحیم است.
مفاسد اجتماعى چون غالبا تک علتى نیست باید مبارزه با آن را از همه جوانب شروع کرد، و جالب اینکه در این آیات، براى جلوگیرى از مزاحمت هاى افراد هرزه، نخست به زنان باایمان دستور مىدهد که بهانهاى به دست آنها ندهند، سپس مزاحمین را با شدیدترین تهدید بر سر جاى خود مىنشاند و توجه اسلام را به بازدارندگی نشان میدهد.
براى اینکه تصور نشود که اسلام تنها به برنامه مجازات گنهکار قناعت مىکند به یکى از مهم ترین راه هاى پیشگیرى از آلودگی هاى جنسى پرداخته، مساله نهى از چشمچرانى مردان نسبت به زنان و زنان نسبت به مردان و موضوع حجاب زنان مسلمان را پیش کشیده و مشروحا در این زمینه بحث مىکند، چرا که یکى از عوامل مهم انحرافات جنسى این دو مساله چشمچرانى و بى حجابى است، و تا آنها ریشه کن نشوند آلودگیها بر طرف نخواهد شد.
در تفسیر على بن ابراهیم در شان نزول این آیه چنین آمده است: آن ایام زنان مسلمان به مسجد مىرفتند و پشت سر پیامبر(ص) نماز مىگذاردند، هنگام شب موقعى که براى نماز مغرب و عشا مىرفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مىنشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مىدادند و مزاحم آنان مىشدند. آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته شوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند.
به دنبال نهى از ایذا رسول خدا (ص) و مؤمنان در آیات قرآن، در اینجا روى یکى از موارد ایذاء تکیه کرده و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مىکند:
نخست به زنان باایمان دستور مىدهد که هر گونه بهانه و مستمسکى را از دست مفسدهجویان بگیرند، سپس با شدیدترین تهدیدى که در آیات قرآن کم نظیر است منافقان و مزاحمان و شایعهپراکنان را مورد حمله قرار مىدهد.
در قسمت اول مىگوید: اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو روسرى هاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ.
منظور از شناخته شدن چیست؟ دو نظر در میان مفسران وجود دارد که منافاتى با هم ندارند:
نخست اینکه در آن زمان معمول بوده است که کنیزان بدون پوشیدن سر و گردن از منزل بیرون مىآمدند، و از آنجا که از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مىشدند، در اینجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد که حجاب اسلامى را کاملا رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانهاى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
بدیهى است مفهوم این سخن آن نیست که اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند، بلکه منظور این است که بهانه را از دست افراد فاسد بگیرند.
دیگر اینکه هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهلانگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار که در عین داشتن حجاب آن چنان بىپروا و لاابالى هستند که غالبا قسمت هایى از بدن هاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مىکند.
علامه طباطبایی نیز در کتاب المیزان در ذیل همین آیه، به صورتی دیگر به یکی از فلسفههای وجوب حجاب که در عین حال از موارد بازدارنده خواهد بود خواهد پرداخت و بیان میکند که حجاب یکی از راههای تشخیص بین مسلمین و غیر مسلمین است و اصل حجاب تبلیغی برای اسلام و نشان دادن اهداف متعالی اسلام است:
کلمه جلابیب جمع جلباب است: و آن جامهاى است سرتاسرى که تمامى بدن را مىپوشاند، و یا روسرى مخصوصى است که صورت و سر را ساتر مىشود، و منظور از جمله پیش بکشند مقدارى از جلباب خود را، این است که آن را طورى بپوشند که زیر گلو و سینههایشان در انظار ناظرین پیدا نباشد.
پوشاندن همه بدن به شناخته شدن به اینکه اهل عفت و حجاب و صلاح و سدادند نزدیکتر است. در نتیجه وقتى به این عنوان شناخته شدند، دیگر اذیت نمىشوند، یعنى اهل فسق و فجور متعرض آنان نمىگردند.
بعضى از مفسرین در معناى آن گفتهاند: این پوشیدگى، نزدیکتر بودن ایشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مىشناساند، چون زنان غیر مسلمان، و نیز کنیزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، و در نتیجه کسى متعرض آنان نمىشد، و حتى کسى نمىپنداشت که ایشان کنیز و یا غیر مسلمانند، و از ملت یهود و نصارى هستند لیکن معناى اول به ذهن نزدیکتر است.
... وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور / 31)
آنها هنگام راه رفتن پاىهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.
• ممنوعیت عوامل تحریک کننده
در آخر آیه فوق آمده است که نباید زنان به هنگام راه رفتن پاهاى خود را چنان به زمین کوبند تا
صداى خلخالهایشان به گوش رسد! این امر نشان مىدهد که اسلام بهاندازهاى در مسائل مربوط به
عفت عمومى سختگیر و مو شکاف است که حتى اجازه چنین کارى را نیز نمىدهد، و البته به طریق اولى عوامل مختلفى را که دامن به آتش شهوت جوانان مىزند مانند نشر عکسهاى تحریک آمیز و فیلمهاى اغوا کننده و رمانها و داستانهاى جنسى را نخواهد داد، و بدون شک محیط اسلامى باید از اینگونه مسائل که مشتریان را به مراکز فساد سوق مىدهد و پسران و دختران جوان را به آلودگى و فساد مىکشاند پاک و مبرا باشد.
4) شبهات درباره حجاب و پاسخ به آن
استاد مکارم شیرازی در تفسیر نمونه در طی بحثهای تفسیر خود، این عنوان را مطرح نمودهاند و با توجه به آیات دیگر و روایات متععدی که وجود دارد به بررسی چندین شبهه در باب حجاب میپردازند و پاسخهایی ارائه میکنند که میتواند بسیار مفید باشد.
در اینجا به ایرادهایى که مخالفان حجاب مطرح مىکنند که به طور فشرده اشاره میشود:
1) مهمترین چیزى که همه آنان در آن متفقند و به عنوان یک ایراد اساسى بر مساله حجاب ذکر مىکنند این است که زنان نیمى از جامعه را تشکیل مىدهند اما حجاب سبب انزواى این جمعیت عظیم مىگردد، و طبعا آنها را از نظر فکرى و فرهنگى به عقب مىراند، مخصوصا در دوران شکوفایى اقتصاد که احتیاج زیادى به نیروى فعال انسانى است از نیروى زنان در حرکت اقتصادى هیچگونه بهرهگیرى نخواهد شد، و جاى آنها در مراکز فرهنگى و اجتماعى نیز خالى است، به این ترتیب آنها به صورت یک موجود مصرف کننده و سربار اجتماع در مىآیند.
پاسخ: آنها که به این منطق متوسل مىشوند از چند امر به کلى غافل شده یا تغافل کردهاند:
اولا: چه کسى گفته است که حجاب اسلامى زن را منزوى مىکند، و از صحنه اجتماع دور مىسازد؟ اگر در گذشته لازم بود ما زحمت استدلال در این موضوع را بر خود هموار کنیم امروز بعد از انقلاب اسلامى هیچ نیازى به استدلال نیست، زیرا با چشم خود گروه گروه زنانى را مىبینیم که با داشتن حجاب اسلامى در همه جا حاضرند، در ادارهها، کارگاه ها، راهپیماییها و تظاهرات سیاسى، رادیو و تلویزیون، بیمارستانها و مراکز بهداشتى، و در مراقبت هاى پزشکى براى مجروحین جنگى، در فرهنگ و دانشگاه و بالآخره در صحنه جنگ و پیکار با دشمن.
کوتاه سخن اینکه وضع موجود پاسخ دندان شکنى است براى همه این ایرادها و اگر ما در سابق سخن از امکان چنین وضعى مىگفتیم امروز در برابر وقوع آن قرار گرفتهایم و فلاسفه گفتهاند بهترین دلیل بر امکان چیزى وقوع آن است و این عیانى است که نیاز به بیان ندارد.
ثانیا: از این که بگذریم آیا اداره خانه و تربیت فرزندان برومند و ساختن انسان هایى که در آینده بتوانند با بازوان تواناى خویش چرخ هاى عظیم جامعه را به حرکت در آورند کار نیست؟
آنها که این رسالت عظیم زن را کار مثبت محسوب نمىکنند از نقش خانواده و تربیت، در ساختن یک اجتماع سالم و آباد و پر حرکت بىخبرند، آنها گمان مىکنند راه این است که زن و مرد ما همانند زنان و مردان غربى اول صبح خانه را به قصد ادارات و کارخانهها و مانند آن ترک کنند، و بچههاى خود را به شیر- خوارگاهها بسپارند، و یا در اطاق بگذارند و در را بر روى آنها ببندند، و طعم تلخ زندان را از همان زمان که غنچه ناشکفتهاى هستند به آنها بچشانند.
غافل از اینکه با این عمل شخصیت آنها را در هم مىکوبند و کودکانى بى روح و فاقد عواطف انسانى بار مىآورند که آینده جامعه را به خطر خواهندانداخت.
2) اشکال دیگرى که آنها دارند این است که حجاب یک لباس دست و پاگیر است و با فعالیتهاى اجتماعى مخصوصا در عصر ماشین هاى مدرن سازگار نیست، یک زن حجاب دار خودش را حفظ کند یا چادرش را و یا کودک و یا برنامهاش را؟!
پاسخ: این ایراد کنندگان از یک نکته غافلند و آن اینکه حجاب همیشه به معنى چادر نیست، بلکه به معنى پوشش زن است، حال آنجا که با چادر امکان پذیر است چه بهتر و آنجا که امکان آن نیست، به پوشش قناعت مىشود.
زنان کشاورز و روستایى ما، مخصوصا زنانى که در برنج زارها مهمترین و مشکل ترین کار کشت و برداشت محصول برنج را بر عهده دارند عملا به این پندارها پاسخ گفتهاند و نشان دادهاند که یک زن روستایى با داشتن حجاب اسلامى در بسیارى از موارد حتى بیشتر و بهتر از مرد کار مىکند بدون آنکه حجابش مانع کارش شود.
3) ایراد دیگر اینکه آنها مىگویند حجاب از این نظر که میان زنان و مردان فاصله مىافکند طبع حریص مردان را آزمندتر مىکند، و به جاى اینکه خاموش کننده باشد آتش حرص آنها را شعلهورتر مىسازد که الانسان حریص على ما منع!
پاسخ: این ایراد یا صحیح تر سفسطه و مغلطه را مقایسه جامعه امروز ما که حجاب در آن تقریبا در همه مراکز بدون استثناء حکمفرما است با دوران رژیم طاغوت که زنان را مجبور به کشف حجاب مىکردند مىدهد. آن روز هر کوى و بر زن مرکز فساد بود، در خانواده ها بى بند و بارى عجیبى حکم فرما بود، آمار طلاق فوق العاده زیاد بود، سطح تولد فرزندان نامشروع بالا بود و...
نمىگوئیم امروز همه اینها ریشه کن شده اما بدون شک بسیار کاهش یافته و جامعه ما از این نظر سلامت خود را باز یافته، و اگر به خواست خدا وضع به همین صورت ادامه یابد و سایر نابسامانیها نیز سامان پیدا کند، جامعه ما از نظر پاکى خانواده ها و حفظ ارزش زن به مرحله مطلوب خواهد رسید.
4) استثنائات در رعایت حجاب
در این فصل با توجه به موارد متعددی که در هر دو کتاب درباره این عنوان وجود داشت صلاح دیده شد که در یک بخش جداگانه با آن پرداخته شود. در ضمن این بحث به مواردی که رعایت حجاب لازم هست و لازم نیست و تا چه حدی لازم است، نیز اشاره خواهد شد:
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (نور / 31)
و به زنان باایمان بگو چشم هاى خود را فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و روسرىهاى خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پاىهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.
در این آیه همزمان دو استثنای کلی بیان شده است:
یکی برای خود زنان در اینکه تا کجای بدن و دست و موی خود را بپوشانند؟
دوم اینکه برای چه کسانی حجاب بگیرند و برای چه کسانی لزومی ندارد؟
الف) استثناء وجه و کفین
در این که آیا حکم حجاب صورت و دستها حتى از مچ به پایین را نیز شامل مىشود یا نه، در میان فقها بحث فراوان است، بسیارى عقیده دارند که پوشاندن این دو (وجه و کفین) از حکم حجاب مستثنى است، در حالى که جمعى فتوا به وجوب پوشاندن داده، یا حداقل احتیاط مىکنند، البته آن دسته که پوشاندن این دو را واجب نمىدانند نیز آن را مقید به صورتى مىکنند که منشا فساد و انحرافى نگردد، و گر نه واجب است.
همان گونه که در شان نزول نیز گفتهایم عربها در آن زمان روسرى و مقنعهاى مىپوشیدند که دنباله آن را روى شانهها و پشت سر مىانداختند به طورى که مقنعه پشت گوش آنها قرار مىگرفت و تنها سر و پشت گردن را مىپوشاند، ولى قسمت زیر گلو و کمى از سینه که بالاى گریبان قرار داشت نمایان بود. اسلام آمد و این وضع را اصلاح کرد و دستور داد دنباله مقنعه را از پشت گوش یا پشت سر جلو بیاورند و به روى گریبان و سینه بیندازند و نتیجه آن این بود که تنها گردى صورت باقى مىماند و بقیه پوشانده مىشد.
ولى باز تاکید و تکرار مىکنیم که این حکم در صورتى است که سبب سوء استفاده و انحراف نگردد. ذکر این نکته نیز لازم است که استثناء وجه و کفین از حکم حجاب مفهومش این نیست که جائز است دیگران عمدا نگاه کنند، بلکه در واقع این یک نوعتسهیل براى زنان در امر زندگى است.
ب) لزوم رعایت حجاب زنان برای زنان غیر مسلمان
نهمین گروهى که مستثنى شدهاند و زن حق دارد زینت باطن خود را در برابر آنها آشکار کند زنان هستند، منتهى با توجه به تعبیر نسائهم (زنان خودشان) چنین استفاده مىشود که زنهاى مسلمان تنها مىتوانند در برابر زنان مسلمان حجاب را برگیرند، ولى در برابر زنان غیر مسلمان باید با حجاب اسلامى باشند و فلسفه این موضوع چنان که در روایات آمده این است که ممکن است آنها بروند و آنچه را دیدهاند براى همسرانشان توصیف کنند و این براى زنان مسلمانان صحیح نیست.
ج) حجاب در برابر اطفال
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم (نور/ 59)
و هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند، همانگونه که اشخاصى که پیش از آنها بودند اجازه مىگرفتند، اینچنین خداوند آیاتش را براى شما تبیین مىکند و خدا عالم و حکیم است.
دوازدهمین گروهى که حجاب در برابر آنها واجب نیست، اطفالى هستند که از شهوت جنسى هنوز بهرهاى ندارند. منظور اطفالى است که بر اثر عدم احساس جنسى نه توانایى دارند و نه آگاهى.
بنا بر این اطفالى که به سنى رسیدهاند که این تمایل و توانایى در آنها بیدار شده باید بانوان مسلمان حجاب را در برابر آنها رعایت کنند.
د) عدم لزوم حجاب در سالخوردگان
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ
جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ
لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (60)
و زنان از کار افتادهاى که امید به ازدواج ندارند گناهى بر آنها نیست که لباس هاى خود را بر زمین بگذارند به شرط اینکه در برابر مردم خود آرایى نکنند و اگر خود را بپوشانند براى آنها بهتر است. و خداوند شنوا و دانا است.
در این آیه مورد استثنایى براى حکم حجاب زنان بیان مىکند و زنان پیر و سالخورده را از این حکم مستثنى مىشمرد. در واقع براى این استثناء دو شرط وجود دارد:
نخست اینکه به سن و سالى برسند که معمولا امیدى به ازدواج ندارند، و به تعبیر دیگر جاذبه جنسى را کاملا از دست دادهاند. دیگر اینکه در حال بر داشتن حجاب خود را زینت ننمایند.
روشن است که با این دو قید مفاسد کشف حجاب در مورد آنان وجود نخواهد داشت و به همین دلیل اسلام این حکم را از آنان برداشته است. این نکته نیز روشن است که منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همه لباسها نیست بلکه تنها کنار گذاشتن لباسهاى رو است که بعضى روایات از آن تعبیر به چادر و روسرى کرده است. از آنجا که ممکن است بعضى از زنان سالخورده از این آزادى مشروع سوء استفاده کنند، و احیانا با مردان به گفتگوهاى نامناسب بپردازند و یا طرفین در دل افکار آلودهاى داشته باشند در آخر آیه به عنوان یک اخطار مىفرماید: خداوند شنوا و دانا است.
علامه طباطبایی نیز در ذیل همین آیه میفرمایند:
این آیه در معناى استثنایى است از عموم حکم حجاب، و معنایش این است که بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن، که مىتوانند بى حجاب باشند، البته در صورتى که کرشمه و تبرج نداشته باشند. و جمله وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ کنایه است از خودپوشى، یعنى همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است، و جمله وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ تعلیل حکمى است که تشریع کرده، و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود در خواستش را دارند، و دانا است به احکامى که به آن محتاجند.
طلبه درس خارج حوزه علمیه قم
کارشناسی علوم سیاسی
منبع: www.porsojoo.com
براى این مقاله عنوان «کشف حجاب» را برگزیدیم نه بد حجابى، چرا که ساده انگارى است آنچه را امروز در سطح جامعه مىگذرد و نوع پوشش زنان و دختران و آرایشهاى «مشترى جمع کن» را بدحجابى بنامیم. یک نگاه به نمایشگاهها و فروشگاهها، تفریحگاهها و خیابانها و پارکها و اماکن عمومى کافى است که اثبات کند چرا کشف حجاب؟
این وضع، تکرارى است از ماجراى ننگین هفده دى و کشف حجاب آنروز. با این تفاوت که کشف حجاب هفده دى زیر نظر سیاستهاى بیگانه و با اجراى خاندان کثیف پهلوى و رضاخان قلدر جاهل صورت مىگرفت، اما کشف حجاب نوین در لواى حجاب اسلامى و بىتفاوتى متولیان امر و زیر نگاه مسئولین نظامى که به برکت اسلام و انقلاب و خون صدها هزار شهید شکل گرفته است. بنابراین زخم این ننگ از ننگ عصر پهلوى عمیقتر و معنى دارتر است... رضاخان مدعى اسلامیت نبود، سیاستى را به اجرا در مىآورد که انگلیسىها طراحى و دیکته کرده بودند و نام آن را نیز حجاب اسلامى نگذاشتند. آنچه کردند صریح بود و با زور سرنیزه به اجرا در مىآمد و زنان پاکدامن و محجبه را سالها خانه نشین کرد، اما امروز مسئولین نظام، مجلس و دولت و دستگاه قضائى و نهادهاى فرهنگى و اجرائى ما از اسلام دم مىزنند و به ارزشهاى اسلامى عقیده دارند، نان اسلام را مىخورند. از عمر انقلاب اسلامى ربع قرن بیشتر نگذشته است. مشروعیت مسئولان و دست اندرکاران امور به خاطر این است که از اسلام و قوانین آن حمایت کنند نه فقط حرف آن را بزنند اما متأسفانه در چنین شرائطى هرچند سخن از کشف حجاب نیست اما کشف حجاب عملاً به اجرا در آمده و در فضائى از بىتفاوتى و ترس! با سرعت رو به گسترش است و از سوى عناصرى در درون نظام غیر مستقیم حمایت مىشود.
وقتى فلان نماینده مرد یا زن به کنوانسیون رفع تبعیض از زنان که یک طرح صد در صد غیر اسلامى است و هم اکنون دوازده کشور مسلمان آن را نپذیرفتهاند تنها با یک شرط غیر عملى رأى مثبت مىدهند آیا نباید بر بعضى نمایندگان این مجلس فاتحه خواند؟ وقتى بعضى از دست اندرکاران امور از مجلس و دفتر ریاست جمهورى - على رغم اظهارات رئیس جمهور محترم - به استقبال آن خانم که به پاداش زیر سئوال بردن حجاب اسلامى - که یک حکم ضرورى اسلام است - جایزه بنیاد (صلح) نوبل به ارمغان آورده است، مىروند و فلان سید، با لباس روحانیت، یا سخنگوى دولت یا نماینده مجلس یا فلان مسئول دیگر در این استقبال که پیامش دهن کجى به ارزشهاى اسلامى بوده است شرکت مىکنند آیا جاى تأسف ندارد؟! آیا این همصدائى با بوش و بلر نیست؟! آیا حلقه گل آویختن بوسیله آن خانم چادرى از آن بیت محترم به گردن آن خانم، جز تحقیر حجاب و کوچک کردن خود و اهانت به آن بیت محترم و امضاء کردن افکار بانوى کنفرانس برلین مفهومى دارد هرچند خود نفهمد و ژست روشنفکرانه بگیرند!(1)
وقتى خانمى با عنوان ریاست دانشگاه، کسى را که به معنویات فاطمه زهرا - سلام اللّه علیها - دهن کجى کرده مورد ستایش قرار مىدهد و او را مدافع حقوق زن مىداند و مىگوید: «این جایزه به زنى تعلّق گرفته که عمرى را به دفاع از حقوق زنان و کودکان و تحقق دموکراسى گذرانیده است» (روزنامه انتخاب 22/7/82) نباید به حال دانشگاهى که تنها دانشگاه ویژه دختران و زنان با سابقه متعهد مىباشد و نام گرامى حضرت زهرا را همراه دارد، تأسف خورد؟ اینها با این افکار و بینش - على رغم سابقه انقلابى بودن - امروزه چه مىخواهند بگویند، جز اینکه به تجدید نظر در ارزشهاى اسلام و انقلاب تفسیر شود؟! اینها حکایت از نوعى خودباختگى و مرعوبیت در برابر هجمه فرهنگى و تبلیغات گمراه کننده بیگانه دارد که عدّهاى سعى مىکنند براى اینکه از قافله تمدن عقب نمانند به اینگونه اظهار نظرها دست مىیازند!
ماجراى کنوانسیون زن
شاهد دیگر این مطلب واکنش هائى است که در برابر کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض از زنان دیدیم، که هر ناظرى را به شگفتى وا مىدارد و این سؤال را مطرح مىکند که اینگونه طرحهاى استعمارى از کدام کانال با کدام سیاست به درون مجلس کشیده مىشود و خوراک تبلیغاتى براى دشمنان اسلام و ایران فراهم مىسازد؟ شاید بىفائده نباشد یادآور شویم کنوانسیون محو تمام اشکال تبعیض علیه زنان با این شرط که با شرع مقدس مغایرت نداشته باشد در اواخر آذرماه 1380 در هیأت دولت به تصویب رسید و به مجلس فرستاده شد و مدتى در مجلس مسکوت ماند تا این اواخر که با هدف زمینه سازى براى انتخابات آینده و زمینه جلب رأى غرب زدهها به نمایندگان اکثریت، حمایت رسانههاى خارج کشور و سیاستهاى استکبارى در عرصه سیاسى، باز به مجلس آمد و به تصویب نمایندگان اکثریت رسید و البته که شوراى نگهبان آن را مغایر شرع و قانون دانسته و رد کرد و براى بررسى به شوراى تشخیص مصلحت نظام فرستاد که قطعاً آنجا هم مردود شناخته خواهد شد.
این کنوانسیون از همان آغاز و در مرحله تصویب در هیأت دولت با ایرادهاى جدى و انتقادهائى روبرو بود. مراجع عظام آنرا مغایر شرع دانستند و در این باره فرمودند: پیوستن به این کنوانسیون یک توطئه استعمارى است، و شرط عدم مغایرت با شرع هم نمىتواند از التزام به تعهّدات مندرج در آن مانع باشد، بیگانگان مىخواهند به این بهانه بر ما فشار آورند که مبانى اسلام را زیر پا بگذاریم و در غیر این صورت ما را زیر رگبار تبلیغاتى قرار دهند. محققان اسلامى اشکال شرعى و قانونى بر این کنوانسیون، وارد کردند و تصریح نمودند شرط عدم مغایرت با شرع هیچ تأثیرى در عواقب سوء پذیرش کنوانسیون ندارد با این حال و على رغم فتواى مراجع یکى از خانمها که مشاور رئیس جمهور هم هست اظهار داشت: نیازى به فتواى مراجع تقلید نداریم و قانون اساسى و شوراى نگهبان معیار عمل است!(2) این تناقض گوئى آشکار و اهانت به فقه و مرجعیت از سوى یک خانم مسلمان چادرى اما غرب باور، جاى تعجّب و تأسف دارد.
یک نماینده دیگرى (زن) اظهار داشت قانون اساسى و قوانین موجود (اسلامى) حقوق زنان را تأمین نکرد! شاید کنوانسیون بیاید و مشکل زنان را حل کند! که این جمله سخن آن زن عصر طاغوت را یاد آورد که از پاره شدن «سند رقیّت» در سایه انقلاب سفید شاه معدوم!! حرف مىزد. و جاى طرح این سؤال نیز هست که مگر زنان ما در سایه همین انقلاب نبود که از بردگىهاى گذشته رهائى یافته و در عرصههاى فرهنگى و سیاسى و اجتماعى حضور بىمانند دارند تا آنجا که 61 درصد پذیرفته شدگان کنکور را زنان و دختران تشکیل مىدهند و سایر نهادهاى کشورى نیز شاهد حضور زنان در عرصه سیاسى و فرهنگى و مجلس و جاهاى مختلف دیگر است، نمىدانیم چرا بعضى خانمها خودشان را گم کردهاند. این ماجرا ما را بیاد گفتار ابن عباس مىآورد که به آن زن گفت: «تجملت تبقلت ولو عشت لفیّلت» کدام مانع بر سر راه زنان و دختران در جهت ارتقا و تعالى است تا کنوانسیون - که یک تز استعمارى است - بیاید آن را بر دارد؟! راستى انسان نمىداند چه بگوید. خانمى با عنوان نمایندگى این ملّت ،که تمام هستى شان را براى اسلام ایثار کردند، به مجلس رخنه کند حقوق کلان این ملت را بگیرد، بر کرسى مجلس تکیه زند، و حرفهاى نسنجیده بگوید... اینها چه قدر از اسلام شناخت دارند، حقوق و ارزشها را چگونه ارزیابى مىکنند؟ واقعاً به حال اسلام و انقلاب و نظام باید تأسف خورد چرا کار ما به اینجا رسیده که یک نماینده اینگونه حرف بزند؟ و چرا کسى به اینها پاسخ نمىدهد و جریانى را که در صدد محو ارزشهاى اسلامى است افشا نمىکند و در برابر بدعتها موضعگیرى نمىشود؟ پس آنهمه آیات و روایات که حاملان کتاب و رسالتداران دین را مورد عتاب قرار داده که چرا امر به معروف و نهى از منکر نمىکنند. چرا به فراموشى سپرده شده، این یک جنگ فرهنگى است و ساز و کار مناسب خود را مىطلبد، خطبا، ائمه جمعه، نویسندگان، پیشوایان دینى، حوزهها چرا ساکتاند؟!
اما موضوع برهنگى نوین وکشف حجاب جدید که عنوان مقاله بود، داستان غم انگیزى دارد که به این سادگى از کنار آن نباید عبور کرد. لباس پوشیدن عدّهاى از زنان و دختران شکل زشت و رسوایى به خود گرفته، آرایشهاى غلیظ و وقیحانه شگفتى همگان را بر انگیخته که این همه امنیّت و آزادى با کدام معیار شرعى وفق مىدهد، کسى جرأت امر و نهىندارد، اگر یک مسلمان بخواهد نهى از منکر کند یک چیزى هم بدهکار مىشود!
نمونه دیگر این جریان، صحنه استقبال آن خانم مدافع افکار هفده دى عصر پهلوى بود که در فرودگاه مهر آباد تهران به تصویر کشیده شد و پخش شیرینى و گل به عنوان جایزه رویاروئى با اسلام و انقلاب! تصویر شرم آور آن استقبال که گوشهاى از آن در نشریات آمده بود و بى حجابى با آرایشهاى غلیظ و رقص و پایکوبى و دف و چنگ و شعارهاى توهینآمیز به شخصیتهاى کشور براى هر غیرتمند مسلمانى شکننده است. بخصوص آنکه اگر با استقبال برخى دست اندرکاران امور و حلقه گل و تبریک و تهنیت و تأیید و تمجید همراه باشد که برخى نمونههاى آن را دیدیم!
بدحجابى و وقاحت گروهى از زنان به اوج رسیده و هیچ مقام و یا نهادى مسئول پاسخگوئى نیست. متظاهرین به برهنگى نوین با احساس امنیّت کامل همه جا ظاهر مىشوند. در خیابان و بازار، مجموعههاى ورزشى و فرهنگى، فستیوالهاى هنرى، نمایشگاهها و مراکز تجارى و حتى گاهى ادارى و دانشگاهى وکسى لب به اعتراض نمىگشاید و آنها با سوء استفاده از این سکوت مانور تجمّل و تجاسر مىدهند، به همه ارزشها مىخندند. به انقلاب و ارزشها دهن کجى مىکنند، روابط نامناسب به سهولت انجام مىگیرد و اتومبیلها بر سر راه این قشر فاسد صف مىبندند و خیلى مسائل دیگر که شواهد آن کشف باندهاى فساد و پارتىها است که هر روز در جرائد مىخوانیم. راستى غیرت دینى کجاست؟ از این جریان فاسد و مفسد مردان و زنان باشرافت کشورمان خون دل مىخورند و از لوث شدن ارزشها و لجام گسیختگى بىمهار گروهى فاسد در حیرت و شگفتى اند، چرا ندائى به اعتراض از سینهاى بر نمىخیزد و بىتفاوتى و کرختى بر فضاى کشور سایه افکن شده است؟
متأسفانه نهادهاى فرهنگى و آموزشى هم کارى مؤثر نکردهاند، گواه آن چهرههاى مکشوفه و زلفهاى پریشان دانشآموزان و دانشجویان دختر است که صبح و شام در ملأ عام و محیطهاى فرهنگى و خیابانها دیده مىشوند، برخى خانوادهها با بردن ماهوارهها و نوارهاى مستهجن به خانههاى خود کمک به بىبند و بارى فرزندان و خانواده هایشان کرده و طراحان مد و لباس و شلوار کوتاه و آستین کوتاه و لباس بدن نما و چسبان که رقاصههاى هالیود از پوشیدنش شرم مىکنند سفارش مىدهند و در بازار لباس فروشى در معرض دید قرار مىگیرد و کسى مانع تولید و عرضه آن نیست و اگر از سوى نیروى انتظامى طرح ممانعت از آن عنوان شود روشنفکران و برخى نمایندگان غوغا سالار غوغا به راه مىاندازند!
خوانندگان گرامى فکر کنید این روند رو به کجا مىرود و اگر مسئولین امر، علما، خطبا، نویسندگان و توده مردم باآن مبارزه نکنند چه خواهد شد و سرنوشت نسلهاى آینده چه خواهد بود. این نسلى که در فضاى انقلاب رشد کرده بر اثر سهل انگارىها و بىبرنامه گىها و مخاصمات جناحى و بدعمل کردنها و غفلت از وظائف اولیه و پرداختن به مباحثات موهوم، اینگونه از دست در رفته و لاقید و بى تعهد شده و اگر چارهاى جدى اندیشیده نشود و به عنوان بخشى از نابسامانیهاى اخلاقى و اجتماعى با آن برخورد نشود محصول این نسل در آینده چه خواهد بود؟
هر چند افراد صالح و شایسته در جامعه ما اکثریت جامعه اسلامى را تشکیل مىدهند. امّا با وجود اینهمه ویروسهاى فساد آیا مىتوان از سرنوشت سیاه فرداى جوانان و پسران و دختران در امان بود. فساد اخلاق به عنوان یک فرهنگ در جامعه روبه رشد است و اگر جامعه پاکسازى نشود ساده اندیشى است که از حاکمیت اخلاق در آینده سخن بگوئیم. اگر امروز که زمام امر در دست دینداران و روحانیون و صاحبان علم و فضل است در فضاى سکوت و بى تفاوتى، وضع بدینگونه پیش رود و هر کسى سر در لاک خود فرو برده و در فکر منافع یا مصالح خود باشد سرنوشت اسلام و انقلاب چه خواهد شد؟! بگذارید این قلم دردمند که چهل سال است تجربههاى تلخ و شیرین دیده و گفته، با این صراحت بنویسد شاید گوش شنوائى باشد و دل دردمندى که احساس مسئولیت کند و در فکر چاره برآید. امروز مسئولیت متوجّه عالمان دین، ارباب فضل، صاحبان خطابه و منبر و قلم و نگارش است و از سوى دیگر مسئولین قضائى، اجرائى که به فکر اسلام باشند، به فکر جوانان و نسلهاى بعدى باشند، این انقلابى که خونبهاى صدها هزار شهیداست چه آسان بازیچه قرار گرفته و گرد خاموشى بر همه جا پاشیدهاند.
نفوذ بد حجابى به حرمین
درد آور است اگر بگوئیم بر اساس مشاهدات خود و گواهى دیگران گوشهاى از این بدحجابى به فضاى حرمین شریفین کشیده شده است که براى آن باید چاره اندیشى کرد. برخى از زنان و دختران لاقید و بدحجاب به بهانه سیاحت و زیارت و سفرهاى عمره چهرههاى زشتى در آن محیط مقدس از خود به نمایش مىگذارند که حتى صداى دیگران را در آورده است و آبروى جمهورى اسلامى در دید ملیتهاى مختلف زائر در مخاطره قرار گرفته و خون به دل زائران خداجوى و زنان عفیف و باشرافت مىریزد. بنظر مىرسد که براى بعضىها، سفرهاى زیارتى عنوان سیاحت و تفریح و تجارت پیدا کرده همانگونه که در روایات آخرالزمان پیش بینى شده است. کسانى که به زیارت حرمین شریفین مشرف شده، دیدهاند که حتى زنان ترکیه و مالزى و مصرى و اروپائى و... بهتر حرمت حرمین را نگه مىدارند، بدحجابى درمیان آنها کمتر دیده مىشود. این مطلب حکایت از آن دارد که عدّهاى قصد آلوده کردن فضاى فکرى مسلمانان دیگر کشورها را نسبت به ایرانیان دارند و بعید نیست، توطئهاى در کار باشد که عدهاى زنان بد حجاب را هم با اهداف تبلیغاتى روانه کنند که با آرایش و لباس مبتذل در حرمین ظاهر شوند و انقلاب اسلامى را بد نام کنند که اگر چنین باشد که هست مسئولیت سنگینتر است.
سازمان حج و زیارت که عهده دار هدایت و سازماندهى این سفر معنوى است در طول سالهاى پس از انقلاب با برنامه ریزىهاى گوناگون تدارکات و خدمات فرهنگى ارزنده تلاش ستودنى داشته و براى پربار ساختن حج و زیارت آثار ارزشمند فرهنگى، فقهى، اخلاقى و تاریخى ارائه داده و بعثه مقام معظم رهبرى، افزون بر تلاشهاى ارزشمند دیگر، صدها کتاب و مقاله در ترسیم حج ابراهیمى عرضه نموده که در تاریخ حج و زیارت بىسابقه است. دشواریهاى اعزام زائران عمره که در سالهاى جارى به نیم میلیون مىرسد و تأمین وسیله نقلیه و مسکن و غذا و دارو و درمان و تأمین نیروى انسانى شایسته، الحق کارى بزرگ و قابل ستایش و در جهان اسلام منحصر به فرد است و زائر ایرانى از این بابت در چشم خارجىها احساس غرور مىکند. همچنین اکثریت قاطع زائران شریف ایرانى از مرد و زن و پیر و جوان و دانشجو و دانشآموز با ارج نهادن به ارزشهاى اسلامى و رعایت شئونات اخلاقى چهرهاى آبرومند از اسلام و انقلاب بویژه رهروان اهلبیت ارائه نمودهاند که این نیز جاى انکار نیست.
آنچه مایه تأسف است حرکات نامطلوب معدود از زنانى است که شیرینى این سفر را تلخ و آرامش روحى زائران را متشنج و احساسات پاک مردم شریف ما را جریحه دار مىسازد، این افراد هرچند زیاد نیستند اما براى بدنام کردن، تأثیر فراوان دارند، چه معمولاً موارد مثبت کمتر مورد توجّه قرار مىگیرد و موارد منفى اگر آگراندیسمان شده و هر یکى، بجاى صدها، نمایش داده مىشود. مانند غذاى مطبوع که اگر در یک لقمه آن سنگ ریزهاى زیر دندان برود تمام غذا را ناگوار مىکند.
این روند، دست اندرکاران امور حج و زیارت را بر آن مىدارد که راه کارهاى ممکن را براى جلوگیرى از صدور فرهنگ بدحجابى بررسى کنند و جهت مانع شدن از مسافرت این افراد طریقى بیابند، آژانسهاى مسافرى را به رعایت اصول گزینش زائران و ثبت نام نکردن از افراد نامناسب ملزم سازند و موارد تخلف را مجازات نمایند و متخلفین را از نیمه راه برگردانند که اگر ده مورد چنین کنند در کل تأثیر قطعى خواهد داشت. براى نظارت بر رعایت حجاب و شئونات اسلامى در حرمین و ایاب و ذهاب مدیران هتلها و کاروانها و ناظران و روحانیان و خدمه حج و زیارت را به همکارى بطلبند، از زائران طى فرم هائى جهت رعایت شؤنات اسلامى التزام کتبى بگیرند و در صورت تخلّف زائر را از نیمه راه برگردانند، یا گذرنامه او را با هماهنگى اداره مربوطه براى مدتى مهر ابطال بزنند و ممنوع الخروج کنند، طبیعى است که این گونه اقدامات قاطعیت، جسارت و شجاعت و برنامه و هزینه و نیروهاى مناسب مىطلبد که هر چند دشوار است ولى ناممکن نیست.
حیف است آنهمه مجاهدات و تلاش و خدمت رسانى به حج و زیارت با برخى حرکات زننده لوث شود، آبروى نظام وجه المصالحه هوسات مشتى افراد قرار گیرد تا آنجا که در میان مردم بومى مدینه شایع کنند عدهاى از زنان ایرانى محیط حرم را خراب کردهاند، این براى یک ایرانى مسلمان درد آور است و شرمندگى دارد. ما چه اجبار داریم اینهمه زائر اعزام کنیم که نتوانیم ضایعات آن را مهار کنیم؟ شاید برخى بگویند این افراد از مرزهاى دیگر و سایر کشورها مىآیند ولى یک نگاه به گذرنامه اینها و فرودگاه مهرآباد و جده و مدینه این شبهه را پاسخ مىدهد. اینها در جمع زائران ما و هتلهاى محل اقامت آنها هستند. حتى در میان کاروانهاى دانشجوئى مواردى از این افراد دیده شده در حالى که مسئولین اعزام دانشجویان مىتوانند کنترل و نظارت داشته باشند و با الزامى کردن لباس متحدالشکل مناسب و التزام رعایت شئونات اسلامى و نظارت حین سفر مانع برخى حرکات نامناسب باشند. به علاوه سازمان حج و زیارت همانگونه که براى مردان لباس متحدالشکل طراحى کرده براى زنان زائر نیز مىتواند این کار را بکند که آنهمه لباس رنگ وارنگ نپوشند و نمایشگاه لباس در حرمین تشکیل ندهند!
به هر حال این دردى غیر قابل علاج نیست اگر اهتمام و پیگیرى شود. حقیقتى که باید بدان اعتراف کنیم اینکه نه مسئولین نظام، نه در داخل و نه در خارج قاطع و جدى عمل نکردهاند وگرنه فضاهاى شهرهاى داخل کشو رما آنقدر زشت و ناهنجار نبود که امروزه هست و به خارج و حتى حریم مکى و مدنى سرایت نمىکرد و آنگونه که امروز سرایت کرده است حفظ و حراست از دستاوردهاى انقلاب مشکلتر است از بدست آوردنش و این، امر مسئولیت نظام اسلامى را سنگینتر از گذشته مىکند که جایگاه اسلام و شئونات دینى را جدى بگیرند پیش از آنکه در محکمه عدل الهى محاکمه شوند «الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوالزکاة و امروابالمعروف و نهوا عن المنکر».
پىنوشتها:
1. نک روزنامه جمهورى اسلامى 24/7/82 به خبر و گزارش و تصویرهاى استقبال
2. روزنامه انتخاب 22/5/81
گاه گفته میشود مسألة پوشش که دربارة زن طرح شده و تأکید و توصیه فراوان بر آن میشود به معنای آن است که زن جز هویت جنسی شخصیتی دیگر ندارد. و زمانی میتواند به هویت واقعی خود برسد که هویت جنسیاش را با پوشش حفظ کند.
در سخن برخی نقادان چنین میخوانیم:
به طور خلاصه میتوان گفت تأکید وسواسگونة حکومتگزاران کنونی بر حجاب زن، تنها ناشی از یک اعتقاد مذهبی نیست، بلکه در حال حاضر حجاب نمادی است که همچون اهرمی سیاسی در خدمت حفظ مبانی زیر قرار گرفته است:
1. برداشت و تعریف از زن و هویت او به مثابه موجودی تماماً جنسی. یعنی جنسیت اگر هم تمامیت او نباشد بر سایر ابعاد انسانی او غلبه دارد و در نتیجه همواره ظرفیت فتنه، وسوسة شیطانی و به خطر افکندن تقوی (هم تقوای خود و هم تقوای مرد) را به همراه دارد. لذا تا آنجا که میتوان، زن را باید پوشاند و از حضورش در کنار مرد جلوگیری کرد.[1]
ممکن است این دیدگاه، برداشت نادرستی از برخی گفتههای طرفداران حجاب باشد که گفتهاند:
خواهران عزیز دانشگاهی توجه دارند که پوشش کاملاً اسلامی، در عین حال که یک تکلیف مقدس الهی و اطاعت از آن واجب است، نشانگر شخصیت وجودی زن مسلمان است و شعار استقامت و هویت اصلی او و حصن حصین و موجب صیانت وی از وساوس شیطانی است.[2]
برخی دیگر گفتهاند:
پوشش زنان باید از سر تا قدم، برجستگیها را کاملاً بپوشاند و به گونهای باشد که شخصیت و منزلت زن را حفظ کرده و موجب تبرج و جلوهگری نشود.[3]
در پاسخ باید گفت: اولاً این برداشت از حجاب با متون دینی ناسازگار است. هیچگاه در قرآن و سنت با این تلقی بر حجاب تأکید نشده است. حجاب و پوشش تنها یک تکلیف است و نشانة یک خصلت انسانی یعنی عفاف. در کنار این خصلت، ارزشهای انسانی دیگری از قبیل: دانش، خیرخواهی برای دیگران، اقامة قسط و عدل، بندگی و عبودیت پروردگار و.. وجود دارد که برای زن و مرد یکسان است و شخصیت زن و مرد با همة اینها شکل میگیرد و ساخته میشود. اگر زنی پوشش کامل داشت، ولی از آگاهی و دانش بیبهره بود، یا به انسانها خیانت میورزیدند، و یا تسلیم حق و حقیقت نبود، و یا از مسیر عدالت کناره میگرفت، و یا در برابر پروردگار کرنش نداشت، آیا شخصیت کامل انسانی خود را به دست آورده است؟ قطعاً چنین نیست.
قرآن کریم همسر فرعون را میستاید زیرا از کاخ فرعونی و ستمگری او بیزاری میجوید و از خداوند خانهای در بهشت میطلبد.
«و ضرب الله مثلاً للذین آمنو امرأة فرعون اذ قالت رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة و نجنی من فرعون و عمله و تجنّی من القوم الظالمین»[4]
و خدای برای کسانی که ایمان آوردهاند، زن فرعون را مثل میزند آنگاه که گفت: ای پروردگار من، برای من در بهشت نزد خود خانهای بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان.
و نیز مریم را میستاید چون عفیف بود و دیانت پروردگار را تصدیق میکرد و در برابر خداوند فرمانبردار بود.
«و مریم ابنة عمران التی احصنت فرجها فتفخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات و بها و کتبه و کانت من القانتین»[5]
و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم. و او کلمات پروردگار خود و کتابهایش را تصدیق کرد و او از فرمانبرداران بود.
هر آنچه در قرآن از ارزشهای انسانی و دینی یاد شده چون جهاد، دانش، هجرت، سبقت در ایمان، ایمان و عمل صالح و...برای زنان و مردان یکسان است. بنابراین اگر کسی پوشش و حجاب را تمام شخصیت زن بداند به خطا رفته است و ارزشی را جانشین همة ارزشهای دینی ساخته است. البته این بدان معنا نیست که از حجاب و پوشش صرف نظر شود، بلکه بدان معنا است که آن را در جایگاه خود بنشانیم.
بنابراین، این گونه دیدگاههای افراطی نباید سبب شود یک تئوری زیر سؤال رود و یا نادیده انگاشته شود.
ثانیاً در مقام تبلیغ و ترویج از یک امر، برای جلب توجه بدان، این اندازه مبالغه متعارف است. در غرب و کشور خودمان شاهدیم که برای بهداشت خانواده، مسواک زدن، ترک سیگار، رنگ لباس و..چقدر تبلیغ میشود و از چه واژگان و چه شیوههایی بهره گرفته میشو. آیا وقتی که از مسواک زدن تبلیغ میشود و برای آن فواید بیشمار بیان میشود، معنایش آن است که انسان فقط دندان است؟ و یا این که تنها عامل سعادت، بهداشت خانواده است؟ ...و قطعاً چنین نیست و گوینده و طراحان نیز، این عقیده را ندارند. بلکه تبلیغ از یک ایده و جا انداختن آن، چنین اقتضایی دارد.
از آن گذشته تأکید اسلام بر پوشش زن به معنای محدود ساختن هویت او در هویت جنسی نیست. همان گونه که تأکید بر پرهیزمردان از نگاه آلوده به معنای هویت جنسی مردان نیست. به جرأت میتوان گفت همان اندازه که بر پوشش زنان تأکید شده، به همان اندازه بر چشم پوشی مردان توصیه شده است و هیچ کدام نشان دهندة انحصار کمال مرد و زن در این خصلت نیست. چنان که وقتی به احادیث و روایات بخش تعلیم و تعلم یا عبادت و بندگی یا عدالت و انصاف رجوع شود، بیش از آن تأکیدها دیده میشود. شاید در شریعت اسلامی بیشترین تأکید بر دانش، جهاد، عبودیت، عدالت و انصاف شده است. چرا گفته نمیشود هویت انسان را اینها تشکیل میدهد؟ به تعبیر دیگر، از این ایراد و ایرادهای مشابه سلامت نفس و رعایت انصاف، استشمام نمیشود؛ بلکه غرض ورزی و لجاجت بیشتر در آن دیده میشود.
بنابراین شریعت اسلامی چنین تلقی از انسان ندارد. کتاب و سنت، فلسفه و عرفان هیچ حکدام آدمی را در خصلتی خاص محدود نساخته، بلکه آدمی را دارای استعدادها و قابلیتهای بیشمار میدانند. او را تا مرز خدا گونه شدن فرا خواندهاند و اسباب و طرق آن را فقط پوشش و ترک گناه آلوده ندانستهاند. بلکه مفاهیم بسیاری که به برخی از آن اشاره شد، در رسیدن انسان به آن کمال مطلق نقش ندارد.[6]
حاصل آن که اسلام آدمی را موجودی دارای ابعاد و استعدادهای گوناگون میبیند و کمال او را در فعلیت یافتن همة استعدادها میداند، و عفاف یکی از استعدادها است، نه همة آن. و اگر کسی جز این پندارد یا عرضه کند به خطا رفته است. البته در مقام تبلیغ و ترویج به طور متعارف نوعی مبالغه و اغراق وجود دارد و این مختص مبلغان دینی نیست، همه جا در وادی تبلیغ اغراقهایی به چشم میخورد.
[1]. مجلة نیمة دیگر، نیره توحیدی، مقالة «مسأله زن و روشنفگران طی تحولات دهههای اخیر».
[2]. کوثر، گاهنامة ادبی و هنری خواهران، به کوشش فاطمه راکعی، ص 221.
[3]. روزنامة رسالت، 24/3/1373.
[4]. تحریم (66): 11.
[5]. تحریم(66): 12.
[6]. در این زمینه رجوع شود به آیت الله حسن زاده: معرفت نفس، مرتضی مطهری: انسان و ایمان
گفته میشود محصور کردن زنان در چادر و چاقچور، با رنگهای تیره و مشکی نشاط و شور حیات را از زنان سلب میکند. غریزة خودآرایی و زینتطلبی زنان را که عاملی برای رونق بخشیدن به زندگی است، از میان میبرد.
در مجلة زنان شمارة 22 که گفتگویی پیرامون رنگ لباس به انجام رسیده، در آغاز گفتگو این قضاوت از سوی نشریه به چشم میخورد:
اینک به گرد خویش نظر کنیم، چرا در محیط ما، شهر ما و پوشش ما از رنگهای روشن، خبر و اثری نیست؟ و چون نیست؛ حال ما چون است؟ چرا مردم بیشتر به سیاهی گراییدهاند و بسیاری خود نمیدانند چرا؟[1]
و نیز نوشته است:
ما با انتخاب رنگهای تیره، محیطی غمبار و تیره آفریدیم و این محیط غبار و تیره ما را وا میدارد که رنگهای تیره انتخاب کنیم. ما محیط میآفرینیم و محیط ما را دوباره تکرار میکنند.
گر چه در این گفتگو رنگ عامل دلمردگی تلقی شده ولی از لابهلای گفتگو و طرح زیرکانه پرسشها میتوان فهمید که تنها رنگ نیست که محیط را غمباره میکند، بلکه پیش از رنگ امور دیگری نیز نقش دارد.
به نظر می رسد یکی از زمینههای شبهه تراشی، حاکمیت سلیقهها به جای آرا و نظرات دینی است. بسیاری از متدینان، باورها و سلیقههای خود را به نام دین عرضه میکنند که با زمینة نفرت و تندی علیه دین را فراهم میسازد. به گمان ما این تلقی از حجاب پیش زمینهای از این اعمال سلیقهها را دارد. در مثل این اظهار نظر را ببینید:
اسلام از ن، متانت و پوشیده بودن و شاخص نشدن در جامعه را خواسته است. باید دنبال این باشیم که چه چیزی نظر اسلام را تأمین می کند. به نظر من اگر زن چادر سفید و یا رنگهای دیگر به سر کند در جامعه شاخص میشود. همین چادر مشکی پوششی است که زن را واقعاً متین جلوه میدهد و پوشش خوبی است.[2]
در متون اسلامی و دینی رنگ خاصی برای پوشش زنان توصیه نشده است همان گونه که به مدل خاصی از پوشش سفارش نشده است.
به جز آن، توصیههایی در تفاوت ظاهری زن و مرد به چشم میخورد:
اولاً قرآن زینت ظاهر را استثا کرده و پوشیدن آن را لازم نمیداند.[3]
ثانیاً در حدیثی پیامبر(ص) میفرماید زنها قدری ناخن خود را بلند بگذارند که برای آنان زیبندهتر است.
«عن ابی عبدالله(ص) قال: رسول الله(ص) للرجال: قصوا اظافیرکم و للنساء: اتر کن من اظفار کن فانه ازین لکن»[4]
امام صادق(ص) فرمود: رسول خدا(ص) به مردان فرمود: ناخنها را کوتاه کنند و به زنان فرمود: قدری از ناخن خود را باقی بگذارید زیرا برای شما زیباتر است.
امام باقر(ع) خطاب به زنان فرموده است:
«لا ینبغی للمرأة ان تعطل نفسها و لو ان تعلق فی عنقها قلادة»[5]
سزاوار نیست، زنی خود را بدون زیور واگذارد، لااقل گردنبندی به گردن آویزد.
پیامبر به زنان دستور میدهد دستان (ناخن) خود را رنگ کنند، زنان شوهردار با این عمل برای شوهر آرایش کرده و زنان بیشوهر نیز از شباهت به مردان خارج شدهاند.[6]
از این گونه توصیهها در متون دینی فراوان است. اینها نشان میدهد، میان زن و مرد تفاوتی است که باید آن را منظور داشت. اما نباید اینها به هرزگی جنسی بیانجامد و محیط اجتماعی را آلوده کند.
به نظر نمیرسد با رعایت مجموع آنچه در شریعت اسلامی در باب زنان صادر شده، دلمردگی بر آنان عارض گردد. البته باید سلیقهها را کنار گذاشت و به مجموعة توصیهها توجه کرد و باید بر آن بیفزاییم که زن انسان است، قبل از آن که زن باشد، باید خواستههای انسانی خود را از قبیل، دانش و معرفت، حقیقتجویی، عدالتخواهی و...را نیز اشباع کند و در کنار آن به ارضای خواستههای زنانه که اقتضای طبیعت اوست، بپردازد.[7]
[2]. روزنامة رسالت،26/3/1373.
[3]. نور(24): 31.
[4]. محمد بن حسن حر عاملی: وسائل الشیعه، ج 1، ص 435، ب 81، ح1.
[5]. همان، ج 14، ص 118، ب 85، ح 1
منبع : حجاب نیوز